شفیعی
کدکنی درباره شاملو چه می گوید؟
تحلیلی از
یدالله سلطانپور
حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟
دست آدم بدبختی
که
در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد.
اصلا وزن را تشخیص نمی دهد.
تحلیلی از
یدالله سلطانپور
حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟
دست آدم بدبختی
که
در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد.
اصلا وزن را تشخیص نمی دهد.
·
شفیعی کدکنی ـ بی تردید ـ از فرم
های متنوع شعر در کشور عه هورا خبر ندارد.
·
این یک دست «آدم بدبخت»، عمری به
درازای عمر نوح نبی دارند و عشعارشان را نیز همیشه سروده اند که دست به دست گشته
است.
·
این یک دست «آدم بدبخت»، عمری 1300 ساله دارند.
·
شفیعی کدکنی از کشور عه هورا بی
خبر مانده است.
·
شاید دلیل این بی خبری شفیعی کدکنی
تعلق به قشر مدرن طبقه حاکمه و بیگانگی با اعماق جامعه باشد.
1
حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟
دست آدم بدبختی
که
در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد.
اصلا وزن را تشخیص نمی دهد.
حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟
دست آدم بدبختی
که
در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد.
اصلا وزن را تشخیص نمی دهد.
·
شعر در کشور عه هورا فرم های متنوع
داشته و دارد.
·
شعر به مثابه فرم و قالبی برای
شعور، حاوی محتوای طبقاتی است.
·
چون شعور اجتماعی انعکاس وجود اجتماعی
است.
·
این یک دست «آدم بدبخت»، فرزندان
کسانی اند که مرثیه و نوحه و موعظه و روضه و مدیحه و قبیحه و غیره می سرودند و
کماکان می سرایند.
2
·
از شفیعی کدکنی چه پنهان که هر آخوند
که سهل است، هر بقالی در کشور عه هورا، ضمنا شاعری است و هر موعظه ای، روضه ای،
مرثیه ای، نوحه ای به نوبه خود شعری است.
·
شفیعی کدکنی احتمالا از روشنفکرانی
است که در عمرش مسجد و منبر و کافه و مجلس و محفل ندیده است.
·
شاید محمود دولت آبادی از این قضایا
با خبر باشد.
·
تعلق به طبقه حاکمه ضمن داشتن
مزایایی، حاوی مضراتی است و بیگانگی از اعماق جامعه یکی از همین مضرات است.
3
صائب تبریزی
(1000 ـ 1087 هجری قمری)
بزرگ ترین غزل سرای قرن یازدهم هجری
و
معروفترین شاعر عهد صفویه
(1000 ـ 1087 هجری قمری)
بزرگ ترین غزل سرای قرن یازدهم هجری
و
معروفترین شاعر عهد صفویه
·
صائب تبریزی معروف، ضمنا نوحه
سرائی بوده است.
·
به روایت حریفی آذری هنوز هم نوحه
های جانگداز عاشورا، از سروده های صائب تبریزی اند:
نجه قان آغلاماسون، داش، بوگون
کسیلیب یتمیش ایکی باش، بوگون
کسیلیب یتمیش ایکی باش، بوگون
·
معنی تحت اللفظی:
·
صخره و سنگ، چگونه و به چه ترفندی
خون نگریند، در چنین روزی که هفتاد و دو سر بریده شده است؟
4
حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟
دست آدم بدبختی
که
در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد.
اصلا وزن را تشخیص نمی دهد.
دست آدم بدبختی
که
در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد.
اصلا وزن را تشخیص نمی دهد.
·
اگر شفیعی کدکنی دوره نه چندان
کوتاه جنگ ایران با عراق را به یاد آورد، بیشک با پدیده دیر آشنائی به نام شعر در
فرم نوحه آشنا خواهد شد.
·
نوحه های بسیجنده ای که در چمن
همان دانشکاه تهران توسط بلبلان خمینی خوانده می شدند.
·
حتی جوک هائی راجع به آنها رواج
داشت:
ای سوسن گرد گرد
·
یکی از این جوک ها بود.
5
·
در دوره پس از انقلاب سفید و دو
شقه گشتن طبقه حاکمه، اشعار دست نوشته ای در بازارهای کشور و در مجالس روضه و
موعظه و تعزیه و تدریس قرآن و احکام دینی و غیره دست به دست می شدند که پدران و
مادران همین یک دست «آدم بدبخت» می سرودند.
·
محتوای عنگلابی این عشعار را بی
حجابی، بی دینی، هرزگی و غیره تشکیل می داد.
·
یعنی درست همان مسائلی که در دوره سی
ساله حکومت اجامر، جامعه را به خود مشغول داشته است.
·
حیرت انگیز اما چیز دیگری است که
موجب دهشت شفیعی کدکنی شده است:
6
حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟
دست آدم بدبختی
که
در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد.
اصلا وزن را تشخیص نمی دهد.
حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟
دست آدم بدبختی
که
در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد.
اصلا وزن را تشخیص نمی دهد.
·
این یک دست «آدم بدبخت» در پست
ریاست «صفحه ادبی مجله فلان و بهمان» نه روشنفکر به معنی رایج کلمه، بلکه مأمور طبقه
حاکمه اند.
·
ضمنا این پدیده دهشت انگیز، خاص
مجلات ادبی نیست.
·
پست های کلیدی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی،
فکری و فرهنگی نیز جز این نیست.
·
یعنی در دست یک دست «آدم بدبخت» از
این قبیل است.
·
سید علی، سید حسین موسوی، کروبی،
کوسه، دکتر محمود احمدی نژاد و یا دکتر حسن روحانی همان نوحه خوان ها و روضه خوان
ها و مرثیه خوان های سابقند.
·
شفیعی کدکنی اگر مثلا به سخنرانی
های اینها گوش می کرد، حتما به این فاجعه پی می برد.
7
·
حریفی احتمال می دهد که قتل های زنجیره ای و تخلیه مهیب جامعه از هر عنصر کم و بیش اندیشنده ای به
همین دلیل هم بوده است:
·
صحنه از هر روشنفکری، از هر متفکر و
شاعر و هنرمند و سیاستمدار و مترجمی تخلیه شده، تا جا برای روشنفکران بی خبر از
فکر و فرهنگ طبقه حاکمه عهد عتیقی «جدید» باز شود.
8
·
در این مدت سی و چند سال، مانی
پولاسیون فکری عمیقی در جامعه صورت گرفته است.
·
هر زباله ایده ئولوژیکی از گورهای تاریخی
بیرون کشیده شده و در تیراژهای چند ده هزاری تکثیر و توزیع شده است.
·
اگر شفیعی کدکنی گشتی در همین
فیسبوک می زد، متوجه این سقوط فکری و فرهنگی می گشت.
·
ایده ئولوژی حاکم در جهنم جامعه، آمیزه
ای از فاشیسم و فوندامنتالیسم است.
·
خاتمی با کتب پوپر در دست، جلوی دوربین
رسانه های همگانی ظاهر می شود.
·
پوپر نمونه بارز یکی از همین یک
دست «آدم بدبخت» است.
·
شوپنهاور و نیچه و هیتلر و هایدگر
و یاسپرس و غیره هم به همین سان.
ادامه دارد.
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذف