۱۳۹۴ تیر ۲۱, یکشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (130)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از

ربابه نون

در کدامیک از این موضوع ها او را موفق ‌تر می‌ بینیم؟

·        کیانوش سؤال صریحی مطرح می کند:  
·        سؤال او این است که محمد زهری در کدامیک از موضوعات موفق تر است؟

·        کیانوش حالا به سؤال خود پاسخ می دهد:

در کدامیک از این موضوع ها او را موفق ‌تر می‌ بینیم؟
در آنـها کـه مقید نیست
در آنها که مقلد نیست
در‌ آنـها کـه انـدیشه‌ ای از پیش داشته و سنجیده و پرداخته
به صورت شـعر در نـیامده است
در آنها که ترفند های شعری او را به دنبال نمی ‌برد.
در آنها که دلنگ ‌دلنگ قافیه‌ های قـافیه ‌زا‌ فـریبش‌ نمی ‌دهد.
در آنها که تفنن در نـقاب تـأمل به دیدار او نمی ‌آید.

·        خواننده بی اختیار انتظار دارد که کیانوش از اشعار محمد زهری مثالی و یا مثال هائی بیاورد و دعاوی خود را استدلال و اثبات کند.

·        کیانوش چه می کند؟

و ما در مجموعه ‌های او به ایـنگونه شـعرها هم برمی ‌خوریم
و
با گذشت خواننده ‌ای بی‌ توقع منتقدی‌ بی ‌گذشت،
از‌ آنها می ‌گذریم:

·        اگر کسی ذره ای مغز در کله داشته باشد، از دیدن چنین پریشان اندیشی و پریشان گوئی جنون می گیرد:
·        او به جای استدلال و اثبات دعاوی خود، مثالی می آورد که بنظرش محمد زهری در آن ناموفق بوده است.
·        و چنان ناموفق بوده که باید مورد عفو و بخشش خواننده بی توقع و منتقد پر توقع قرار گیرد.

1
·        این همان طرز استدلال آخوند ها ست:
·        سؤال:
·        چرا آب انگور حلال است، ولی شراب حرام؟

·        جواب آخوند های با و بی عمامه:
·        تو چرا آب دهنت را می خوری، ولی ادرارت را دور می اندازی؟

2
·        کیانوش از اشعار محمد زهری مثال زیر را برای نشان دادن عدم موفقیت او عرضه می کند:   

و ما در مجموعه ‌های او به ایـنگونه شـعرها هم برمی ‌خوریم
و
با گذشت خواننده ‌ای بی‌ توقع منتقدی‌ بی ‌گذشت،
از‌ آنها می‌گذریم:

چنین گویند:
«گلی زرد
اگر بر سینه ات آویخت، یک زن
بدان، او با تو بیگانه است، دیگر»

چنین گویند:
«گلی سرخ
اگر بر سینه ات آویخت، یک زن
بدان، او با تو جانانه است، دیگر»

گلی زرد
گلی سرخ
زنی بر سینه ام آویخت، دیروز
دلم افکند در گمراه تردید
نمی دانم که بیگانه است با من
و یا دلدار جانانه است با من؟!

·        ما برای کشف صحت و سقم ادعای کیانوش همین مثال خود او را مورد تحلیل قرار می دهیم: 

3
چنین گویند:
«گلی زرد
اگر بر سینه ات آویخت، یک زن
بدان، او با تو بیگانه است، دیگر»

·        معنی تحت اللفظی:
·        از دیرباز گفته اند:
·        «اگر زنی بر سینه ات، گل زردی سنجاق کند، مطمئن باش که او قصد قطع رابطه با تو را دارد.»

·        (به قول مولانا، برای فصل کردن آمده است.)   

·        بزعم کیانوش محمد زهری در این شعر ناموفق است:

الف
·        چون او در این شعر مقید است.
·        برای اینکه او سمبلی را ذکر می کند که در همبود ملی معینی معروفیت خاص و عام دارد.
·        گل زرد نشانه سردی روابط میان ـ انسانی است.

·        انقیاد (جبر) در قاموس کیانوش یعنی همین.
·        برسمیت شناسی سمبلی و به خدمت گیری آن در شعری و ضمنا قرائت فاتحه ای بر موفقیت شاعری.

ب
·        چون او در این شعر مقلد است.
·        مقلد از مرجع تقلیدی به نام توده های خلق.
·        او سمبل گل زرد را از توده بی سر و پا، احتمالا از گنجینه ضرب المثل ها و یا فولکلور خلق معینی تقلید کرده است و فاتحه دیگری بر موفقیت خود خوانده است.

·        هنوز از بقیه پیش شرط های عدم موفقیت شاعر، خبری نیست:

در‌ آنـها کـه انـدیشه‌ ای از پیش داشته و سنجیده و پرداخته
به صورت شـعر در نـیامده است
در آنها که ترفند های شعری او را به دنبال نمی ‌برد.
در آنها که دلنگ ‌دلنگ قافیه‌ های قـافیه ‌زا‌ فـریبش‌ نمی ‌دهد.
در آنها که تفنن در نـقاب تـأمل به دیدار او نمی ‌آید.

·        ولی شاید در مابقی شعر باشند.
·        اگر هم نبودند، باکی نیست.
·        چون در کشور عه «هورا» همه بیهوش اند.
·        کسی ذره ای مغز در سر ندارد.

4
چنین گویند:
«گلی سرخ
اگر بر سینه ات آویخت، یک زن
بدان، او با تو جانانه است، دیگر»

·        معنی تحت اللفظی:
·        از دیرباز گفته اند:
·        «اگر زنی بر سینه ات، گل سرخی سنجاق کند، مطمئن باش که او تجدید نظر کرده و عاشق تو ست.»

·        بلحاظ ساختاری، فرقی بین این بند شعر و بند قبلی وجود ندارد.

·        گل سرخ سمبل عشق تلقی می شود.
·        به قول مولانا در شعر معروف به «بانگ نی»، گل سرخ، سمبل وصل محسوب می شود.

5
گلی زرد
گلی سرخ
زنی بر سینه ام آویخت، دیروز
دلم افکند در گمراه تردید:
نمی دانم که بیگانه است با من
و یا دلدار جانانه است با من؟!

·        معنی تحت اللفظی:
·        دیروز زنی بر سینه ام همزمان  گلی زرد و سرخ سنجاق کرد و مرا به گمراهه شک و تردید افکند:
·        اکنون نمی دانم که او قصد قطع رابطه با من دارد و یا سودای وصل رابطه

6
·        کیانوش نمی داند که محتوای نظری این شعر چیست و محمد زهری سودای آموزش چه ایده و اندیشه ارزشمندی را بر سر دارد.

·        او به احتمال قوی قادر به پا فراتر نهادن از مرزهای فرمال شعر نیست.
·        او (و نه فقط او) اصلا اعتنائی به محتوای فلسفی، معنوی و معرفتی ـ نظری شعر ندارد.
·        او دنبال قوافی قافیه زا و خیلی چیزهای فرمال دیگر می گردد.

7
گلی زرد
گلی سرخ
زنی بر سینه ام آویخت، دیروز
دلم افکند در گمراه تردید:
نمی دانم که بیگانه است با من
و یا دلدار جانانه است با من؟!

·        محمد زهری شاعری رئالیست است.
·        رئالیست به معنی مضاعف آن.
·        رئالیست به هر دو معنی آن:

الف
·        محمد زهری شاعری رئالیست است، چون واقعیت عینی را به همان سان در اشعار و افکار خود منعکس می کند که واقعا است.
·        محمد زهری بدین طریق با همه هنرمندان غیر رئالیست و ضد رئالیست مرزبندی می کند.
·        مثلا با رومانتیسیسم، سوررئالیسم، سمبولیسم، استروکتورالیسم، پست مدرنیسم و غیره.

ب
·        محمد زهری شاعری رئالیست است، چون تئوری شناخت ماتریالیستی (مارکسیستی ـ لنینیستی) را نمایندگی می کند.
·        در تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی، چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی در هیئت دیالک تیکی شان، در وحدت و تضاد اقطاب شان در نظر گرفته و منعکس می شوند.

·        پایه و اساس این تئوری شناخت متعالی و بی همتا، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت است و در این دیالک تیک در این عرصه هستی (یعنی در حوزه تئوری شناخت)، نقش تعیین کننده از آن  اوبژکت شناخت است.
·        چون ماهیت رابطه زن و مرد در خود این رابطه است و نه در تصورات و تخیلات و توهمات سوبژکت شناخت (مثلا شاعر.)
·        محمد زهری بدین طریق با کلیه نمایندگان فرق (فرقه های) غیر رئالیستی و ضد رئالیستی (در تئوری شناخت)، مثلا ایراسیونالیسم (خردسیتزی)، امپیریسم (تجربه گرائی)، سنسوئالیسم (حسگرائی)، راسیونالیسم (مکتب ضد تجربه گرائی) و غیره مرزبندی می کند.           

8
گلی زرد
گلی سرخ
زنی بر سینه ام آویخت، دیروز
دلم افکند در گمراه تردید:
نمی دانم که بیگانه است با من
و یا دلدار جانانه است با من؟!

·        محمد زهری در این شعر فوق العاده موفق و زیبا و پرمحتوا، دیالک تیک زن و مرد را، دیالک تیک عشق میان ـ انسانی را، دیالک تیک عاشق و معشوق را، دیالک تیک دوست و دشمن را به شکل دیالک تیک جانانه و بیگانه بسط و تعمیم می دهد و بر ماهیت دیالک تیکی روابط میان ـ انسانی تأکید می ورزد.

9
·        این نیشتر بیدارنده ی شاعر توده و حزب توده است:
·        در طبیعت، جامعه و جهان و تفکر، سیاه و سفید محض وجود ندارد.
·        عشق و نفرت محض، مهر و کین محض وجود ندارد.
·        بلکه دیالک تیکی از عشق و نفرت، مهر و کین وجود دارد.

·        چون هر عشقی ـ همزمان ـ آبستن نفرتی است. هر عشقی می تواند به نفرتی استحاله یابد و هر نفرتی به عشقی.
·        بشریت را چاره ای جز زیست مدام و مادام العمر در چارچوب این دیالک تیک عینی نیست.

·        محمد زهری در این شعر و نه فقط در این شعر، درنگ کرده است، تا از همین حقیقت عینی پرده بر دارد.

·        او می خواهد پرده توهمات و تصورات و تخیلات خام و خرافی را پاره کند و شطی از شعور رهائی بخش در برکه دل ها جاری سازد.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر