۱۳۹۴ خرداد ۲۴, یکشنبه

المقالة الثامنه


عطار نیشابوری 
(540 ـ 611 هجری قمری)
(1146 میلادی) 
عارف و شاعر 
آثار:
اسرارنامه
الهی نامه
 منطق الطیر
 مصیبت نامه
مختارنامه
تذکرةالاولیا
دیوان اشعار

منطق الطیر
   مثنوی عرفانی، شاهکار  شیخ فرید الدین عطار نیشابوری
 (4600 بیت) 
موضوع آن:
گفتگوی پرندگان در زمینه انتخاب پادشاهی برای خود
و راهنمایی هدهد به سوی سیمرغ  
پرندگان هر یک به عذری متوسل می شوند.
هدهد با تمثل به داستان شیخ صنعان، پرندگان را به سراغ سیمرغ می فرستد و پس از طی هفت وادی دشوار که در طی آن بسیاری از مرغان از پای در می آیند، از میان آنهمه مرغ،  فقط سی مرغ بی بال و پر و رنجور باقی می مانند
که به پیشگاه سیمرغ راه می یابند و در آنجا جز خود که سی مرغ هستند، پرنده ای را نمی یابند.
 این منظومه عطار حاکی از قدرت تخیل و خلاقیت فکری او ست و در سراسر این شاهکار، تمثیلات، رمزها و کنایات بیشماری بکار رفته اند.
مراد از پرندگان، سالکان راه حق
مراد از سیمرغ، وجود باری تعالی
مراد از هدهد، مرشد
مراد از تعذرات پرندگان، علایق بشری به جهان  
مراد از هفت وادی، هفت مرحله
« طلب عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت، فقر و فنا» 
 مراد از این که سی مرغ به سیمرغ می رسند، تئوریزه کردن
وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است.
مراجعه کنید به دیالک تیک کثرت و وحدت
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

عطار
المقالة الثامنه
ثامنه
تأنیث ثامن
یک جزء از شصت جزء سابعه
  ثامنه قسمت شده است به 
شصت تاسعة (فلک )
 

«مصیبت نامه»
بخش هشتم


 هفت لوح
هفت طبقه ٔ خاک
نقش این هفت لوح چارسرشت
 زابتدا جز یکی قلم ننبشت
نظامی

·        سالک آمد، لوح را رهبر گرفت
·        چون قلم ـ سرگشته ـ  لوح از سر گرفت

تلویح
ضد تصریح
تبیین مطلبی‌ به اشاره ‌و کنایه

·        لوح را گفت:
·        «ای همه ریحان و روح
·        نیست همتلویح تو در هیچ لوح

·        قابلی، آیات پر اسرار را
·        حاملی، الفاظ معنی دار را

·        نقشبند حکم دیوان ازل
·        جملهٔ نقاشی علم و عمل

·        تا ابد پیرایهٔ ذات تو ساخت
·        جملهٔ اسرار آیات تو ساخت

لون لون
یعنی رنگ به رنگ، گونا گون

·        هرچه رفت و می رود در هر دو کون
·        یک به یک پیدا ست بر تو لون، لون

·        جملهٔ احکام خوش، می خوان تو راست
·        چون نخوانی، چون خط خوشخوان تو راست

·        چون محیطی جملهٔ‌ اسرار را
·        چارهٔ کاری کن، این بیکار را
·         
·        ز آنکه گر از لوح نگشاید درم
·        چون قلم از غصه دربازم سرم.»

درگشتن
یعنی اعراض نمودن
برآشفتن

·        ز این سخن در گشت لوح و گفت:
·         «خیز
·        آبروی خویش و آن ما، مریز

·        من چو اطفالم، نشسته بی قرار
·        بی خبر، لوحی نهاده بر کنار

·        از قلم هر خط که بیرون اوفتاد
·        من فرو خوانم ز بیم اوستاد

·        هر زمانی با دلی پر رشک، من
·        می بشویم نقش لوح از اشک من

·        گر کسی، از لوح دیدی زندگی
·        مرده را لوحی است در افکندگی

·        حکم سابق صد جهان درهم سرشت
·        هر دم ام (هر دم، مرا)  ز آن نقش، لوحی در نبشت

·        لاجرم آن لوح می خوانم زبر
·        هر زمانی لوح می گیرم ز سر

·        هر دم ام (هر دم، مرا)  سوی دگر دامن کشند
·        درخطم از بسکه خط در من کشند

·        می فرو گیرند در حرفم تمام
·        می نهند انگشت بر حرفم مدام

·        مانده ام حیران، نه جان، نه تن پدید
·        تا چه نقش آید مرا از من پدید

·        لوح بفکن، ای چو کرسی سر فراز
·        با دبیرستان نخواهی رفت، باز

·        گرچه بسیاری است خط در شأن من
·        نیست خط عشق در دیوان من

·        درد من بین، برفشان دامن، برو
·        خط بیزاری ستان از من، برو.»

·        سالک آمد پیش پیر دردناک
·        شرح دادش حال خود از جان پاک

·        پیر گفتش:
·        «لوح محفوظ اله
·        عالم علم است و نقش پیشگاه

·        هرکجا در علم، اسراری نهان  
·        لوح را در عکس او، نقشی چنان  

·        نقش محنت هست و نقش دولت است
·        هر چه هست آنجایگه، بی علت است

·        کار بی علت از آنجا می رود
·        محنت و دولت از آنجا می رود

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر