۱۳۹۴ تیر ۲۵, پنجشنبه

تأملی در سؤالات نادر فتوره چی (5)


تحلیلی از
ید الله سلطانپور  

چرا می ‌ترسند مبادا با کسی بحث‌ شان شود؟

·        به سؤالات فتوره چی نمی توان پاسخ یکباره و قطعی داد.
·        به همین دلیل خواننده اندیشنده در روند حلاجی سؤالات او مجبور به مرور مجدد سؤالات پیشین او ست.
·        از این رو، تجزیه مطلب او به سؤالات مجزا و منفرد، در روند تحلیل یکایک آنها، ناگزیر از ترکیب (سنتز) است.
·        سؤالات جدا شده از بافت کلی متن، بدین طریق دوباره با هم پیوند می یابند و در پیوند با هم مورد بررسی مجدد قرار می گیرند تا حقیقت عینی اندکی کشف شود.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک انالیز ـ سنتز (دیالک تیک تجزیه ـ  تحلیل ـ ترکیب) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری   

1
چرا می ‌ترسند مبادا با کسی بحث‌ شان شود؟

·        اولین دلیل این گرایش، عدم تشکیل فرهنگ هماندیشی (مبادله فکری) در کشور عه هورا ست.
·        مردم چه بسا بحث را با دعوا، مرافعه، مشاجره، تف، توهین، تحقیر، تخریب و غیره یکسان می شمارند.

2
چرا می ‌ترسند مبادا با کسی بحث‌ شان شود؟

·        دومین دلیل این گرایش، شاید این باشد که برای این جماعت، نه کشف حقیقت عینی، بلکه منافع شخصی چه بسا حقیر مطرح است.
·        امروزه در فیس آباد هر کسی شعری، نکته ای، نقل قولی منتشر می کند که یا از این و آن اند و یا از خویشتن او.
·        هدف کمتر کسی اشاعه اندیشه است.
·        هدف در بهترین حالت، یا نوچه یابی برای دار و دسته ای و یا  دوست مجازی یابی است.
·        به همین دلیل، کمترین علاقه ای به آموزش و تجدید نظر و توسعه فکری در بین نیست.
·        تمایل به بحث زمانی پدید می آید که کسی علاقه مند به کشف  حقیقت عینی و در صدد آموزش و رشد و توسعه باشد.

3
چرا می ‌ترسند مبادا با کسی بحث‌ شان شود؟

·        مثالی بزنیم:
·        در نهایت حسن نیت راجع به شعر «شاعری» ابراز نظر می کنی.
·        شاعر نخست ابراز امتنان کشکی و الکی می کند تا صید احتمالی از تله اش که در فرم شعر کار گذاشته شده، رم نکند.

·        ولی بلافاصله چت را روشن می کند و بدترین توهین ها را نثار بدبختی می کند که از سر خریت و خیرخواهی نسبت به «شعر» حریف ابراز نظر کرده است.

·        بدین طریق فاتحه ای بر رابطه با کسی خوانده می شود که هدفش خدمت به حقیقت عینی است.

4
چرا می ‌ترسند مبادا با کسی بحث‌ شان شود؟

·        دلیل دیگر این گرایش منفی، فقدان شعور است.
·        وقتی کله از اندیشه خالی باشد، وقتی مغز قادر به تفکر نباشد،  چنته از سخن خالی می ماند.
·        در نتیجه فرار از هماندیشی و یا چالش نظری در دستور روز قرار می گیرد.

·        اندیشیدن هنر بزرگی است.

·        اندیشیدن کار کمرشکن مشقت باری است.
·        اندیشدین به صرف نیرو و انرژی عظیمی نیاز دارد.
·        اندیشیدن قبل از هر چیز به کلنجار مفهومی نیاز دارد.

·        مردم کشور عه هورا با  مفاهیم فلسفی استاندارد بیگانه اند.
·        فرق هم نمی کند که استاد دانشکاه باشند و یا رفتگر و نجار.

5
چرا می ‌ترسند مبادا با کسی بحث‌ شان شود؟

·        مردم ایران اگر هم مجبور به بحث شوند، راجع به سوبژکت بحث می کنند و نه راجع به اوبژکت:
·        راجع به خویشتن، صاحب نظر، فرد معینی از سیاست، فلسفه، جامعه شناسی، روانشناسی و غیره بحث می کنند و نه راجع به موضوع بحث.
·        به همین دلیل، با عجله سنگر می کنند و پرچم برمی افرازند:
·        دقیقا.
·        من موافقم.
·        من مخالفم.
·        تو چرا عکست را نمی زنی؟
·        ترسو.
·        جاسوس.
·        پفیوز.
·        خاین.
·        تو طرفدار اینی و یا آن؟
·        تو چه خوانشی از مکتب فلان داری؟
·        من خوانش دیگری دارم.
·        فاتحه فلان کس و فلان چیز دیری است که خوانده شده است.
·        و الی آخر.

6

چرا می ‌ترسند مبادا با کسی بحث‌ شان شود؟

·        این بیماری را می توان سوبژکتیویسم معرفتی نام داد که هم از سوی اجامر فاشیسم و ایراسیونالیسم مثلا شوپنهاور و نیچه و هایدگر و پوپر و غیره نمایندگی می شود و هم از سوی کاریکاتورهای وطنی آنها مثلا جلال آل احمد و احمد شاملو و شریعتی و روحانیت و فوندامنتالیسم و غیره.

7
چرا می ‌ترسند مبادا با کسی بحث‌ شان شود؟

·        دلیل دیگر این هراس این است که طرز تفکر حاکم در کشور عه هورا، طرز تفکر اسکولاستیکی است.
·        این طرز تفکر به قرون وسطی فئودالی تعلق دارد.

·        علمای عظیم الشأن کشور عه هورا چه با عمامه و چه بی عمانه، چه راست و چه چپ، عاجز از خود اندشی اند.
·        عاجز از تفکر مفهومی اند.
·        چه بسا قادر به کار با  مفاهیم فلسفی نیستند.

·        تنها حربه ای که حضرات در اختیار دارند، آیه و حدیث و روایت و نقل قول و ضرب المثل و کلمات قصار و غیره است.
·        ما این طرز «تفکر» را طرز تفکر اسکولاستیکی می نامیم که به هیچ دردی نمی خورد.

8
چرا می ‌ترسند مبادا با کسی بحث‌ شان شود؟

·        درست به همین دلیل کسی نظر روشن و در نتیجه، موضع روشن ندارد.

·        درست به همین دلیل کسی هویت ندارد.
·        درست به همین دلیل قحط شخصیت، جدیت و جسارت مدنی است.
·        درست به همین دلیل، « کار و بار «لوس بازی» سکه شده، همه مثل هم حرف می‌زنند:
·        «اون اتفاق باحاله»، «می دونی آدما»، «ای جانم»، «ازت راضی ام» و ...
·        درست به همین دلیل، «زنان و دختران ادای نوزادان را در می ‌آورند و مردان و پسران فقط لودگی می ‌کنند و هیچ کس شخصیت منحصر به فردی ندارد.»  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر