۱۳۹۴ تیر ۱۱, پنجشنبه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (49)


(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین

مقوله فلسفی «هنر»
در فلسفه فردوسی

شاهنامه
بخش 16
(پادشاهی کیخسرو شصت سال بود)

به پالیز چون برکشد سرو، شاخ
سر شاخ سبزش برآید ز کاخ

به بالای او شاد باشد، درخت
چو بیندش بینا دل و نیک ‌بخت

سزد گر گمانی برد بر سه چیز
کز این سه گذشتی، چه چیز است نیز

·        معنی تحت اللفظی:
·        شاخه سرو در بوستان سر برمی کشد و سر شاخه سبزش از کاخ فراتر می رود.
·        درخت وقتی شاخه بالنده را بینادل و خوشبخت می بیند، از تماشای آن، دلشاد می گردد.
·        چه خوب است، اگر درخت به سه نکته و به چیزهای فراتر از این سه نکته بیندیشد.

1
به پالیز چون برکشد سرو، شاخ
سر شاخ سبزش برآید ز کاخ

·        حکیم در این بیت، دیالک تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک شاخه و سرو بسط و تعمیم می دهد تا ترقی و تعالی جزء (شاخه) را در مد نظر گیرد و توضیح دهد.
·         
·        حسن تفکر فلسفی، مزیت و وسعت کل اندیشی از این قرار است:
·        خواننده و شنونده می تواند واژه های جزء (شاخه)  و کل (سرو، درخت) را با هر چیز تجربی و مشخص دیگر تعویض کند و دست به استنتاجات علمی بزند.

·        به عنوان مثال، می توان در وازه کل، بشریت را و در واژه جزء افراد انسانی را گنجاند و دست به استنتاج علمی زد.

2
به بالای او شاد باشد، درخت
چو بیندش بینا دل و نیک ‌بخت

·        حکیم هم همین کار را می کند:
·        او درخت را پرسونالیزه می کند.
·        انسان واره تصور و تصویر می کند.

·        او به سرو، شخصیت انسانی می بخشد تا به خودشناسی و محیط پیرامون خود شناسی نایل آید.

3
به بالای او شاد باشد، درخت
چو بیندش بینا دل و نیک ‌بخت

·        سرو ـ بسان انسانی که فرزند خود را در مد نظر قرار می دهد و می سنجد ـ شاخه بالنده خود را به تماشا می ایستد.
·        تماشا (مشاهده) اولین قدم برای شناخت حسی هر چیزی است.

·        چنین هم است:
·        سرو به این استنباط و برداشت می رسد که شاخه اش ضمیری روشن و بختی نیک دارد و لذا شاد می شود.

·         مفاهیم دل و بخت در فلسفه فردوسی را باید مستقلا بررسی کنیم.

4
سزد گر گمانی برد بر سه چیز
کز این سه گذشتی، چه چیز است نیز

·        درخت اگر انسان واره و اندیشنده باشد، بیشک به سه چیز و چیزهای واقعی غیر از این این سه چیز خواهد اندیشید.

·        این مقدمه چینی حکیم طوس، برای توضیح مقولات اساسی فلسفه تاریخ (فلسفه اجتماعی) خویش است:

5
هنر با نژاد است و با گوهر است
سه چیز است و هر سه به ‌بند اندر است

·        معنی تحت اللفظی:
·        هنر در پیوند تنگاتنگ و ناگسستنی با نژاد و گوهر قرار دارد.

6

·        از این بیت حکیم می توان دریافت که هنر در فلسفه او نه پدیده ای تک افتاده و بی پیوند، بلکه پدیده ای پیوندمند است.
·        هنر در پیوند با نژاد و گوهر قرار دارد.

·        این بدان معنی است که هنر در فلسفه فردوسی در دیالک تیک سه عضوی هنر ـ نژاد ـ گوهر تشکیل می شود.

·        اما منظور از مقولات فلسفی نژاد و گوهر چیست؟  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر