خواجه
نظامالدین عبیدالله زاکانی
معروف به عبید زاکانی
(701
ـ 772 هجری قمری)
تحلیل از
یدالله سلطان پور
گربه
ای
از خانه شیخی
مرغی به دندان گرفت.
در
حال فرار، شنید که زن شیخ فغان سر داد
و
گفت:
« حاج
آقا گربه مرغ را برد.»
و
و
شیخ
با خونسردی گفت:
«ملالی
نیست، قران را بیاور.»
گربه
باشنیدن این سخن
ـ بلافاصله
ـ
مرغ را رها کرد و گریخت.
از او پرسیدند:
«تو
را چه پیش آمد که مرغ را رها کردی؟»
گفت:
«شما
اینها را نمی شناسید.
اکنون
یک آیه از قرآن پیدا می کند
و
فردا
بالای منبر،
گوشت گربه را حلال اعلام می کند.»
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر