(320 ـ 398)
(942
ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین
مقوله
فلسفی «هنر»
در
فلسفه فردوسی
تو
را با هنر، گوهر است و خرد
روانت
همی از تو رامش برد
·
معنی تحت اللفظی:
·
تو همراه با هنر،
گوهر و خرد داری.
·
(و یا، تو به دلیل داشتن هنر،
هم گوهر و هم خرد داری.)
·
به همین دلیل، از
آرامش روحی و روانی برخورداری.
·
حالا نظری به
ابیاتی می اندازیم که در رابطه معنوی با این بیت سروده شده اند و برای فهم بهتر آن
مفیدند:
کسی
کاو خرد جوید و ایمنی
نیازد
سوی کیش آهرمنی
چو
فرزند باید که داری به ناز
ز
رنج ایمن از خواسته بی نیاز
·
معنی تحت اللفظی:
·
کسی که خردجو و
ایمنی طلب باشد، به کیش اهریمنی نمی گرود.
·
با چنین کسی همان
رفتار را بکن که با فرزند خود می کنی:
·
او را از رنج و
آزار مصون دار و از مال و متاع، بی نیاز.
1
·
اکنون معلوم می
شود که این بند از اسطوره، به رهنمود پیری به برنائی اختصاص دارد:
·
این نوعی آموزش
اتیک و اخلاق است.
·
این آموزش طرز
رفتار با همنوعان است.
2
·
بنظر پیر
جهاندیده و مجرب، پیش شرط عدم گروش به کیش اهریمنی، خرد جوئی و ایمنی طلبی است.
·
اکنون مفهوم
فلسفی جدیدی وارد بحث می شود:
·
ایمنی.
·
منظور اسطوره
احتمالا صلح جوئی و مسالمت طلبی فرد مورد نظر است.
·
این مفهوم نیز
باید مستقلا مورد بررسی قرار گیرد.
·
در یکی از علوم
طبیعی به نام بیولوژی (زیست شناسی) شاخه ای به نام ایمنی شناسی (ایمونولوژی) وجود
دارد:
ایمنیشناسی
(ایمونولوژی)
یکی از شاخه های زیستشناسی است
که
به بررسی انواع واکنش ایمنی جانداران
در
برابر آنتی ژن های بیگانه
و
روند
ایجاد مصونیت در برابر عوامل بیماری زا می پردازد.
این علم هم به جنبه های فیزیولوژیکی پاسخ تدافعی بدن
به عوامل بیگانه،
و
هم
به جنبه
های پاتولوژیکی
سیستم ایمنی
مانند
بیماری های خود ایمنی، حساسیت، نقص ایمنی،
واکسیناسیون
و پیوند اعضاء میپردازد.
3
تو
درویش را رنج منمای هیچ
همی
داد و بر داد دادن بسیچ
بسیچ
به
آماده ساختن نیروی نظامی و کل ساز و برگ سفر و جنگ
اطلاق
می شود.
·
معنی تحت اللفظی:
·
تو هرگز نباید به
تهیدستان اذیت و آزار روا داری.
·
تمام تلاش تو
باید معطوف به داد و دادگری باشد.
·
اکنون دیالک تیک جدیدی
وارد اسطوره می شود:
·
دیالک تیک داد و
بیداد.
·
احتمالا تار و
پود شاهنامه به این دیالک تیک سرشته است.
4
تو
درویش را رنج منمای هیچ
همی
داد و بر داد دادن بسیچ
·
پیر خردمند در
این بیت، دیالک تیک خیر و شر را به شکل دیالک تیک داد و دادگری ـ اذیت و آزار بسط
و تعمیم می دهد و به رعایت اکید داد و دادگری فرمان می دهد.
·
داد و بیداد از مفاهیم مرکزی شاهنامه حکیم طوس هستند و بر پایه این
مفاهیم، زیرمفهوم های معنامند متعدد زیر
تشکیل می یابند:
·
دادجوئی
·
دادخواهی
·
دادگری
·
دادپیشگی
·
دادیاری
·
دادستانی
·
دادگاهی
·
و ضد دیالک تیکی همه
اینها.
·
بیدادگری و غیره.
·
·
ما باید در روند تحلیل
شاهنامه به تحلیل این مفاهیم اجتماعی بسیار
مهم نیز خطر کنیم.
5
تو
درویش را رنج منمای هیچ
همی
داد و بر داد دادن بسیچ
·
از این بیت ـ در
هر صورت ـ معلوم می شود که در زمان مورد نظر این اسطوره تفاوت های اقتصادی وجود
داشته است.
·
در جامعه فقیر و
غنی وجود داشته است.
·
اندرز پیر خردمند
رعایت اکید امنیت تهیدستان و دادگری است.
·
اینکه چرا مفاهیم داد و دادگری (داد دادن) توأم با مفهوم درویش
می آیند، احتمالا دال بر منشاء واژه داد است:
·
دادگری یعنی به
ازای هر ستدی، دادی دادن.
·
دیالک تیک ستد و
داد.
·
بیدادگری، یعنی
به ازای ستد، دادی ندادن، بیداد روا داشتن.
6
که
گیتی سپنج است و جاوید نیست
فری
برتر از فر جمشید نیست
سپنج
یعنی مهمان، موقت، ناپایدار
·
معنی تحت اللفظی:
·
اولا برای اینکه دنیا
کاروانسرا ست و نه جاوید.
·
ثانیا برای اینکه
شوکت و شکوهی، بهتر از شوکت و شکوه جمشید وجود ندارد.
·
پیر خردمند، پس
از دادن رهنمود، دلیل می آور تا مستمع و یا مخاطب را قانع کند.
·
دلایل او با
یکدیگر، دیالک تیکی را تشکیل می دهند:
·
دیالک تیک اوبژکتیو
و سوبژکتیو را.
·
دیالک تیک کوتاهی
عمر و زیست مبتنی بر فر و فضیلت را.
·
منظور از زیست
مبتنی بر فر جمشید، اخلاق مندی است.
·
رعایت اکید سجایای
اخلاقی است.
7
سپهر
بلندش به پا آورید
جهان
را جز او کدخدا آورید
·
معنی تحت اللفظی:
·
او را از تخت به
زیر کشید، و جانشینی برای او تعیین کنید.
·
ظاهرا هدف سلب
قدرت از شاهی و یا امیری و جایگزین کردن او با شاهی و یا امیری دیگر است.
8
یکی
تاج پرگوهر شاهوار
دو
تا یاره و طوق با گوشوار
سپیجاب
و سغدش به گودرز داد
بسی
پند و منشور آن مرز داد
یاره
به
حلقه ای از طلا و نقره و
غیره
(النگو)
اطلاق
می شود.
·
معنی تحت اللفظی:
·
تاجی مزین به سنگ
های قیمتی اعلی و النگو و گردن بند و گوشواره از سوئی و قلمرو سغد و ماوراء النهر
را از سوی دیگر به گودرز داد و ضمن دادن اندرز، فرمان سلطنت در آن دیار را به دستش
داد.
9
ستودش
فراوان و کرد آفرین
که
چون تو کسی نیست ز ایران زمین
بزرگی
و فر و بلندی و داد
همان
بزم و رزم از تو داریم یاد
تو
را با هنر گوهر است و خرد
روانت
همی از تو رامش برد
روا
باشد ار پند من بشنوی
که
آموزگار بزرگان توئی
·
معنی تحت اللفظی:
·
گودرز را ستود و به
دلایل زیر مورد تحسین قرار داد:
الف
·
در ایرانزمین نظیری برای تو وجود ندارد.
ب
·
از تو فقط بزرگواری
و شوکت و وسعت طبع و داد و بزم و رزم به یاد داریم.
ت
·
تو همراه با هنر،
گوهر و خرد، آرامش روحی و روانی داری.
پ
·
بهتر است که
اندرز مرا بشنوی.
·
مبنی بر اینکه تو
آموزگار بزرگان هستی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر