۱۳۹۴ مرداد ۸, پنجشنبه

سیری در جهان بینی سابیر هاکا (4)


تحلیلی از
 ربابه نون

سابير هاكا

حتي ماركس هم از بعضي از كارگرها متنفر بود

كارگري شغل شرافتمندانه اي است
انسان نان بازوهايش را مي خورد

هرچند خيلي وقت ها
گرسنه مانده ام
دروغ و ناسزا شنيده ام
بيكار بوده ام
اما هرگز حاضر نيستم
در ساختماني كار كنم كه قرار است
روزي بر سر در آن بنويسند:
«زندان مركزي»

پایان

·        این دومین شعر از سابیر هاکا ست که می خوانیم.

1
حتي ماركس هم از بعضي از كارگرها متنفر بود

·        عنوان این شعر، عنوانی تأمل انگیز و ضمنا ترفند آمیز است.

·        مارکس کی بوده است؟

2
حتي ماركس هم از بعضي از كارگرها متنفر بود

·        مارکس مأمور پرولتاریا بوده است.
·        مأموریت مارکس و انگلس و امثالهم ماهیتا همان مأموریت نمایندگان طبقات اجتماعی دیگر است:
·        دفاع از منافع استراتژیکی طبقه اجتماعی آمر.

3
حتي ماركس هم از بعضي از كارگرها متنفر بود

·        وقتی سابیر هاکا می گوید:
·        «حتی مارکس از بعضی کارگرها متنفر بوده است»، معلوم نیست که زیر این کاسه اش، چه نیمکاسه ای هست.

·        مگر مأموران طبقات اجتماعی دیگر، عاشق سینه چاک همه اعضای طبقه اجتماعی مربوطه اند که مارکس هم باشد؟

·        ولی زیر ذره بین گذاشتن نفرت مارکس نسبت به «بعضی از کارگران» به چه نیتی است؟

·        ضمنا سابیر هاکا به چه ترفندی به عشق و نفرت کارل مارکس پی برده است؟

4
·        منبع اطلاعات سابیر هاکا احتمالا انتقادی است که مارکس از طبقه کارگر در مورد معینی کرده است.
·        اگر چنین است، باید به سابیر هاکا یاد آور شد که انتقاد نه نشانه انزجار، بلکه دلیل بی چون و چرای عشق است.
·        فرق هم نمی کند که انتقاد از خود باشد و یا از جامعه و یا از طبقه اجتماعی معینی.
·        به قول حریفی:
·        انتقاد مغز عشق است.

5
·        برای اثبات صحت این نظر، بهتر است به تجربه زنده زندگی اشاره کنیم:
·        پیگیرترین، سمج ترین و سرسخت ترین منتقدین مادر ـ پدر اند.
·        مادر ـ پدر کودک خود را لحظه به لحظه تحت نظر می گیرند و مورد انتقاد قرار می دهند و تصحیح می کنند.
·        فرق هم نمی کند که پسرشان رئیس جمهور شده باشد.
·        کسی نمی تواند جلوی مادر ـ پدر را در زمینه نقد فرزند بگیرد.
·        هیچ فرزندی اما عاشق تر از مادر ـ پدر در دار دنیا نمی شناسد.

·        بنابرین انتقاد مارکس از طبقه کارگر هرگز به معنی نفرت او از این طبقه نمی تواند باشد.

6
·        ایراد بینشی سابیر هاکا، استنباط فئودالی او از انتقاد است.

·        سعدی هم بسان سابیر انتقاد را به معنی عیب جوئی تفسیر می کند و مذموم می داند.

·        بخش اعظم ایرانی ها نیز انتقاد را با غرض ورزی و یا کین توزی عوضی می گیرند.

·        این طرز تلقی از انتقاد،  میراث شرم انگیز فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی ماقبل سرمایه داری است.

7
·        ایراد بینشی دیگر سابیر هاکا، عدم شناخت کارل مارکس است.

·        کارل مارکس اندیشمندی به غایت اوبژکتیو و خونسرد است و نه شاعری احساساتی، سوبژکتیو و شورمند.

·        کسی می تواند کارل مارکس را بشناسد که خود مارکسیست باشد.

·        آنگاه خواهد دید که چه برخوردی نسبت به همنوعان صورت می گیرد.
·        در ایران کسی از مارکسیسم ـ لنینیسم خبر ندارد.
·        فریب سبیل و هارت و پورت کسی را نباید خورد.

·        مارکسیست اگر هم حسنی و یا عیبی در همنوعی ببیند، به ریشه های عینی این حسن و عیب می اندیشد و نه عمدتا به سوبژکت مربوطه.

·        بنظر مارکسیست، حسن و عیب نه مادر زادی، بلکه اجتماعی و اکتسابی است.
·        این ـ قبل از همه ـ شرایط عینی زیست است که موجب چنین و چنان شدن افراد می شوند.
                                                     
8
كارگري شغل شرافتمندانه اي است
انسان نان بازوهايش را مي خورد

·        این ادعای سابیر هاکا، جفنگ محض است:
الف
·        اولا کار کارگر و دهقان و پیشه ور نه کار فیزیکی محض، بلکه دیالک تیکی از کار فیزیکی و فکری است:
·        دیالک تیکی از کار مادی و کار فکری و روحی و روانی است.

ب
·        از سابیر چه پنهان که نه کار مطلقا فیزیکی وجود دارد و نه کار مطلقا فکری.
·        کار خود سابیر به عنوان شاعر، فقط قسما کار فکری است.
·        بخش دیگر کار او فیزیکی و یا مادی است.

ت
·        به قول همان کارل مارکس منزجر از بعضی از کارگران، روح همیشه سایه ماده را بالای سر خود دارد.

پ
·        سرایش شعری و یا ترجمه متنی و یا تحریر مقاله ای چه بسا به همان سان کمرشکن است که کار حمالی، رختشوئی، عمله ای، دهقانی و  پیشه وری، کمرشکن و طاقتفرسا ست.

9
كارگري شغل شرافتمندانه اي است
انسان نان بازوهايش را مي خورد

·        سابیر هاکا بسان رسول اکرم که دست پینه بسته ی دهقان پیری را می بوسد، دست به عوامفریبی می زند:
·        نان حاصل از کار بازو که مزیتی بر نان حاصل از کار فکری (مثلا تحلیل، تدریس، تعلیم، تحریر، تصنیف، نقشه کشی، فیلم برداری، ترانه سرائی، آواز خوانی و غیره)    ندارد.

·        از همین نظرات سابیر هاکا، عقب ماندگی فکری  او آشکار می گردد.

·        طرز تفکر سابیر هاکا به طرز تفکر آخوندها شبیه است.
·        طرز تفکری فئودالی است.

·        جامعه بشری از قضا در جهت تقلیل سهم کار فیزیکی و تکثیر سهم کار فکری حرکت می کند.
·        کار فیزیکی که فخر انگیز نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر