۱۳۹۴ تیر ۳۰, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی شهریار (20)


سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
تحلیلی از شین میم شین

فریدون مشیری
ای وای شهریار
ادامه

می رفت و با صدای حزینش
می خواند:

«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
آورد در زمین و در این پهندشت کشت
ما شاخه درخت خداییم
چون برگ و بار ما ست ز یک ریشه و تبار
 
هر یک تبر به دست چراییم؟»

·        یکی از گشتاورهای اصلی وحدت ایده ئولوژیکی مشیری با شهریار، احتمالا در همین بند شعر تبیین می یابد:
·        تأکید بر وحدت انسان ها، ضمن تکذیب بی سر و صدای تضاد آنها.

1

می رفت و با صدای حزینش
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
آورد در زمین و در این پهندشت کشت
ما شاخه درخت خداییم
چون برگ و بار ما ست ز یک ریشه و تبار
 
هر یک تبر به دست چراییم؟»

·        در این طرز تلقی، عرفان قرون وسطی نمایندگی می شود:
·        کسب و کار عرفان هم همین است:
·        تخریب دیالک تیک عینی از طریق مطلق کردن وحدت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی، ضمن انکار تضاد آنها.

·        این به معنی انکار خصلت دیالک تیکی چیزهای هستی است.
·        به همین دلیل است که عرفان، گرایشی ایراسیونالیستی (خردستیز) تلقی می شود و از طرف خردگرایان به چالش منطقی و تجربی کشیده می شود و رسوا می گردد.

2
·        این نظر از این نقطه نظر درست است که انسان ها صرفنظر از تفاوت های نژادی، ملی، جنسیتی، ایده ئولوژیکی، طبقاتی و غیره،  وحدت نوعی دارند.
·        به زبان مشیری، همه شاخه های درخت واحدی اند که حوا و آدم از بهشت برین آورده اند.

·        البته حوا و آدم بنا بر آیات قرآن کریم درختی با خود نیاورده اند.

·        منشاء درختان در تئولوژی اسلامی ـ ضمنا به غلط ـ برگ هائی جا زده می شوند که حوا و آدم برای ستر عورت خویش بر تن داشته اند.
·        شاید به همین دلیل هم نیمه دیگر جامعه یعنی زنان در ترمینولوژی اسلامی ـ عیرانی، «عورت» قلمداد می شوند.
·        چیزی در حد پایین تنه نریمان.

3

·        سعدی 700 سال قبل از مشیری و شهریار، بهتر و علمی تر از آندو وحدت انسانی را نمایندگی می کند:
·        او دلیل ماتریالیستی ارائه می دهد:
·         سعدی وحدت مادی انسان ها را، مونیسم ماتریالیستی آنها را دلیل برابری و خواهری ـ برادری انسان ها برمی شمرد:

بنی آدم اعضای یکدیگرند:
که در آفرینش ز یک گوهرند.

4
·        این باور سعدی بر قصه آفرینش حوا و آدم مربوط می شود.

·        ادعای ایراسیونالیستی ـ عرفانی مشیری نیز بر قصه دیگری از قرآن کریم مبتنی است:
·        بر قصه تخطی حوا و آدم از فرمان الهی و تبعید حوا و آدم از بهشت برین بر کره زمین.

·        «هومانیسم» عرفانی ـ فئودالی شهریار و مشیری نیز از سرچشمه همین قصه آب می خورد.

5

·        این اندیشه مشیری و شهریار، ایده بظاهر زیبائی است.
·        این ایده شهریار و مشیری و امثال بیشمار آنها اما مبتنی بر خود فریبی و عوامفریبی است.

·        شهریار باید از خود بپرسد که چرا رسول اکرم و همای رحمت به این اصل اصیل وحدت میان ابنای بشر تره خرد نکرده اند؟

·        چون بنا بر روایاتی، رسول اکرم و همای رحمت به بیش از 70 غزوه مبادرت ورزیده اند و ده ها هزار تن را یا بی رحمانه به قتل رسانده اند و یا به زیر یوغ بردگی کشیده اند.

6
·        همای رحمت در شبی، 1000 نفر را گردن زده است.

·        پس تئوری درخت آدم چه می شود؟

·        پس چرا رسول اکرم و همای رحمت «تبر به دست» بوده اند؟

·        اگر مشیری خودفریب و عوامفریب نیست، چرا از شهریار همین سؤال ناقابل را نکرده است و تبر بر تئوری درخت او فرود نیاورده است؟

7
می رفت و با صدای حزینش
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
آورد در زمین و در این پهندشت کشت
ما شاخه درخت خداییم
چون برگ و بار ما ست ز یک ریشه و تبار
 
هر یک تبر به دست چراییم؟»

·        آنچه مشیری و شهریار نمی دانند، منشاء این قصه تبعید حوا و آدم از بهشت برین است که احتمالا در همه کتب مقدس آمده است.
·        این قصه تبعید حوا و آدم، ضمنا به احتمال قوی از تراژدی های یونان باستان اقتباس و تحریف شده است.
·        چون پیشفرم مذاهب، اساطیر بوده است.

8
·        اسطوره یونان باستان و قصه تبعید حوا و آدم از بهشت برین، انعکاس خروج ناگزیر و جبری بشریت از دوران کمونیسم آغازین (جامعه اشتراکی اولیه) است.

·        این خروج بشریت از جامعه بی طبقه آغازین در تراژدی های فوق العاده غم انگیز یونان باستان انعکاس یافته است.

·        با این گذار از جامعه بی طبقه به جامعه طبقاتی است که وحدت نوعی بشریت شکاف برمی دارد.

·        بشریت دو شقه می شود و به طبقه حاکمه و توده های مولد و زحمتکش، به طبقه اجتماعی استثمارگر و ستمگر و توده های زحمتکس تحت استثمار و ستم تقسیم بندی می شود.

·        دو هزاری مشیری و شهریار کج و کوله است.

·        خروج بشریت از بهشت پایان وحدت بشری است و نه آغاز   آن.

·        از این به بعد برادر توسط برادر برده «زر خرید» می شود و یوغ استثمار و ستم بر گرده می کشد.
·        با همین خروج جبری از بهشت برین، تبر بر درخت وحدت بشری فرود می آید.

9
·        درک و تبیین این حقیقت عینی روشنتر از آفتاب اما نه به نفع شهریار است و نه به نفع مشیری.

·        به همین دلیل، ترجیح می دهند که خود را به خریت بزنند و به استحمار همنوعان خویش کمر بندند.
·        ضمنا از هومانیسم توخالی دم بزنند.

·        چون شهریار و مشیری هیچکدام از غزوات پیامبر و جریان شط خون هر شبه توسط علی و تحت ستم قرار دادن دگرمذهبان و دگراندیشان بی خبر نبوده اند.

·        شهریار آخرین کسی است که نداند که ذوالفقار نه اسباب بازی، بلکه شمشیر خونچکان بوده است و پیامبر و خلفا و غیره نه بشردوست، بلکه برده دار بوده اند. 

10
می رفت و با صدای حزینش
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
آورد در زمین و در این پهندشت کشت
ما شاخه درخت خداییم
چون برگ و بار ما ست ز یک ریشه و تبار
 
هر یک تبر به دست چراییم؟»

·        اگر شهریار واقعا هومانیست بوده، پس مدیحه سرائی برای کوسه خونخوار و سید علی جنایتکار به چه دلیل بوده است؟

·        جنایاتی که اجامر جمهوری مرتکب شده اند، دامنه و پهنای بمراتب وسیعتری دارد.

·        این جنایات چنان وحشت انگیز بوده اند که بروایتی برخی از عاملان آنها روانی شده اند و در کشورهای اروپا تحت درمان پسیکولوژیکی قرار دارند.

·        ضمنا اکثریت زحمتکش که تبر به دست نداشته اند.
·        تبر بدستان در طول تاریخ جامعه طبقاتی، یا اعضای طبقه حاکمه ستمگر بوده اند و یا مزدور و اجیر آنها بوده اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر