۱۳۹۴ مرداد ۵, دوشنبه

سیری در جهان بینی نظامی گنجوی (14)


مسعود بهبودی

پیشکش به شاعر توده و حزب توده

 سیاوش کسرائی 
ستاینده پیگیر فرهادها
  
چه بخشد مرد را این سفله، ایام
که یک یک باز نستاند سرانجام؟

به صد نوبت دهد جانی به آغاز
به یک نوبت ستاند عاقبت باز

·        معنی تحت اللفظی:
·        ایام سفله کسی را در گذر از صد مرحله، به مقامی می رساند و سرانجام مقام او را یکباره بازپس می ستاند.

·        منظور نظامی از بیت اول، اکنون روشن تر می شود:
·        تصور نادرست و یا توهم نظامی این است که ایام کسی را از درجه محصلی به مقام مهندسی می رساند.
·        محصل صد پله در جامعه بالا می رود و مهندس می شود.
·        آنگاه ایام سفله کذائی مهندس را یکباره از همان بالای نردبام به پایین پرتاب می کند.
·        مثلا در حین کار به هر دلیلی می میرد و یا علیل می شود و از ادامه خدمت باز می ماند.

·        این توهم نظامی اما به چه معنی است؟

1
چه بخشد مرد را این سفله، ایام
که یک یک باز نستاند سرانجام؟

به صد نوبت دهد جانی به آغاز
به یک نوبت ستاند عاقبت باز

·        می توان گفت که نظامی در این ابیات شعرش، دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک ایام سفله و اعضای جامعه (انسان) بسط و تعمیم می دهد.
·        در فلسفه نظامی ایام نقش فاعل کسب می کنند و انسان مفعول واره تصور می شود.

·        این اما به چه معنی است؟  

2
·        این اولا به معنی وارونه سازی دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت است.
·        چون ترقی و تنزل اجتماعی افراد نه مائده ای آسمانی و یا ایامی، بلکه نتیجه زحمت عرقریز خود اعضای جامعه است.
·        درست به همین دلیل، یکی مهندس می شود و دیگری معلم و آن دیگری مؤذن.

3
·        این ثانیا به معنی اوبژکت واره سازی اعضای جامعه است.
·        به معنی چیز واره سازی اعضای جامعه است.
·        به معنی انگل واره سازی آنها ست.

·        ریشه این اوبژکتیویزاسیون سوبژکت اجتماعی اما کجا ست؟

4
·        ریشه عینی (اوبژکتیو) این طرز «تفکر» وارونه، در شیوه تولید فئودالی نعمات مادی است.
·        این شیوه تولید، عمدتا مبتنی بر کشاورزی و دامپروری است.
·        در این شیوه تولید دانه ای و یا بذری کاشته و یا افشانده می شود و یا گوسفند ماده ای با گوسفند نری به جفتگیری برانگیخته می شود و بعد به امید خدا و غیره رها می شود.
·        تا «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» و خدا و قضا و قدر و غیره گرد آیند و تصمیم بگیرند که از دانه ای، درختی و از مشتی بذر، گندمزاری و از گوسفند ماده، بره ای به دست آید.

5
·        ریشه سوبژکتیو (مثلا معرفتی) این طرز «تفکر» در سطح توسعه بسیار نازل علم و فن و سیطره دیرین خرافه و مذهب است.
·        در این فرم از شعور اجتماعی، چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای اجتماعی و طبیعی با توسل به قوای ماورای اجتماعی و ماورای طبیعی تحریف می شوند.
·        به همین دلیل است که اعضای جامعه اوبژکت تلقی می شوند و نه سوبژکت.
·        مفعول تلقی می شوند و نه فاعل.
·        ما با این طرز «تفکر»، دهه ها پس از مرگ نظامی در اشعار و آثار سعدی و حافظ مواجه خواهیم شد.

·        مراجعه کنید به تحلیل اشعار و آثار سعدی و حافظ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

6
به صد نوبت دهد جانی به آغاز
به یک نوبت ستاند عاقبت باز

·        به همین دلیل در فلسفه سعدی و حافظ نیز جامعه و جهان به گدا خانه (خانه مستمندان و محتاجان) شباهت دارد تا به جامعه انسانی.
·        می توان گفت که در ایده ئولوژی فئودالی دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت به شکل دوئالیسم گدا و توانگر بسط و تعمیم داده می شود.
·        در نتیجه، سوبژکتیویته و آدمیت اعضای جامعه نفی و انکار می شود و انگلیت آنها استدلال تئولوژیکی و اثبات می شود.
·        به عبارت دیگر، مولدیت اعضای جامعه انکار و گدا وارگی آنها اثبات می شود.
·        طبقه حاکمه انگل و مفتخور و پتیاره به عنوان توانگر مورد تجلیل قرار می گیرد و توده های مولد و زحمتکش به مثابه گدا مورد تحقیر، تخفیف و تخریب قرار می گیرند.

·        در نتیجه دیالک تیک مولد و انگل وارونه می شود:
·        آن سان که اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی که از قبل کار عرقریز توده های مولد و زحمتکش (برده ها، غلامان، کنیزان، کلفت ها، رعایا و پیشه وران) ارتزاق می کنند به عنوان توانگر و توده های مولد و زحمتکش به عنوان گدا جا زده می شوند.

7
·        بعد ایده ئولوژی طبقه حاکمه وارد عمل می شود و همین دوئالیسم گدا و توانگر را در آئینه زلال آسمان منعکس می کند و به دوئالیسم بشریت و خدا می رسد:
·        آنگاه بشریت همه از دم به مثابه گدا و انگل تلقی می شود و خدا به مثابه توانگر.
·        به همین دلیل است که  مفاهیم رحمت الهی و غیره تشکیل می یابند.

8
·        می توان گفت که دوئالیسم خدا و بشریت انعکاس آسمانی ـ انتزاعی دیالک تیک طبقه حاکمه و توده های مولد و زحمتکش است.
·        وارونه سازی محض است:
·        خدا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقه حاکمه (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی) است.
·        خدا تصویر طبقه حاکمه است و نه برعکس.
·        خدا ظل السلطان و ظل الخان است و نه برعکس.

·        تحریف دیالک تیک های عینی مهم ترین ترفند استحماری طبقه حاکمه فئودالی بوده و است و خواهد بود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر