۱۳۹۴ تیر ۲۷, شنبه

تأملی در سؤالات نادر فتوره چی (8)


تحلیلی از
ید الله سلطانپور  

پیشکش به
نون
که امید ما ست.
 
نون

تیز بینی فتوره چی درکشف این چراها قابل تحسینه،
چون بعضی هاشون آنقدر عادی شدن
که با دیدن و شنیدن آنها تعجب نمی کنیم

 مثلا تغییر لحن و صدای دختران و ادای نوزادان را در آوردن
 (البته به خیال خودشان!).
 شاید فکر می کنند این طوری جذابتر به نظر می رسند.
خیلی ها هم به تبعیت از دیگران این کار را می کنند.
چرا در قرن 21 به چنین روزی افتاده ایم؟
  
·        ما این کامنت نون را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:  

1
تیز بینی فتوره چی درکشف این چراها قابل تحسینه،
چون بعضی هاشون آنقدر عادی شدن
که با دیدن و شنیدن آنها تعجب نمی کنیم

·        بنظر نون، انتقادات فتوره چی اولا شامل حال اکثریت اعضای جامعه می شوند، ثانیا عادی اند.
·        آن سان که دیگر غیرعادی جلوه نمی کنند و حیرت برنمی انگیزند.

·        این اما به چه معنی است؟  

2

·        این اولا بدان معنی است که ماسک، نه تنها کسب اعتبار، بلکه حتی کسب اصالت کرده است.
·        آن سان که در آئینه ضمیر (دل) اعضای جامعه، نه به عنوان ماسکی فریبا، فرمال، تقلبی و دروغین، بلکه به عنوان هویت و شخصیت دارنده ماسک پذیرفته می شود.

·        سؤال ولی این است که چرا و به چه دلیل؟  

3
·        اولین دلیل آن، شاید در مسخ تمام اجتماعی اعضای جامعه باشد:
·        چون وقتی همه بدون استثناء ماسک خاص خود را بر سر کشند، اصالت آنها رفته رفته فراموش می شود.

·        اگر دیالک تیک ظاهر و ذات را به شکل دیالک تیک ماسک و ماهیت بسط و تعمیم دهیم، می توانیم از وارونه گشتن این دیالک تیک سخن گوییم:
·        چون در دیالک تیک پدیده و ماهیت (ظاهر و ذات)، نقش تعیین کننده از آن ماهیت (ذات، باطن) است.
·        ولی در کشور عه هورا، به مرور زمان، این دیالک تیک وارونه شده و نمود (ماسک، ظاهر، فرم) نقش تعیین کننده کسب کرده است.

·        مردم، دیگر ماسک را و فقط ماسک را برسمیت می شناسند و نه هویتی را و نه ماهیتی را که در پشت ماسک مخفی شده  است.

·        سؤال ولی این است که چرا و چگونه این وارونگی کسب اعتبار عمیق تمام اجتماعی کرده است؟

4
 میرزا محمد فرخی یزدی
(تاج الشعرا)
(۱۲۶۸ یزد - ۱۳۱۸)
شاعر و روزنامه ‌نگار آزادی ‌خواه و دموکرات صدر مشروطیت
سردبیر نشریات حزب کمونیست ایران
از جمله روزنامه طوفان
نماینده مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی
در زندان قصر کشته شده.
مدفن او نامعلوم است.

·        دلیل عینی این پدیده شکست خلق پشت سر شکست است.
·        دلیل عینی این پدیده شکست های پی در پی خلق در طول تاریخ است.
·        این سیر و سرگذشت در بیت شعری از فرخی یزدی تبیین ژرف فراگیر یافته است:

زندگی کردن من مردن تدریجی بود  
آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم

5
·        درست به دلیل همین شکست ها و تعویض پی در پی هیئت حاکمه قلدر و ستمگر به مثابه نماینده قشری چه بسا از طبقه حاکمه واحد، روانشناسی اجتماعی خلق بطرزی رادیکال و ریشه ای تخریب و منعطف شده است:
·        به قول قرآن کریم، مردم به دین ملوک خویش می گروند.
·        یعنی شعور اجتماعی حاکم، یعنی ایده ئولوژی حاکم، شعور اجتماعی و ایده ئولوژی طبقه حاکمه است.
·        فاجعه حاصله هم درست در همین جا ست:
·        با تعویض پی در پی ملوک، ماسک های ایده ئولوژیکی باید عوض شوند و عوض شده اند.
·        تقیه پشت سر تقیه.
·        این جبر شلاق نان و جان است که دیالک تیک ماسک و ماهیت را وارونه کرده است.

6
·        بدین طریق، ماسک عمومیت، عادیت و معمولیت کسب می کند.
·        دیالک تیک ماسک و ماهیت وارونه می شود.
·        نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن ماسک است.
·        در نتیجه، ماهیت، با گذشت زمان، ثانوی، فرعی، بی معنی، بی اهمیت تلقی می شود و عملا فراموش می شود.

7
مسئله اساسی فلسفه در عرصه شناخت:
آیا جهان و مافیها قابل شناخت هستند و یا نیستند؟

·        همین چرخش در روانشناسی اجتماعی خلق، به وارونه گشتن دیالک تیک شناخت منجر می شود:
·        پاسخ به مسئله اساسی فلسفه در عرصه شناخت، وارونه می شود:
·        جهان و مافیها غیر قابل شناخت تصور می شوند:
·        به قول سعدی:

چه دانند مردم که در خانه کیست
نویسنده داند که در نامه چیست

صورت حال عارفان دلق است
این قدر بس چو روی در خلق است
  
·        این بدان معنی است که فقط ماسک قابل شناخت است و نه ماهیت.
·        فقط فرم قابل شناخت است و نه محتوا.
·        فقط ظاهر قابل شناخت است و نه ذات.

8
·        بعد همین وارونگی از عرصه شناخت دوباره وارد عرصه زندگی می شود:
·        بدین طریق، فرمالیسم (ظاهر پرستی، ظاهربینی، ظاهرسازی، ظاهرستائی) مد می شود:
·        دیگر کسی به ذات نمی اندیشد.
·        دیگر کسی به ماهیت کسی و یا دار و دسته ای نمی اندیشد.
·        عمل افراد و دار و دسته ها بکلی فراموش می شود.

·        همه و همه به حرف او می اندیشند و بابت همین فرمالیسم، بهائی گران تر از گران می پردازند.

8


·        در این شرایط و تحت این سوسیولوژی و پسیکولوژی است که زنان و دختران ادای شیرخواران را در می آورند تا بسان شیرخواران شیرین شوند و جماعت نر خر شوند و آنها محبوب القلوب جماعت نر شوند.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. اما این لحن واداهای دختران یا حتی تکه کلام ها و لودگی پسرها فقط و فقط برای جلب توجه در برابر جنس مخالف نیست بلکه در همه ی جمع های هم سن وسالانشون میشه این رفتارها را دید.
    راستی، چه واژه ی بیرحمیه این "جماعت نر"!

    پاسخحذف