۱۳۹۹ بهمن ۱۵, چهارشنبه

کشور چهار رنگ (۳)

default alt. text  

جینا روک پاکو

 

برگردان

میم حجری

 

به یاد «سراینده گلگشت جوانان» 

محمد زهری

 

·    عربز روزی از روزها، در دهن آدمک ماشینی تکه پنیر سبزی تپاند و آدم ماشینی سه روز تمام به تته پته افتاد.

 

·    همه بچه ها از همه رنگ ها از این کار عربز خوش شان آمد.

 

·    در محوطه زرد، وقتی بچه ها به هم می رسند، به همدیگر «صبح به زرد» می گویند.

 

·    چون که زرد به معنی خیر و خوبی است.

 

·    بعد با یکدیگر گرمک بازی می کنند و قناری ها را پرواز می دهند.

 

·    گاهی اوقات، گوشه ای می نشینند و غرق رؤیا می شوند، غرق رؤیاهای زرد.

 

·    رنگ دیگری را آنها نمی شناسند.

 

·    رؤیاهای آنها را گل زرد قاصدک، ساقه گندم، مربای زردآلو، ماشین زرد رنگ پست و کرم شبتاب تشکیل می دهند.

 

·    و وقتی آنها چشم های زرد خود را می گشایند، حس می کنند که همچنان چیزی کم دارند و ناخشنود اند.

 

·    اما علت آن را نمی دانند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر