۱۳۹۲ آبان ۲۳, پنجشنبه

چاله ها و چالش ها (370)


جایگاه و ضرورت حزب سیاسی
تعریف و زمینه های پیدایش و تکوین آن
 بهروز خلیق
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com     
  
مسعود بهبودی!

·        ما فراز آغازین مقاله آقای خلیق را مورد تأمل قرار می دهیم:

1
احزاب پل رابط بین جامعه و حکومت بشمار می ‏روند.

·        ایراد این حکم آقای خلیق و یا هرکس دیگر این است که جامعه را به دو بخش خیالی و دلبخواهی تقسیم می کنند:
·        جامعه و حکومت

·        آنچه فراموش می شود:

الف
·        اولا ناهمگونی طبقاتی جامعه است.
·        این نکته فراموش می شود که جامعه از طبقات اجتماعی متفاوت و چه بسا حتی متضاد تشکیل یافته است.

ب
·        ثانیا دیالک تیک طبقه حاکمه و هیئت حاکمه (دیالک تیک حاکمیت و حکومت) فراموش می شود:
·        این نکته فراموش می شود که میان هیئت حاکمه و طبقه حاکمه رابطه دیالک تیکی برقرار است، رابطه ای وحدتمند و همرمان، تضاد مند.

ت
·        ثالثا دیالک تیک طبقه حاکمه و طبقات تحت حاکمیت فراموش می شود.
·        دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

پ
·        رابعا دیالک تیک هیئت حاکمه و طبقه تحت حکومت و یا دیالک تیک دولت و ملت و یا توده فراموش می شود.

2
         احزاب نه پل پیوند میان جامعه و حکومت، بلکه محل تجمع پیشاهنگان طبقات مختلف اند

الف
·        هر حزب تبلور اراده طبقه مربوطه است

ب
·        هر حزب مدافع منافع استراتژیکی طبقه مربوطه است

ت
·        هر طبقه حزب طبقاتی خاص خود را دارد

پ
·        تا زمانی که جامعه بشری به طبقات اجتماعی مختلف منقسم است، احزاب بی طبقه و یا همه طبقاتی و یا فرا طبقاتی وجود نخواهند داشت و نمی توانند وجود داشته باشند.

ث
·        اینکه توده های مولد و زحمتکش پس از سرکوب و امحای فاشیستی احزاب و انجمن های مستقل شان بناچار به دنبال احزاب طبقه حاکمه روانند، تغییری در ماهیت طبقاتی آن احزاب نمی دهد

3
بین حزب و دموکراسی پیوند تنگاتنگی وجود دارد.

·        اگر کسی مفهوم فلسفی دموکراسی را تعریف نکند، می تواند هر ادعائی که دلش خواست بکند
·        دموکراسی یعنی حاکمیت خلق  


·        حتی ارسطو می دانست که معیار حقیقی دموکراسی حکومت فقرا ست

·        بخوانیم در میراث پیر خردمند آنتیک:

الف
·        «نتیجه حاصل از تحقیقات ژرف حاکی از آن است، که در مسئله حکومت مبتنی بر تعداد انگشت شمار در اولیگارشی و تعداد بیشتر در دموکراسی، تعداد حکومتگران جنبه فرعی قضیه است.

ب
·        واقعیت این است که در جهان، تعداد توانگران اندک و تعداد تهیدستان بیشمار است.

ت
·        بنابرین، دلیل اصلی تفاوت میان دموکراسی و اولیگارشی را باید در مسئله فقر و ثروت جستجو کرد.

پ
·        از این رو، هرجا که انسان ها، در سایه ثروت خویش حکومت می کنند، بی اعتناء به اینکه تعداد حکومتگران اندک و یا بیشتر است، ما با اولیگارشی سر و کار داریم و هرجا که تهیدستان زمام امور را بدست دارند، ما با دموکراسی سر و کار داریم.»

4
·        با توسل به چیزهای فرمال و صوری فقط می توان خود را و یا احیانا خلایق را فریب داد، ولی نمی توان از حقیقت عینی دفاع کرد

5
از یکسو این احزاب سیاسی بودند که دموکراسی  را خلق کردند

·        در همین حکم آقای اشنایدر عوامفریبی در روز روشن و در ملأ عام عربده می کشد
·        ایشان دموکراسی فرمال را رنگ می زنند و به عنوان دموکراسی حقیقی قالب می کنند
·        آنگاه احزاب خالق دموکراسی کذائی جا زده می شوند
·        طرف حتی فراموش می کند که خود هیتلر حزب داشته و از طریق انتخابات روی کار آمده بود

6
و از سوی دیگر دموکراسی  مدرن نیز تنها در صورت حضور مداوم و فعالیت مستمر احزاب سیاسی قابل دوام و ماندگار است.

·        بزعم طرف اگر احزاب مختلف وجود نداشته باشند، یعنی اگر جامعه طبقاتی وجود نداشته باشد، دموکراسی هم وجود نخواهد داشت:
·        بنابرین هر جامعه بی طبقه بطور خود به خودی جامعه اولیگارشی و ضد دموکراتیک محسوب می شود.

7
·        طرف علنا مفهوم دموکراسی را تحریف می کند:
·        دموکراسی در چیزی فرمال، یعنی در تعدد احزاب خلاصه و تحریف می شود
·        فقط باید طبقه حاکمه به جای حزب واحد، چند حزب رنگارنگ سیاه و زرد و صورتی و سبز تشکیل دهد و به عوامفریبی مبادرت ورزد تا دموکراسی کامل برقرار شود

8
وجه بارز دموکراسی  در عصر کنونی وجود فضاهای انتخاباتی رقابت‏آمیز است 
و انتخابات بدون رقابت احزاب معنی ندارد.

·        همین ادعای آقای اشنایدر را با نظر ارسطو مقایسه کنیم و ببینیم که بورژوازی واپسین به چه روزی افتاده است
·        پیش شرط دموکراسی بزعم طرف، معرکه بازی های انتخاباتی و پارلمانتاریسم است که فرمالیسم محض اند 
·        چون هر کدام از باندهای ملون روی کار آید آب از آب حتی تکان نمی خورد
·        به این حقیقت امر حتی کودکان کودکستان ها وقوف دارند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر