۱۳۹۴ تیر ۲۶, جمعه

سیری در جهان بینی شهریار (16)


سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
تحلیلی از شین میم شین

شعر شهریار خطاب به هاشمی رفسنجانی 
سرچشمه:
«کتاب خاطرات سال 1364»      

ای غریو تو ارغنون دلم
سطوت خطبه ات ستون دلم

خطبه های نماز جمعه تو
 نقشه حمله با قشون دلم

چه فسونی است در فسانه تو
 که فسانه است از او فسون دلم

با دلی لاله گون تو را گوشم
 ای لبت لعل لاله گون دلم

چشم از نقش تو نگارین است
می نگارد، مگر به خون دلم؟

عقل من پاره می کند زنجیر
که به سر می زند جنون دلم

من هم از آن فن و فنون دانم
که جنون زاید از فنون دلم

کلماتت چو تیشه فرهاد
می شکافند بیستون دلم

وز مواعظ که می کنی آنگاه
صبر می زاید از سکون دلم

انقلاب من از تو اسلامی است
 که حریفی به چند و چون دلم

گوهر شب چراغ رفسنجان
ای چراغ تو رهنمون دلم

بازوان امام آنکه دگر
 در ترازوی آزمون دلم

چشم امیدی و چراغ نوید
هم شکوهی و هم شکون دلم

در رکوع و سجود خامنه ای
من هم از دور سرنگون دلم

خاصه وقت قنوت او کز غیب
 دست ها می شود ستون دلم

او به یک دست و من هزاران دست
با وی افشانم از بطون دلم

عرشیان می کنند صف به نماز
 از درون دل و برون دلم

من برونی نی ام، خدا داند
کاین صلا خیزد از درون دلم

من زبان دلم، ولی افسوس
 بس که بی همزبان زبون دلم

پیرم از چرخ واژگون و علیل
 بشنو از بخت واژگون دلم

چون کمانی خمیده ام، لیکن
تیرآهی است در کمون دلم

طوطی عشقم و زبان از بر
جمله ماکان و ما یکون دلم

در ترازوی سنجشم مگذار
ای کم عشق تو، فزون دلم

درس من خارج است و حاشیه نیست
 که دگر فارغ از متون دلم

درسی و بحثی از تن و جان نیست
دل به جانان رسیده چون دلم

شهریارم، لسان حافظ غیب
شعر هم شأنی از شیون دلم

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر