اثری از طراح محترم مجله هفته
جعفر مرزوقی (برزین مهرآذر)
جعفر مرزوقی (برزین مهرآذر)
سرچشمه:
صفحه فیس بوک برزین آذرمهر
ویرایش متن از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
صفحه فیس بوک برزین آذرمهر
ویرایش متن از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
در
مرتبه باید مرد ٬ چون چرخ برین باشد
ور
دست نداد این قدر، در زیر زمین باشد
در
مذهب من بدنام٬ بهتر بود از گمنام
جبریل
امین ار نیست٬ شیطان لعین باشد
زین
(ز این) زندگی یک شکل٬ افسرده دلم ایکاش
یا
بهتر از این گردد، یا بدتر از این باشد
حبییب
یغمایی
جعفر
مرزوقی
·
دراین شعر بی شک ماهرانه سروده شده، جهان بینی نادرست و بشر ستیزی موج می زند.
·
باز صد رحمت به این بیت از لحاظ فکری نادرست اخوان که
بیشتر ازسر استیصال
سروده شده بود:
نادری پیدا نحواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود.
·
با درود پوزش فراوان شاعر گرانقدر
پیرایه یغمائی
·
جناب جعفر، خوش آمديد.
· شعر خطابیه ای است به انسان که می گوید: «این اگر انسانیت خودت را به قامت آسمان بالا نبری،
برای زیر خاک خوبی!»
·
به نظر شما این يعنی بشر ستيزی؟
·
فکر نمی کنید وارونه نگری می فرمایید ؟
جعفر
مرزوقی
·
آنچه که شما می فرمایید٬ اگر احیانآ آن هم با
اندکی اغماض، در چهار چوب بیت اول تا حدودی بگنجد، ولی از ابیات بعدی به هیچ وجه
چنین چیزی بر نمی آید.
در
مذهب من بدنام٬ بهتر بود از گمنام
جبریل امین ار نیست٬ شیطان لعین باشد
زین (ز این) زندگی یک شکل٬ افسرده دلم ایکاش
یا بهتر از این گردد، یا بدتر از این باشد
جبریل امین ار نیست٬ شیطان لعین باشد
زین (ز این) زندگی یک شکل٬ افسرده دلم ایکاش
یا بهتر از این گردد، یا بدتر از این باشد
·
مگر اکثریت قریب
به اتفاق توده های زحمتکش گمنام نیستند؟
·
مگر شاعربه صراحت نمی گوید که در مذهب من بد
نامانی چون هیتلر و خمینی و شاه بر این گمنامان شرف دارند؟
·
باز هم با پوزش از شما که بزرگ هستید و گرانقدر
درعرصه ی ادبیات.
پیرایه یغمایی
1
·
مشکل ما با
افراد سیاسی - با مطالعه های محدود - جز این نمی تواند باشد جناب جعفر.
2
·
نخست اینکه من
الان در مورد شعر حرف می زنم
·
(انگار کنید من با شاعر هیچگونه
نسبتی ندارم، پس موضوع دفاع پدر و فرزندی وجود ندارد)
3
·
ديگر اينکه اگر
شما تمام شعر را خوانده بودید - که حتما نخوانده اید - متوجه شده بوديد که این شعر
يکی از همان هایی است که به مذاق شما و هم اندیشان شما خوش می نشيند.
4
·
دیگرتر اینکه من نمی دانم افراد سیاسی چرا به
نمادين بودن کلمات توجه ندارند، يک کلمه را به مجرد نگاه می کنند و به سوابق فلسفی
و اسطوره ای آنها اعتنایی ندارند؟
·
و این چه فرقی
می کند با کار جمهوری اسلامی که وقتی به (شاهنامه ) رسید ، بخاطر کلمه ی ( شاه)
تمام بیت های فردوسی را از کتاب های درسی حذف نمود، و آنقدر آگاهی نداشت که بداند
اساس این شاهنامه (خدای نامک ) است.
5
·
دیگرترین اينکه من خودم همیشه از پيشداوری های
شتابزده پرهيز می کنم و تا آن مورد را خوب بررسی نکرده باشم نظر نمی دهم.
6
·
دیگرترین تر هم
اینکه در مورد شعر اخوان هم همینطور.
7
·
در شعر باید پیونندهای افقی و عمودی را در نظر
گرفت و بعد به قضاوت نشست.
·
یا حق !
جعفر مرزوقی
·
شاعر گرامی
1
·
به شما کاملآ حق
می دهم که از گستاخی من رنجیده باشید.
·
متاسفانه به کلی
از رابطه ی فرزندی و پدری شما با ایشان بی خبر بودم.
·
طبیعی است که سخنان من در مورد عزیزی که قدرش را
گرامی می دارید تلخ و ناروا به نظر آید.
گرامی می دارید تلخ و ناروا به نظر آید.
·
حقیقت آن است که
من با شعر های ایشان چندان آشنایی ندارم.
·
شاید به گونه ای
اتفاقی و پراکنده شعر هایی از ایشان خوانده باشم.
2
·
ولی در این شعر
ایشان که هنوز نمی دانم که آیا شما تمامی آن یا فقط بخشی از آن را در صفحه خود
آورده اید٬ خویشاوندی نزدیکی با افکار نیچه یافتم.
·
آن جا که می گو ید:
«خواست قدرت»
(قدرت طلبی)، تنازع نيروها، سرچشمه و مبدأ عالم است.
حيات يعنى نبرد و تجاوز، يعنى قمار فتح و شكست.
تاريخ بشر عبارت است از تاريخ پيكار بين توانايان و ناتوانان»
جهان و اجتماع عرصه عمل "ابرمرد ها" و "نوابغ" و "ذوات بزرگوار" است،
كه با تمام نيرو به سوى اوج، به سوى نبرد، به سوى پيروزى پيش مى روند.
آنها به هيچ قاعده و ضابطه اخلاقى در اين سير به سوى اوج پاى بند نيستند.
زيرا حصول به عظمت را نیازی به موازين اخلاقی نیست.
بر آن ها ست که بردگان و ناتوانان را به زير ربقه خويش در آورند.
زيرا انسان بر حسب عادت تابع كسانى است كه خواستار نيل به قدرتند.
تنها سروران و نيرومندان مى توانند سازنده تاريخ باشند
و به همين سبب خوى و منش سروران، بايد جاى اخلاق گله هاى بندگان را بگيرد...»
حيات يعنى نبرد و تجاوز، يعنى قمار فتح و شكست.
تاريخ بشر عبارت است از تاريخ پيكار بين توانايان و ناتوانان»
جهان و اجتماع عرصه عمل "ابرمرد ها" و "نوابغ" و "ذوات بزرگوار" است،
كه با تمام نيرو به سوى اوج، به سوى نبرد، به سوى پيروزى پيش مى روند.
آنها به هيچ قاعده و ضابطه اخلاقى در اين سير به سوى اوج پاى بند نيستند.
زيرا حصول به عظمت را نیازی به موازين اخلاقی نیست.
بر آن ها ست که بردگان و ناتوانان را به زير ربقه خويش در آورند.
زيرا انسان بر حسب عادت تابع كسانى است كه خواستار نيل به قدرتند.
تنها سروران و نيرومندان مى توانند سازنده تاريخ باشند
و به همين سبب خوى و منش سروران، بايد جاى اخلاق گله هاى بندگان را بگيرد...»
پیرایه یغمایی
·
«من عدوی تو نیستم
من انکار تو ام
من انکار تو ام
·
امکان ندارد من از شما برنجم
·
شما با هزار و یک
نام مستعار تا به حال بارها با من برخورد کرده اید.
·
من رنجیده ام آیا ؟»
·
جعفر مرزوقی
1
·
به شما اطمینان
می دهم که این نخستین بار است که با شما وارد یک گفتگو و بحث ادبی می شوم.
2
·
نام حقیقی من
جعفر مرزوقی است و نام مستعار شعری ام، برزین آذر مهر.
·
شاعری هستم
بیشتر گمنام.
3
·
و اگر مایل باشید بدانید، سراینده شعر «رزم
مشترک» یا «همراه شو عزیز» که زنده یاد
مشکاتیان آهنگش را ساخته و شجریان آن را خوانده است.
4
·
شاعربس گرامی و گرانقدر،
·
ساعتی پیش از این مرقوم فرمودید:
«من
عدوی تو نیستم
من انکار تو ام»
(شاملو)
امکان ندارد من از شما برنجم
شما با هزار و یک نام مستعار تا به حال بارها با من برخورد کرده اید.
من رنجیده ام، آیا ؟»
من انکار تو ام»
(شاملو)
امکان ندارد من از شما برنجم
شما با هزار و یک نام مستعار تا به حال بارها با من برخورد کرده اید.
من رنجیده ام، آیا ؟»
·
ولی هنوز به
اصطلاح معروف مرکب قلم تان خشک نشده به تلافی جسارتی نا خواسته و بدور ازبد خواهی،
نام مرا فورا از لیست دوستان خود خارج نمودید.
·
البته این حق شما ست.
5
·
فقط می خواهم به تناقضی که در گفتار و کردارتان
هست، اشاره کنم.
6
·
اگر گفتار مرا
بارها هم مرور کنید، واژهای نخواهید یافت که احیانآ نشانه ی از توهین شخصی به
کسی، درآن دیده شود.
·
حال آن که شما در همین چند خطی که رقم زدید،
نشان دادید که قلم تان با چه سهولتی به سوی تحقیر دیگران می چرخد.
7
·
نابردباری شما، شعری
از حافظ را به خاطرم می آورد و از خود می پرسم که آن بزرگمرد وقتی که می سرود،
«چه
بگویم که تو را نازکی طبع لطیف
تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد»
تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد»
·
آیا روی سخنش با شما نبود؟
پایان
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذف