جینا روک پاکو
برگردان
میم حجری
به یاد «سراینده گلگشت جوانان»
· عربز روزی از روزها، در دهن آدمک ماشینی تکه پنیر سبزی تپاند و آدم ماشینی سه روز تمام به تته پته افتاد.
· همه بچه ها از همه رنگ ها از این کار عربز خوش شان آمد.
· در محوطه زرد، وقتی بچه ها به هم می رسند، به همدیگر «صبح به زرد» می گویند.
· چون که زرد به معنی خیر و خوبی است.
· بعد با یکدیگر گرمک بازی می کنند و قناری ها را پرواز می دهند.
· گاهی اوقات، گوشه ای می نشینند و غرق رؤیا می شوند، غرق رؤیاهای زرد.
· رنگ دیگری را آنها نمی شناسند.
· رؤیاهای آنها را گل زرد قاصدک، ساقه گندم، مربای زردآلو، ماشین زرد رنگ پست و کرم شبتاب تشکیل می دهند.
· و وقتی آنها چشم های زرد خود را می گشایند، حس می کنند که همچنان چیزی کم دارند و ناخشنود اند.
· اما علت آن را نمی دانند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر