سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
(1345)
·
آدم،
·
ای رفته از بهشت
·
ای مانده در زمین
·
عریان و پاک و باکره و تفته مانده ام
·
هان، بر شو و ببین،
·
تا اوج قله هاش همه خواهش است و بس
·
این سینه ها در آرزوی بارور شدن
·
و این ساقه ها که سنگ ستم می کشند سخت
·
از جان خشک خویش و غم بی ثمر شدن
·
دیری است یاوه مانده و بی تاب و بی قرار
·
نه، خنده می زنم
·
نه، گریه می کنم
·
بگرفته در گلوی من آواز چشمه سار
·
بی کاکل گیاه هوس، بی نسیم عشق
·
بی حاصل است مزرعه ی سبز ماهتاب
·
بیهوده است جنبش گهواره های موج
·
بی رونق است جلوه ی آئینه های آب
·
بر گونه های من
·
شط، گیسوان خویش پریشان نمی کند
·
و این آسمان خشک
·
بسته است در نگاهم و باران نمی کند
·
در هر کران من
·
خالی است جای تو
·
اینجا نشان معجزه دست هات نیست
·
اینجا نشانه نیست هم از جای پای تو
·
تنها نمی تپد دل من از جدایی ات
·
شب را ستاره ها ست
·
ز این زردگونه ها
·
آدم،
·
کوته مکن نوازش دست خدایی ات
·
شب ها در آسمان
·
در این حرمسرای نه سلطانش از ازل
·
چشم هزار اختر دیگر به سوی تو ست
·
·
و این پچ پچ همیشگی دختران بام
·
در هر کنار گوشه، همه گفتگوی تو ست
·
آدم،
·
بیرون شو از زمین
·
چونان که از بهشت
·
تو دستکار رنجی و پرورده ی امید
·
راحت بنه، گریز دگر کن ز سرنوشت
·
حوا هووی پاکدل آفرینش است
·
با او بیا به راه
·
با او بیا که عشق دهان واکند به شعر
·
کآواز او ز پنجره ی ماه دلکش است
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر