۱۳۹۴ تیر ۱۱, پنجشنبه

سیری در پژوهشی از شفیعی کدکنی راجع به شعر و شاملو و «شعرا» (12)

شفیعی کدکنی درباره شاملو چه می ‌گوید؟
تحلیلی از

یدالله سلطانپور    
حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟ 
دست آدم بدبختی
که
در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد. 
اصلا وزن را تشخیص نمی ‌دهد.

·        شفیعی کدکنی ـ بی تردید ـ از فرم های متنوع شعر در کشور عه هورا خبر ندارد.
·        این یک دست «آدم بدبخت»، عمری به درازای عمر نوح نبی دارند و عشعارشان را نیز همیشه سروده اند که دست به دست گشته است.
·        این یک دست «آدم بدبخت»، عمری  1300 ساله دارند.
·        شفیعی کدکنی از کشور عه هورا بی خبر مانده است.

·        شاید دلیل این بی خبری شفیعی کدکنی تعلق به قشر مدرن طبقه حاکمه و بیگانگی با اعماق جامعه باشد.


1
حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟
دست آدم بدبختی
که
در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد. 
اصلا وزن را تشخیص نمی ‌دهد.

·        شعر در کشور عه هورا فرم های متنوع داشته و دارد.
·        شعر به مثابه فرم و قالبی برای شعور، حاوی محتوای طبقاتی است.
·        چون شعور اجتماعی انعکاس وجود اجتماعی است.

·        این یک دست «آدم بدبخت»، فرزندان کسانی اند که مرثیه و نوحه و موعظه و روضه و مدیحه و قبیحه و غیره می سرودند و کماکان می سرایند.


2
·        از شفیعی کدکنی چه پنهان که هر آخوند که سهل است، هر بقالی در کشور عه هورا، ضمنا شاعری است و هر موعظه ای، روضه ای، مرثیه ای، نوحه ای به نوبه خود شعری است.

·        شفیعی کدکنی احتمالا از روشنفکرانی است که در عمرش مسجد و منبر و کافه و مجلس و محفل ندیده است.
·        شاید محمود دولت آبادی از این قضایا با خبر باشد.

·        تعلق به طبقه حاکمه ضمن داشتن مزایایی، حاوی مضراتی است و بیگانگی از اعماق جامعه یکی از همین مضرات است.


3
 صائب تبریزی  
(1000 ـ 1087 هجری قمری)
بزرگ‌ ترین غزل ‌سرای قرن یازدهم هجری
و 
معروفترین شاعر عهد صفویه  

·        صائب تبریزی معروف، ضمنا نوحه سرائی بوده است.
·        به روایت حریفی آذری هنوز هم نوحه های جانگداز عاشورا، از سروده های صائب تبریزی اند:

نجه قان آغلاماسون، داش، بوگون
کسیلیب یتمیش ایکی باش، بوگون

·        معنی تحت اللفظی:
·        صخره و سنگ، چگونه و به چه ترفندی خون نگریند، در چنین روزی که هفتاد و دو سر  بریده شده است؟


4
 حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟ 
دست آدم بدبختی
که
در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد. 
اصلا وزن را تشخیص نمی ‌دهد.

·        اگر شفیعی کدکنی دوره نه چندان کوتاه جنگ ایران با عراق را به یاد آورد، بیشک با پدیده دیر آشنائی به نام شعر در فرم نوحه آشنا خواهد شد.

·        نوحه های بسیجنده ای که در چمن همان دانشکاه تهران توسط بلبلان خمینی خوانده می شدند.
·        حتی جوک هائی راجع به آنها رواج داشت:  


ای سوسن گرد گرد

·        یکی از این جوک ها بود.

5
·        در دوره پس از انقلاب سفید و دو شقه گشتن طبقه حاکمه، اشعار دست نوشته ای در بازارهای کشور و در مجالس روضه و موعظه و تعزیه و تدریس قرآن و احکام دینی و غیره دست به دست می شدند که پدران و مادران همین یک دست «آدم بدبخت» می سرودند.
·        محتوای عنگلابی این عشعار را بی حجابی، بی دینی، هرزگی و غیره تشکیل می داد.
·        یعنی درست همان مسائلی که در دوره سی ساله حکومت اجامر، جامعه را به خود مشغول داشته است. 
·        حیرت انگیز اما چیز دیگری است که موجب دهشت شفیعی کدکنی شده است:


6
حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟
دست آدم بدبختی
که
در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد. 
اصلا وزن را تشخیص نمی ‌دهد.

·        این یک دست «آدم بدبخت» در پست ریاست «صفحه ادبی مجله فلان و بهمان» نه روشنفکر به معنی رایج کلمه، بلکه مأمور طبقه حاکمه اند.

·        ضمنا این پدیده دهشت انگیز، خاص مجلات ادبی نیست.

·        پست های کلیدی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فکری و فرهنگی نیز جز این نیست.
·        یعنی در دست یک دست «آدم بدبخت» از این قبیل است.

·        سید علی، سید حسین موسوی، کروبی، کوسه، دکتر محمود احمدی نژاد و یا دکتر حسن روحانی همان نوحه خوان ها و روضه خوان ها و مرثیه خوان های سابقند.

·        شفیعی کدکنی اگر مثلا به سخنرانی های اینها گوش می کرد، حتما به این فاجعه پی می برد.

7

·         حریفی احتمال می دهد که قتل های زنجیره ای و تخلیه مهیب جامعه از هر عنصر کم و بیش اندیشنده ای به همین دلیل هم بوده است:
·        صحنه از هر روشنفکری، از هر متفکر و شاعر و هنرمند و سیاستمدار و مترجمی تخلیه شده، تا جا برای روشنفکران بی خبر از فکر و فرهنگ طبقه حاکمه عهد عتیقی «جدید» باز شود.

8

·        در این مدت سی و چند سال، مانی پولاسیون فکری عمیقی در جامعه صورت گرفته است.

·        هر زباله ایده ئولوژیکی از گورهای تاریخی بیرون کشیده شده و در تیراژهای چند ده هزاری تکثیر و توزیع شده است.
·        اگر شفیعی کدکنی گشتی در همین فیسبوک می زد، متوجه این سقوط فکری و فرهنگی می گشت.
·        ایده ئولوژی حاکم در جهنم جامعه، آمیزه ای از فاشیسم و فوندامنتالیسم است.

·        خاتمی با کتب پوپر در دست، جلوی دوربین رسانه های همگانی ظاهر می شود.
·        پوپر نمونه بارز یکی از همین یک دست «آدم بدبخت» است.
·        شوپنهاور و نیچه و هیتلر و هایدگر و یاسپرس و غیره هم به همین سان.

ادامه دارد.

۱ نظر: