۱۳۹۴ تیر ۲۸, یکشنبه

سیری در جهان بینی شهریار (19)


سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
تحلیلی از شین میم شین

فریدون مشیری
ای وای شهریار
ادامه

می رفت و با صدای حزینش
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن، آدم
از بهشت
آورد در زمین و در این پهندشت کشت
ما شاخه درخت خداییم
چون برگ و بار ما ست ز یک ریشه و تبار
 
هر یک تبر به دست چراییم؟»

·        معنی تحت اللفظی:
·        شهریار می رفت و با صدای غمناکش می خواند:
·        «در اصل آدم ابوالبشر از بهشت یک درخت به زمین آورد و در این دشت فراخ کاشت.
·        ما شاخه های همان درخت بهشتی هستیم که درخت خدا بوده است.
·        و لذا برگ و میوه ما از ریشه و تبار واحدی است.
·        پس به چه دلیل تبر در دست داریم؟»

1
می رفت و با صدای حزینش
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
آورد در زمین و در این پهندشت کشت
ما شاخه درخت خداییم
چون برگ و بار ما ست ز یک ریشه و تبار
 
هر یک تبر به دست چراییم؟»

·        در این بند شعر مشیری، بشریت به مثابه کل بی تمایز و بی تفاوت، یعنی به مثابه چیزی کلی و انتزاعی تصور و تصویر می شود که همه از دم جنایت پیشه اند.
·        ترفند ایده ئولوژیکی دیر آشنای طبقه حاکمه در همین بند شعر مشیری تبیین می یابد:

 
هر یک تبر به دست چراییم؟

·        این اندیشه را همه نمایندگان طبقات اجتماعی واپسین نیز عربده می کشند:
·        از شوپنهاور تا نیچه، از شاملو تا شریعتی، از صادق هدایت تا جلال آل احمد و الی آخر.

2
 
هر یک تبر به دست چراییم؟

·        این شعار بظاهر هومانیستی فقط یک روی مدال ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه انگل و مفتخور و خونخوار است.
·        این فقط یکی از دو قطب دیالک تیک عوامفریبی طبقه حاکمه انگل و ستمگر است:

3
هر یک تبر به دست چراییم؟

·        بشریت در ایده ئولوژی طبقه حاکمه همه از دم مظهر شر هستند.
·        اشرار مادر زادند.
·        جانی لدنی و بالفطره اند.
·        به زبان مشیری، «همه تبر به دست دارند» و براندازی همنوع را به مثابه قصد دارد.
·        یعنی همه با هم از این لحاظ منفی، برابرند.
·        در تئولوژی (فقه) مسیحیت حتی تئوری معروفی در این زمینه وجود دارد که خواست خدا همین است.  

·        ترفند بدی نیست.
·        دلیلش ولی چیست؟

4
 
هر یک تبر به دست چراییم؟

·        دلیل این شعار روشن است:
·        طبقه حاکمه بدین طریق مرز خیر و شر را، مرز ستمکش و ستمگر را، مرز حاکم و محکوم را مخدوش می کند و همین حقه را در زر ورق هومانیسم به خورد خلایق می دهد.

·        کاری که مشیری در بخش اعظم اشعارش کرده است.

5
هر یک تبر به دست چراییم؟

·        آنچه خواننده و شنونده ساده لوح در نمی یابد، روی دیگر مدال ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه است.
·        قطب دیگر این دیالک تیک عوامفریبی است:
·        چون همین طبقه حاکمه که منکر تفاوت و تضاد میان انسان ها ست، مبلغ سرسخت و سمج و آشتی ناپذیر ضرورت و حقانیت وجود تفاوت و تضاد از خیلی نظرها میان انسان ها ست.

6
·        تار و پود آثار نمایندگان ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه از سعدی تا حافظ، از شوپنهاور تا نیچه، از هایدگر تا هیتلر و غیره اثبات حقانیت و ضرورت پست و بلند، ابربشر و آشغال بشر، ستمگر و ستمکش است.

7

هر یک تبر به دست چراییم؟

·        وقتی از دیالک تیک عجیب و غریب عوامفریبی سخن می رود، به همین دلیل است.

·        مشیری نمی تواند و نباید میان 60 میلیون یهودی و کولی و کمونیست بیگناه در اردوگاه های مرگ فاشیسم و اجامر بربریت فاشیستی علامت تساوی بگذارد.

·        چنین کاری اصولا مجاز نیست.

·        چنین کاری عملا به معنی تأیید جنایات فاشیسم است.

·        چنین کاری به معنی زیر پا نهادن علنی و عملی حقیقت عینی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر