۱۳۹۴ مرداد ۵, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (147)


جمعبندی از
مسعود بهبودی 

 این که شناخت چیزی چقدر مربوط است
 به "شناخت" و چقدر مربوط به "شناخت چیز"
سوألی ا‌ست که در موردش خیلی حرف زده شده
و مطالب فراوانی ا‌ست
در مورد "شناخت"
و این که شناخت چیز
همواره تابعی از "جریان شناخت" خواهند ماند.
حریف


کسب و کار عیرانی ها پوز دادن توخالی است.
این جملات حتی بلحاظ فرمولبندی (انشائی) درست تشکیل نشده اند:

1
شناخت چیزی چقدر مربوط است به "شناخت"

درست تر این می بود:
شناخت چیزی چقدر به تئوری شناخت (متد و اسلوب شناخت) مربوط است؟

2
شناخت چیزی چقدر مربوط به "شناخت چیز"
درست تر این می بود:
شناخت چیزی چقدر به موضوع شناخت (اوبژکت شناخت) مربوط است؟

3
آنچه حریف حواس پرت و یا عوامفریب فراموش کرده،
 سوبژکت شناخت
(شناسنده)
 است.

4
دردی که درد خود مؤلف این جملات است،
درد طبقاتی او ست:
هدف او گیج کردن مردم است.

5
واقعیت این است که سیبیت سیب در خود سیب است.
در موضوع شناخت است.
نه در کله سوبژکت شناخت (شناسنده) و نه در خود شناخت. 


وظیفه‌ی هنرمند پرسیدن است نه پاسخ دادن به آن ‌ها
آنتون چخوف


این سخن چخوف، دقیق ترجمه نشده است:

1
نقش هنرمند
طرح مسائل است
و
نه
 ارائه راه حل به مسائل.
The role of the artist is to ask questions, not answer them.”

2
منظور نماینده بزرگ رئالیسم این است که هنر با فلسفه یکی نیست.

3
هنر هستی را بسان آئینه ای در خود منعکس می کند

4
فلسفه از نمود به بود می رود.
از پدیده به ماهیت
از ظاهر به ذات
تا حقیقت عینی پنهان در اعماق چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی را کشف و تبیین دارد.

5
فقط اگر هنرمند، احیانا فیلسوف باشد،
مسئله فرق می کند.

6
ارزش آثار برتولت برشت و ناظم حکمت و سیاوش کسرائی و محمد زهری و امثال انگشت شمار آنها به همین دلیل است.

7
ناصر
هنرمند با طرح ناهنجاری های جامعه
 به طرح پرسش ها می پردازد،
 با جواب ها هم کاری ندارد (؟) 

آری.
هنرمند اگر سیب و سیب زمینی باشد
بی خیال راه حل ها ست.  

 دیالک تیک کهنه و نو
 
1
رابطه کودک با مادر ـ پدر
(حتی در میان نباتات و جانوران)
رابطه نو با کهنه است
که در دیالک تیک نو و کهنه تجرید می شود.

2
این رابطه مبتنی بر دیالک تیک پیوست و گسست است:
مبتنی بر دیالک تیک تداوم و شکست است:

3
نو و در این مورد کودک
جنبه های مثبت و حیاتمند کهنه را،
والدین را
از آن خود می کند و به نوبه خود آنها را توسعه  می دهد.

4
دلیل توسعه (تکامل) در طبیعت و جامعه هم همین جا ست.

5
کودک (نو)  
ـ هم بلحاظ کمی و هم بلحاظ کیفی ـ
بر دستاوردهای مادر و پدر (کهنه)  می افزاید.

6
نو و یا کودک سنت توسعه نسل قبلی و حتی نسل های قدیم را   تداوم می بخشد.
به همین دلیل مقوله پیوست و یا تداوم ویا استمرار بکار می رود.

7
کودک اما
ـ همزمان ـ
جنبه های منفی و مزاحم نسل قبل را نفی و حذف می کند.
به همین دلیل گسست با نسل قبل صورت می گیرد.

8
کودک و نو خط سیر جاری را قطع می کند.
می شکند تا میدان بازتری برای توسعه جنبه های مثبت باز شود.
به همین دلیل مقوله گسست، شکست بکار می رود.


محبوبیت کسی دلیل بر حقانیت او نیست.
هیتلر و هس و موسولینی و خمینی و بن لادن و غیره هم محبوب اند.
طبقه حاکمه اگر بخواهد
 به سوسکی حتی 
 محبوبیت جهانی می بخشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر