(320 ـ 398)
(942
ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین
مقوله
فلسفی «هنر»
در
فلسفه فردوسی
تسلیحات رزم
بَرگُستوان
زره و پوشش اسب
برای محافظت و مصون نگهداشتن این جانور در جنگ
به
فر کی ئی نرم کرد آهنا
چو
خود و زره کرد و چون جوشنا
چو
خفتان و تیغ و چو برگستوان
همه
کرد پیدا به روشن روان
·
معنی تحت اللفظی:
·
جمشید به برکت شوکت و شکوه در خور کی، آهن را نرم کرد و آن
را به شکل کلاه خود، زره، جوشن، خفتان، تیغ و برگستوان در آورد.
·
آتش و بعد آهن از طرف نیاکان جمشید کشف، حفظ و استخراج
شده است.
·
به این موضع برخواهیم گشت.
·
جمشید پس از تعیین سرداران سلحشور و فونکسیون آنها (نام
جوئی) به تولید تسلیحات رزم می پردازد.
·
حالا از ماهیت جمشید بیشتر پرده برداشته می شود:
1
·
جمشید نه تنها شهریار و موبد، بلکه همچنین مولد است.
2
بدین
اندرون سال پنجاه رنج
ببرد
و از این چند، بنهاد گنج
·
معنی تحت اللفظی:
·
جمشید در عرض 5 دهه، به برکت رنج، گنج تولید کرد.
·
حکیم در این بیت، دیالک تیک ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک رنج
و گنج بسط و تعمیم می دهد و برای سعدی به میراث می نهد:
نابرده رنج
گنج میسر نمی شود.
3
دگر
پنجه، اندیشهٔ جامه کرد
که
پوشند هنگام ننگ و نبرد
·
جمشید در 5 دهه دیگر، به فکر لباس افتاد تا هم به هنگام
جنگ و هم همیشه برای حفظ آبرو مورد استفاده قرار گیرد.
·
جمشید هم مولد مایحتاج مادی حیاتی است، هم متفکر است و
هم مقسم کار اجتماعی است.
4
ز
کتان و ابریشم و موی قز
قصب
کرد، پرمایه دیبا و خز
قز
یعنی ابریشم خام
قصب
یعنی پارچه
·
معنی تحت اللفظی:
·
جمشید از کتان و ابریشم پارچه و دیبا و خز تولید کرد.
·
در این اسطوره شاهنامه توسعه و
تکامل تدریجی جامعه بشری تصور و تصویر ماتریالیستی می شود.
5
بیاموخت
شان رشتن و تافتن
به
تار اندرون پود را بافتن
·
معنی تحت اللفظی:
·
جمشید ریسندگی و تابندگی
(پیچاندن) و بافندگی می آموزد.
·
در این بیت، فونکسیون
دیگر جمشید یاد آور می شود:
·
جمشید اموزگار جامعه
نیز است.
·
آموزگار تولید مایحتاج
مادی است.
·
اگر این اسطوره
شاهنامه را با اساطیر یونان مورد مقایسه قرار دهیم، باید بگوییم که اساطیر ایران بمراتب
راسیونالیستی تر و ماتریالیستی تر از اساطیر یونان هستند.
·
اساطیر یونان
عمدتا تهوع انگیزند.
·
یک مشت خدای ماجراجو
و عیاش در قله اولمپ جمع آمده اند و غیر از عیاشی و حسادت و دسیسه و توطئه و جنگ و
جدال با یکدیگر فکر و ذکری ندارند.
6
چو
شد بافته، شستن و دوختن
گرفتند
از او یکسر آموختن
·
معنی تحت اللفظی:
·
پس از آموزش ریسندگی
و بافندگی، شست و شو و دوخت و دوز اموختند.
·
توضیح روند رشد اجتماعی
در این اسطوره شاهنمامه واقعا شاهکار است.
·
منطقی تر و ماتریالیستی
تر و عینی تر از این نمی توان پله های توسعه و تکامل بشریت و جامعه بشری را توضیح داد:
·
پس از تهیه پارچه،
خیاطی، بعد البسه و بعد شست و شوی البسه و
غیره آموزش داده می شود.
·
از سرتاپای این
تبیین، تفکر رئالیستی و منطقی می تراود:
·
پیش شرط تهیه
لباس، ریسندگی و بافندگی و دوزندگی است و پیش شرط شست و شو، تهیه لباس و پوشش
البسه است.
7
چو
این کرده شد، ساز دیگر نهاد
زمانه
بدو شاد و او نیز شاد
·
معنی تحت اللفظی:
·
پس از انجام این
کارها، سودای انجام کارهای دیگر را در سر پخت.
·
جامعه از او شاد
بود، او هم از جامعه شاد و خشنود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر