۱۳۹۴ خرداد ۲۴, یکشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (114)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون

آنجا که نفش پیشگاهش، عافیتگاهی است
با هر کسی چشمی ز خورشید نگاهی است،

من
خون دل ها خورده ام، بسیار
در کام
افعی، ره بریدم از دهان مار،

تا وا رهم از
دوزخ مردم فریب حیله اندر کار،
خود را به
غار زمهریر سرد تنهایی فکندم

اکنون در اینجا،
در دل تنهایی خود، شهر بندم!

·        معنی تحت اللفظی:
·        در آنجا که بالای درش تابلوی «آشیانه امنیت» و شعار «چشم مجهز افراد به خورشید نگاه»، نصب شده، من خون دل های بسیار خورده ام و ورود بدانجا شبیه پناه بردن از دهان مار به کام افعی بوده است.
·        در نتیجه برای رهائی از دوزخ مکار حیله گر، خود را به غار یخبندان تنهائی افکنده ام و اکنون محبوس در دل تنهائی خویشم.

·        این بند واپسین همین شعر مورد نظر کیانوش است.
·        راوی پاسخ به انتقادات منتقد را با این بند به پایان می برد و دفتر بحث را می بندد:

1


آنجا که نفش پیشگاهش، عافیتگاهی است
با هر کسی چشمی ز خورشید نگاهی است،


·        محمد زهری اصطلاح «نقش پیشگاه» را از عطار نیشابوری به عاریه گرفته و با محتوای نوینی پر کرده است:

 المقالة الثامنه
«مصیبت نامه»

سالک آمد پیش پیر دردناک
شرح دادش حال خود از جان پاک

پیر گفتش:
«لوح محفوظ اله
عالم علم است و نقش پیشگاه

هرکجا در علم، اسراری نهان
لوح را در عکس او، نقشی چنان

·        معنی تحت اللفظی:
·        رهرو به پیر دردکشیده مراجعه کرد و از هماندیشی خویش با لوح گزارش داد.
·        پیر گفت:
·        «لوح حفظ شده توسط خدا، عالم علم و تابلوی جلوی پیشگاه است.
·        هر کجا علم باشد، در آنجا اسراری نهان است، اسراری که در  لوح به شکل نقش انعکاس می یابند.»

·        عطار در این بند شعر بلندش، چندین دیالک تیک مهم زیر را بسط و تعمیم می دهد:

2
پیر گفتش:
«لوح محفوظ اله
عالم علم است و نقش پیشگاه

·        عطار لوح را به مثابه تجسم دیالک تیک نقش پیشگاه و عالم علم تصور و تصویر می کند.
·         
·        این بسط و تعمیم کدام دیالک تیک عینی است؟

3
پیر گفتش:
«لوح محفوظ اله
عالم علم است و نقش پیشگاه

·        این بسط و تعمیم دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی است:
·         محتوای مستور و نامرئی عالم علم در لوح به شکل نقش پیشگاه تبیین می یابد، تصویر می شود و عملا مرئی می شود.
·         
·        این به چه معنی است؟

4
·        این به معنی مادیت یابی روح است.
·        این به معنی برون آئی روح نامرئی و مادیت یابی و مرئی گشتن آن است.

5
هرکجا در علم، اسراری نهان

·        عطار در این مصراع، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک علم و اسرار بسط و تعمیم می دهد.
·        در قاموس عطار علم به ظرفی تشبیه می شود که مظروفی از اسرار دارد.
·        علمیت زدائی از علم بهتر از این نمی تواند باشد.
·        چون این کرد و کار عطار به معنی جا زدن اسرار به عنوان جوهر علم است.

6
هرکجا در علم، اسراری نهان
لوح را در عکس او، نقشی چنان

·        عطار در مصراع دوم ای نبیت شعر، اولا جای علم را با لوح عوض می کند.
·        یعنی دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک لوح و اسرار بسط و تعمیم می دهد.
·        ثانیا دیالک تیک ماده و روح را به شکل دیالک تیک نقش و اسرار بسط و تعمیم می دهد.
·        این بسط و تعمیم عطار رئالیستی است.
·        اسرار (اندیشه، روح)  واقعا هم در لوح به شکل نقش مادیت می یابد و مرئی می شود.
·        هر اثر هنری از رمان و قصه و شعر و نقاشی و تندیس و موسیقی و غیره فرمی از مادیت یابی روح (اندیشه) است.
·        ایراد عطار اسرار جا زدن افکار است.

·        چون سر و رازی در بین نیست:
·        واقعیت عینی بکمک ارگان های حسی (مثلا حواس پنجگانه و غیره) در آئینه ضمیر آدمی انعکاس می یابند.

·        کدام سر و راز و محرم راز؟

7
آنجا که نفش پیشگاهش، عافیتگاهی است

·        راوی هم در این مصراع شعر، دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را به شکل دیالک تیک عافیتگاه و کمینگاه بسط و تعمیم می دهد و برای اثبات نقش تعیین کننده ی محتوای ماهوی (کمینگاه) در این دیالک تیک عینی، از تجارب شخصی خویش دلیل می آورد:

8
من خون دل ها خورده ام، بسیار
 
·        رفتن به این آشیانه کذائی امنیت و حمایت به معنی خوردن خون دل ها بوده است:
·        محک صحت و سقم دعاوی، تجربه است و راوی مطمئن ترین تجربه را، یعنی تجربه شخصی خود را به عنوان محک تعیین صحت و سقم نظر خویش به خدمت می گیرد.
·        رشوه نگیرترین و رشوه ستیزترین قاضی القضات را.

9
در کام افعی، ره بریدم از دهان مار

·        راوی برای روشن تر کردن تجربه تلخ خود، پناه بردن از دشمن به عافیتگاه را شبیه پناه بردن از دهان مار به کام افعی تصور و تصویر می کند.
·        این همان پناه بردن از بد به بدتر است.
·        تجربه ای که برای مردم کشور ما بسیار گران تمام شده، تمام می شود و تمام خواهد شد:

الف

·        پناه بردن از اشرافیت بنده دار و فئودال خودی به خوانین مغول و تاتار و غیره.

·        مراجعه کنید به اثری از واسیلیان تحت عنوان «چنگیزخان»، وصیت نامه خواجه شیراز و غیره.  

ب
·        پناه بردن از ستم سلاطین ساسانی به توحش خلفای اسلامی ـ برده داری 

ت
  ·        پناه بردن از سرمایه داری وابسته به امپریالیسم پهلوی به ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی

پ
·        اکنون هم با تمام قوت و همت و حمیت، بالکانیزه کردن کشور توسط امپریالیسم جهانی و ملت همیشه در صحنه برای آبرو ریزی تدارک دیده می شود:
·        تقسیم کشور عه هورا به کشورک های مسخره تحت فرمان اجامر آشنا و بیگانه.

·        اکنون دیری است که هر واحد ملی کشور به کنام وحشت انگیز ددان درنده ی فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم بدل شده است:
·        پان فارسیسم (پان عیرانیسم) 
·        پان ترکیسم
·        پان کردیسم
·        پان عربیسم
·        پان بلوچیسم
·        پان گیلکیسم
·        پان لریسم
·        و الی آخر
10
 زمهریر
سرمای شدید
از وام واژه های فارسی در زبان عربی است:
«زم» به معنی سرما
«هریر» به معنی سخت ساز

تا وا رهم از
دوزخ مردم فریب حیله اندر کار،
خود را به
غار زمهریر سرد تنهایی فکندم
اکنون در اینجا،
در دل تنهایی خود، شهر بندم!

·        تنها راه نجات برای روشنفکر روشنگر توده در همین بند واپسین شعر با تلخی زهر هلاهل تصور و تصویر می شود:
·        راه رهائی از دهشت (وحشت سرشته به حیرت) شهربند قلعه دل تنهای خود گشتن است.

·        این اما به چه معنی است؟  

11

·        این قبل از هر چیز، انتقاد اجتماعی صریح و روشن و بی پرده  است.
·        فرم منفی ئی از روشنگری علمی و انقلابی است.
·        نیشتر بیدار باش دردناک است.
·        این به معنی انتقاد از گسست رشته های پیوند متین میان اعضای جامعه و همبود است.
·        این انتقاد رو راست و صریح از خریتی تاریخی است.

·        ما با ذراتی از این نوع انتقاد در آثار مارکس، برشت، ناظم حکمت، کسرائی، سایه و فروغ آشنا می شویم.
·        محمد زهری این انتقاد انقلابی را به نقطه اوج می برد.
·        محمد زهری نماینده تمامعیار این انتقاد تجربی، علمی، راسیونالیستی، انقلابی و توده ای است.

12

·        نکته قابل توجه این است که انتقاد بلحاظ فرم مشابهی نیز از موضع ضد علمی، ارتجاعی، ضد توده ای، نیهلیستی، ایراسیونالیستی، فاشیستی و فوندامنتالیستی هم در مقیاس ملی و هم در مقیاس بین المللی صورت گرفته و می گیرد.

·        در آثار هدایت، آل احمد، احمد شاملو، نصرت رحمانی و غیره نیز انتقاد بلحاظ صوری و ظاهری مشابهی صورت می گیرد.
·        محتوای ماهوی ایندو انتقاد اما ضد یکدیگر است.

·        ایندو انتقاد فقط بلحاظ فرم نمودین مشابه اند و نه بلحاظ محتوای ماهوی.

·        فریب ظاهر قضایا را اما کسانی می خورند که ذره ای مغز اندیشنده در کاسه سر ندارند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر