جایگاه و ضرورت حزب
سیاسی
تعریف و زمینه های
پیدایش و تکوین آن
بهروز خلیق
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
مسعود بهبودی!
·
ما فراز آغازین مقاله آقای خلیق را
مورد تأمل قرار می دهیم:
1
احزاب پل رابط بین جامعه و حکومت بشمار می روند.
·
ایراد این حکم آقای خلیق و یا هرکس
دیگر این است که جامعه را به دو بخش خیالی و دلبخواهی تقسیم می کنند:
·
جامعه و حکومت
·
آنچه فراموش می شود:
الف
·
اولا ناهمگونی طبقاتی جامعه است.
·
این نکته فراموش می شود که جامعه از
طبقات اجتماعی متفاوت و چه بسا حتی متضاد تشکیل یافته است.
ب
·
ثانیا دیالک تیک طبقه حاکمه و هیئت
حاکمه (دیالک تیک حاکمیت و حکومت) فراموش می شود:
·
این نکته فراموش می شود که میان هیئت
حاکمه و طبقه حاکمه رابطه دیالک تیکی برقرار است، رابطه ای وحدتمند و همرمان، تضاد
مند.
ت
·
ثالثا دیالک تیک طبقه حاکمه و
طبقات تحت حاکمیت فراموش می شود.
·
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
پ
·
رابعا دیالک تیک هیئت حاکمه و طبقه
تحت حکومت و یا دیالک تیک دولت و ملت و یا توده فراموش می شود.
2
احزاب نه پل پیوند میان جامعه و
حکومت، بلکه محل تجمع پیشاهنگان طبقات مختلف اند
الف
·
هر حزب تبلور اراده طبقه مربوطه
است
ب
·
هر حزب مدافع منافع استراتژیکی
طبقه مربوطه است
ت
·
هر طبقه حزب طبقاتی خاص خود را
دارد
پ
·
تا زمانی که جامعه بشری به طبقات
اجتماعی مختلف منقسم است، احزاب بی طبقه و یا همه طبقاتی و یا فرا طبقاتی وجود نخواهند
داشت و نمی توانند وجود داشته باشند.
ث
·
اینکه توده های مولد و زحمتکش پس
از سرکوب و امحای فاشیستی احزاب و انجمن های مستقل شان بناچار به دنبال احزاب طبقه
حاکمه روانند، تغییری در ماهیت طبقاتی آن احزاب نمی دهد
3
بین حزب و دموکراسی پیوند تنگاتنگی وجود دارد.
·
اگر کسی مفهوم فلسفی دموکراسی را
تعریف نکند، می تواند هر ادعائی که دلش خواست بکند
·
دموکراسی یعنی حاکمیت خلق
·
حتی ارسطو می دانست که معیار حقیقی
دموکراسی حکومت فقرا ست
·
بخوانیم در میراث پیر خردمند آنتیک:
الف
·
«نتیجه حاصل از تحقیقات ژرف حاکی از آن است،
که در مسئله حکومت مبتنی بر تعداد انگشت شمار در اولیگارشی و تعداد بیشتر در دموکراسی،
تعداد حکومتگران جنبه فرعی قضیه است.
ب
·
واقعیت این است که در جهان، تعداد
توانگران اندک و تعداد تهیدستان بیشمار است.
ت
·
بنابرین، دلیل اصلی تفاوت میان
دموکراسی و اولیگارشی را باید در مسئله فقر و ثروت جستجو کرد.
پ
·
از این رو، هرجا که انسان ها، در
سایه ثروت خویش حکومت می کنند، بی اعتناء به اینکه تعداد حکومتگران اندک و یا بیشتر
است، ما با اولیگارشی سر و کار داریم و هرجا که تهیدستان زمام امور را بدست دارند،
ما با دموکراسی سر و کار داریم.»
4
·
با توسل به چیزهای فرمال و صوری
فقط می توان خود را و یا احیانا خلایق را فریب داد، ولی نمی توان از حقیقت عینی
دفاع کرد
5
از یکسو این احزاب سیاسی بودند که دموکراسی را خلق کردند
·
در همین حکم آقای اشنایدر عوامفریبی
در روز روشن و در ملأ عام عربده می کشد
·
ایشان دموکراسی فرمال را رنگ می
زنند و به عنوان دموکراسی حقیقی قالب می کنند
·
آنگاه احزاب خالق دموکراسی کذائی جا
زده می شوند
·
طرف حتی فراموش می کند که خود هیتلر
حزب داشته و از طریق انتخابات روی کار آمده بود
6
و از سوی دیگر دموکراسی
مدرن نیز تنها در صورت حضور مداوم و فعالیت مستمر احزاب سیاسی قابل دوام و
ماندگار است.
·
بزعم طرف اگر احزاب مختلف وجود
نداشته باشند، یعنی اگر جامعه طبقاتی وجود نداشته باشد، دموکراسی هم وجود نخواهد
داشت:
·
بنابرین هر جامعه بی طبقه بطور خود
به خودی جامعه اولیگارشی و ضد دموکراتیک محسوب می شود.
7
·
طرف علنا مفهوم دموکراسی را تحریف
می کند:
·
دموکراسی در چیزی فرمال، یعنی در
تعدد احزاب خلاصه و تحریف می شود
·
فقط باید طبقه حاکمه به جای حزب
واحد، چند حزب رنگارنگ سیاه و زرد و صورتی و سبز تشکیل دهد و به عوامفریبی مبادرت
ورزد تا دموکراسی کامل برقرار شود
8
وجه بارز دموکراسی
در عصر کنونی وجود فضاهای انتخاباتی رقابتآمیز است
و انتخابات بدون رقابت
احزاب معنی ندارد.
·
همین ادعای آقای اشنایدر را با نظر
ارسطو مقایسه کنیم و ببینیم که بورژوازی واپسین به چه روزی افتاده است
·
پیش شرط دموکراسی بزعم طرف، معرکه
بازی های انتخاباتی و پارلمانتاریسم است که فرمالیسم محض اند
·
چون هر کدام از باندهای ملون روی
کار آید آب از آب حتی تکان نمی خورد
·
به این حقیقت امر حتی کودکان
کودکستان ها وقوف دارند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر