۱۳۹۴ تیر ۲۰, شنبه

دیالک تیک (11)


دیالک تیک
اثری از
واترهاوس

پروفسور الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین

پیشکش
به
خاطره خروشان
 پروفسور کلکته چی
که نابه هنگام رفت و ما ماندیم
در حسرت دیدار دوباره اش.

دیالک تیک ماتریالیستی ـ مارکسیستی
ادامه

2
فیشته

 یوهان گوتلیب فیشته (1762 ـ 1814)  
از برجسته ترین نمایندگان ایدئالیسم آلمانی

·        فیشته در توسعه دیالک تیک مفهومیت ایدئالیستی گام مهمی به پیش برمی دارد.  
·        سوبژکت در فلسفه ایدئالیستی ـ ذهنی او جهان عینی را در روند دیالک تیکی توسعه مفهومی بوجود می آورد.

3
 شلینگ

·        شلینگ از جهات مختلف نظریه توسعه دیالک تیکی را غنا می بخشد و در تدوین مسائل دیالک تیکی منفرد بیشماری نقش بسزائی ایفا می کند.

4
هگل

 گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (1770 ـ1831 ) 
آثار هگل به 14 بخش طبقه بندی می شود:
آثار آغازین (جوانی)
آثار انتقادی ینا
طرح های سیستمی ینا
فنومنولوژی روح
منطق (کوچک و بزرگ)
فلسفه طبیعت
روح سوبژکتیف
روح اوبژکتیف (خطوط اصلی فلسفه حقوق)
فلسفه تاریخ
آثار مربوط به سیاست روز
فلسفه هنر
فلسفه مذهب
فلسفه و تاریخ فلسفه
دایرة المعارف علوم فلسفی

1
·        فلسفه کلاسیک آلمان و دیالک تیک ایدئالیستی در فلسفه هگل به کمال خود می رسند.

·        به قول کلاسیک های مارکسیسم، «در سیستم هگل فلسفه نوین، یعنی فلسفه کلاسیک آلمان به نقطه اوج خود رسید.
·        در سیستم فلسفی هگل ـ برای اولین بار ـ (و این خدمت بزرگ او ست) کل جهان طبیعی، تاریخی و روحی بمثابه روندی، یعنی در حرکت، تغییر، تحول و توسعه بی وقفه مطرح گردید و در جهت اثبات پیوند درونی موجود در این حرکت و توسعه تلاش به عمل آمد.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 26)

2
·        در فلسفه ایدئالیستی ـ عینی هگل این روح است که در روندی دیالک تیکی پله به پله بالاتر فرا می رود، همواره ـ بطور قانونمند ـ فرم های نوینی به خود می گیرد و همزمان به خود شناسی نایل می آید.

3
·        این روح که هگل تعالی آن را به صورت مفاهیم مطرح می سازد، چیزی جز روند تفکر نیست که خود را از سوبژکت جدا کرده، خود مختار شده و بصورت روند جهانی مطلق در آمده است.

3
·        اما هگل در این فرم وارونه با اتکاء به وسعت نظر خویش و دانش دایرة المعارفی اش، علوم زمان خود را بخدمت می گیرد تا در کل هستی، در طبیعت، تاریخ و تفکر به اثبات وجود پیوند درونی، توسعه و تضادها نایل آید.

4
·        دیالک تیک ایدئالیستی هگل حاوی محتوای واقعی است.
·        زیرا در توسعه عرفانی گشته روند تفکر، توسعه واقعی جهان مادی در قانونمندی دیالک تیکی اش، بخشا آگاهانه توضیح داده می شوند و بخشا بطرزی نبوغ آمیز تخمین زده می شوند.

5

·        بنابرین، سیستم هگل ـ به قول مارکس، انگلس و لنین ـ «بلحاظ متد و محتوا، ماتریالیسمی است که بطور ایدئالیستی روی کله اش قرار داده شده است.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 22، لنین جلد 38، ص 226)

6
·        هگل  اولین خردمندی است که در تاریخ تفکر فلسفی، قوانین عام دیالک تیک را فرمولبندی کرده است:

1
·        او حرکت و توسعه را بمثابه گذار از تغییرات کمی به حالات کیفی نو فرمولبندی کرده است.

2
·        او حرکت و توسعه را بمثابه پیدایش و حل تضادها  فرمولبندی کرده است.

3
·        او حرکت و توسعه را بمثابه نفی نفی فرمولبندی کرده است.

4
·        او در تضاد، سرچشمه و نیروی محرکه هر نوع توسعه را باز شناخته اشت:

 الف
·        تضاد «ریشه هر حرکت و ریشه هر حیاتمندی است. 

ب
·        فقط زمانی که چیزی تضادی در خود دارد، حرکت می کند و دارای نیروی محرکه و کردوکار است.»
·        (هگل، «منطق»، جلد 2، ص 1 و 2)

5
·        هگل  متد فکری دیالک تیکی خود را در تجزیه و تحلیل انتقادی ژرف و پیگیر شیوه تفکر متافیزیکی توسعه و تکامل داده است.
·        شیوه تفکر متافیزیکی ئی که با مفاهیم ایزوله شده و مرده و با دستورالعمل های یکسونگرعمل می کرد، بی توجه به حرکت مفاهیم، بی توجه به گذار متقابل آنها به یکدیگر و بی توجه به نسبی بودن دستور العمل ها بود.

6
·        دیالک تیک اما بنظر هگل نه «هنرنمائی است» و نه « تأملات تاب بازانه ذهنی است.»
·        (هگل، «دایرة المعارف»، پاراگراف 81)

7
·        «دیالک تیک در وهله اول عبارت است از طبیعت خودی و حقیقی تعین های فهم.

8
·        دیالک تیک در وهله اول عبارت است از طبیعت خودی و حقیقی چیزها.

9
·        دیالک تیک در وهله اول عبارت است از طبیعت خودی و حقیقی کلا هر آنچه که محدود است و پایان پذیر است.»

10
·        «و لذا دیالک تیک روح پوینده برخورد علمی را تشکیل می دهد.

11
·        دیالک تیک اصلی است که تنها ببرکت آن پیوند و ضرورت ذاتی به درونمایه علوم راه می یابد و معراج راستین و نه نمودین فانی و پایان پذیر در آن است.»
·        (هگل، «دایرة المعارف»، پاراگراف 81)

12
·        دیالک تیک بنظر هگل بطور اوبژکتیف (عینی) تعیین می شود:
·        «زیرا متد عبارت است از آگاهی به فرم خودجنبی درونی محتوای آن.»
·        (هگل، «منطق»، مقدمه)

13
·        متد دیالک تیکی عبارت است از «مفهومی که خودآگاه است، مفهومی که خود را به عنوان مطلق ـ هم بلحاظ اوبژکتیف و هم بلحاظ سوبژکتیف ـ موضوع بررسی خود قرار می دهد.»

14
·        متد دیالک تیکی عبارت است از «حرکت خود مفهوم»  و لذا آن «نیروی عام و بطور کلی بی پایانی است که در برابرش هیچ اوبژکتی را تاب مقاومت نیست.

15
·        از این رو می توان گفت، متد دیالک تیکی عالی ترین نیرو ست.

16
·        متد دیالک تیکی نه تنها نیروی یگانه و مطلق خرد است، بلکه همچنین عالی ترین نیروی محرکه یگانه خرد است، تا بکمک خود، خود را در همه اشیاء بیابد و بشناسد.»    
·        (هگل، «منطق»، جلد 2، ص 3 و 3)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر