مسعود
بهبودی
پیشکش
به شاعر توده و حزب توده
سیاوش
کسرائی
ستاینده
پیگیر فرهادها
در
آن خدمت به غایت چابکی داشت
که
کار نازنینان نازکی داشت
·
معنی تحت اللفظی:
·
فرهاد در انجام کار محوله از سوی
شیرین، عجله داشت.
·
چون انجام کار محوله از سوی نازنینان،
ظرافت می طلبد.
·
نظامی در این بیت، عنصری پسیکولوژیکی
وارد کرد و کار فرهاد می سازد.
·
عشق به حریفی می تواند سرچشمه
اعجاز نظری و عملی باشد.
·
به تجربه شخصی حتی می توان به این
حقیقت امر، پی برد.
·
دلیلش اما چیست؟
·
چرا وقتی کسی شیفته دیگری است،
قوای عظیمی در زمینه های معینی در روح و روان او به کار می افتند؟
1
در
آن خدمت به غایت چابکی داشت
که
کار نازنینان نازکی داشت
·
این پدیده پسیکولوژیکی را در فیس آباد
نیز می توان همه روزه تجربه کرد:
·
هر کسی که قصد صید حریفی با عکسی
زیبا را دارد، در طرفة العینی علامه می شود و تئوری هائی می بافد که به فکرش حتی
نمی رسیدند.
·
دلیلش اما چیست؟
2
از
آنجا رفت بیرون تیشه در دست
گرفت
از مهربانی پیشه در دست
·
معنی تحت اللفظی:
·
فرهاد ـ تیشه در دست ـ شروع به کار
کرد و از مهربانی پیشه در دست گرفت.
·
نظامی شاعری فیلسوف است.
·
آشنائی با او نعمت بزرگی است که به
تصادفی نصیب ما شده است.
·
معنی کردن این بیت فلسفی نظامی، آسان
نیست:
·
فرهاد تیشه در دست می گیرد و پیشه
در دست جاری می سازد.
·
منظور نظامی به احتمال قوی، جاری
سازی دانش حرفه ای، علم مهندسی، فوت و فن راه سازی در دست است.
·
منظور نظامی جامه عمل پوشاندن به
اندیشه و دانش راهسازی است.
·
این اما بلحاظ فلسفی به چه معنی
است؟
3
از
آنجا رفت بیرون تیشه در دست
گرفت
از مهربانی پیشه در دست
·
می توان گفت که نظامی دیالک تیک تئوری
و پراتیک را به شکل دیالک تیک گرفتن پیشه در دست و داشتن تیشه در دست بسط و تعمیم می دهد.
·
این یکی از مهمترین دیالک تیک های ماتریالیسم
تاریخی است که کلاسیک های مارکسیسم کشف و تدوین کرده اند.
·
سعدی همین دیالک تیک را در صدها
فرم بسط و تعمیم داده است.
·
مراجعه کنید به تحلیل اشعار و آثار
شیخ شیراز در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
·
این دیالک تیک تئوری و پراتیک و یا
دیالک تیک اندیشه و عمل، دیالک تیک غول آسائی است:
·
دانش راهسازی نتیجه راهسازی است.
·
روزی که فرهاد تیشه در دست می گیرد
تا راهی بسازد، فردی عاری از دانش مربوطه است.
·
فرهاد در روز نخست، تفاوتی ماهوی
با بقیه افراد جامعه ندارد.
·
ولی با هر تیشه ای که بر سنگ می
زند، شعور بسان شطی در ذهنش جاری می شود.
·
چه گونه و چطور؟
5
از
آنجا رفت بیرون تیشه در دست
گرفت
از مهربانی پیشه در دست
·
تجربه شخصی این پدیده و روند دشوار
نیست:
·
فرهاد هر تیشه ای که بر سنگ می زند،
همزمان سیگنال های حسی به مغز ارسال می شوند:
·
سیگ نال هائی حاکی از نرمی و سفتی
و سختی سنگ، مناسب و یا نامناسب بودن دسته تیشه، تیزی و کندی تیغه تیشه، صحت و سقم
نحوه فرود آوردن تیشه، صحت و سقم پیشداوری های اپریوریکی (غیر تجربی، ماورای
تجربی، سوبژکتیو) فرهاد و غیره.
·
همه این سیگنال ها از پراتیک، از کرد
و کار مادی و عملی فرهاد سرچشمه می گیرند.
·
نظامی مقوله پراتیک را در مصراع اول
این بیت شعر تبیین می دارد:
از
آنجا رفت بیرون تیشه در دست
6
گرفت
از مهربانی پیشه در دست
·
سیکنال هائی که در روند پراتیک به
مغز فرهاد ارسال شده اند، بر باد نرفته اند، بلکه مورد حلاجی منطقی قرار گرفته
اند.
·
اعجاز انعکاس عین در ذهن اعجاب
انگیز است:
·
هر سیگنالی پس از حلاجی، فرم مفهومی
به خود می گیرد:
·
از سیگنال مربوط به سفتی سنگ، مفهوم
سفتی تشکیل می یابد و بلافاصله فرم واژه به خود می گیرد:
·
مثلا سفت به زبان فرهاد، هارد به
زبان شکسپیر.
·
بدین طریق، دیالک تیک مفهوم و واژه
تشکیل می یابد که بسط و تعمیم دیالک تیک محتوا و فرم و یا دیالک تیک مظروف و ظرف است.
7
·
در این روند، اولین پله شناخت تجربی
تشکیل می شود.
·
مفاهیم، آجر های اولیه احکام هستند:
·
از ترکیب مفاهیم، احکام تشکیل می یابند و احکام بلافاصله
فرم جمله به خود می گیرند:
·
فرم مثلا جمله «سنگ سخت است» (استون
ایز هارد) به خود می گیرند.
·
بدین طریق، دیالک تیک حکم و جمله
تشکیل می یابد که باز هم به مثابه بسط و تعمیم دیالک تیک محتوا و فرم (مظروف و ظرف)
است.
·
اندیشه از همین جملات (احکام)
تشکیل می یابد.
·
به همین دلیل است که گفته می شود
که تفکر و تکلم نتیجه کار مادی اند و کار خالق انسان است.
·
خرد انسان نتیجه کار او ست.
·
نظامی در مصراع دوم از برگشت مسافر
(سیگنال حسی) خبر می دهد:
·
دانش تشکیل شده از سیگنال های حسی در
کله فرهاد، راه رفته را در هیئت اندیشه برمی گردد و در دستانش جاری می شود:
گرفت
از مهربانی، پیشه در دست
·
منظور نظامی از واژه ی پیشه، دانش
تجربی تشکیل یافته در ذهن فرهاد است:
·
دانشی که از دست فرهاد به کله او
رفته و اکنون از کله فرهاد راه رفته را برمی گردد و در دست او جاری می شود:
·
دیالک تیک پراتیک و تئوری، دیالک
تیک تجربه و تفکر.
8
چنان
از هم درید اندام آن بوم
که
می شد
زیر زخمش، سنگ چون موم
·
معنی تحت اللفظی:
·
فرهاد اندام کوه را چنان از هم می
درید که انگار زیر ضربات تیشه اش، سنگ به
موم بدل می شد.
·
توصیف نظامی از سرتاپا رئالیستی
است.
·
این دانش راهسازی فرهاد است که در
سنگ نفوذ می کند و آن را به موم بدل می سازد.
·
در روند کوهکنی، دیالک تیک اندیشه
و عمل (تئوری و پراتیک) به کار می افتد.
·
بدون به کار افتادن این دیالک تیک،
سنگ نمی تواند موم شود.
·
این علم راهسازی فرهاد است که در نتیجه
نفوذ در سنگ، آن را موم واره می سازد.
·
فرق فرهاد با مهندسین دیگر، اما
مزید بر علم و فوت و فن و زور بازو ست.
·
چرا و به چه دلیل؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر