۱۳۹۴ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (34)


(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین
  
مقوله فلسفی «هنر»
در 
فلسفه فردوسی

پیشکش به
مرضیه

هنر برتر از گوهر آمد پدید
  
·        این مصراع شعر را امروز از اندیشنده ای شنیده ایم و احساسی سرشار از ستایش و حیرت سراسر وجود مان را فرا گرفته است.
·        حدس زدیم که چنین حکم عمیقی فقط می تواند از آن حکیم راسیونالیست طوس باشد و نه از کسی دیگر.
·        مگر به تصادفی و به مثابه استثنائی.

·        حدس ما درست بود.
·        در گشتی در شاهنامه فردوسی به این مصراع برخوردیم.

1
هنر برتر از گوهر آمد پدید

·        مفهوم «هنر» 300 سال بعد از حکیم طوس، در فلسفه سعدی نیز توسعه داده شده که مورد تحلیل قرار گرفته است.

·        مراجعه کنید به تحلیل اشعار و آثار شیح شیراز  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

2
هنر برتر از گوهر آمد پدید

·        اکنون سؤال این است که مفهوم هنر در فلسفه فردوسی به چه معنی است؟

·        برای پاسخ به این پرسش همه موارد مربوط به این مقوله را در شاهنامه مورد تأمل و تحلیل قرار می دهیم تا ضمنا با جهان بینی حکیم طوس بهتر و عمیقتر آشنا شویم:

3
هنر برتر از گوهر آمد پدید

·        قبل از بررسی این مفهوم در این مصراع باید ببینیم که آن در چه مورد مشخصی به خدمت گرفته شده است تا از بحث انتزاعی، کلی و سوبژکتیو پرهیز ورزیم. 

4
هنر برتر از گوهر آمد پدید

·        معنی تحت اللفظی:
·        هنر از گوهر برتر است.

·        این مفهوم را حکیم طوس در بخش ششم شاهنامه به خدمت گرفته که در رابطه با سهراب است.
·        هنر در این مصراع با گوهر مورد مقایسه قرار می گیرد و برتر از گوهر تلقی می شود.
·        می توان گفت که در این مصراع، دیالک تیک گوهر و هنر  توسعه داده می شود و نقش تعیین کننده از آن هنر محسوب می شود.

·        برای درک این دیالک تیک و درک معنی هنر در فلسفه فردوسی باید منظور او را از مفهوم «گوهر» کشف کنیم.

5
بدو گفت مادر که بشنو سخن
بدین شادمان باش و تندی مکن

تو پور گو پیلتن رستمی
ز دستان سامی و از نیرمی

ازیرا سرت ز آسمان برتر است
که تخم تو ز آن  نامور گوهر است

جهان ‌آفرین تا جهان آفرید
سواری چو رستم نیامد، پدید

·        معنی تحت اللفظی:
·        تهمینه به سهراب که هویت پدری خود را مصرانه می پرسید، گفت:
·        «گوش کن.
·        خبر خوشی را از من بشنو و شاد باش.
·        تو پسر پهلوان فیل آسا هستی که رستم نام دارد.
·        تبار تو به دستان سام و نیرم می رسد.
·        دلیل سربلندی خارق العاده تو این است که نطفه تو به آن گوهر نامدار تعلق دارد.
·        از زمانی که جهان آفرین جهان را افریده، سواری همانند  رستم پدید نیامده است.»   

6
ز هر سو سپه شد بر او انجمن
که هم  باگهر بود هم تیغ زن

·        معنی تحت اللفظی:
·        چون سهراب هم گوهرمند بود و هم رزم آور، از هر طرف کسانی آمدند، دور او جمع شدند و سپاهی تشکیل شد.

·        بنا بر محتوای این بیت، پیروی دلاوران خلق از کسی به دو  دلیل اساسی صورت می گیرد:

الف
·        گوهر

ب
·        رزم آوری

·        دیگران ظاهرا از هویت سهراب خبر دارند.
·        در غیر این صورت، دور او جمع نمی شدند تا سپاهی تشکیل یابد.

·        حتی افراسیاب از هویت او خبر دارد.
·        سهراب به احتمال قوی به حرف مادرش ـ تهمینه ـ گوش نداده و از هویت خود (گوهر خود، فرزند رستم بودن خود) پرده برداشته است.

·          این بدان معنی است که منشاء تراژدی سهراب و رستم،  سرپیچی سهراب از فرمان مادر بوده است.

7
خبر شد به نزدیک افراسیاب
که افگند سهراب کشتی بر آب

هنوز از دهن بوی شیر آید اش
همی رأی شمشیر و تیر آید اش

زمین را به خنجر بشوید همی
کنون رزم کاووس جوید همی

سپاه انجمن شد بر او بر، بسی
نیاید همی یاد اش از هر کسی

سخن ز این درازی چه باید کشید
هنر برتر از گوهر آمد، پدید

·        معنی تحت اللفظی:
·        به افراسیاب خبر رسید که سهراب به راه افتاده است.
·        اگرچه سن و سالی ندارد، با این حال، سودای رزم آوری بر سر دارد و به جنگ با کاووس می رود.
·        ضمنا سپاه عظیمی گرد آورده که به تصور کسی حتی نمی رسد.
·        روده درازی بیهوده است:
·        هنر برتر از گوهر است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر