مقاومت ۳ وزیر در برابر خصوصی سازی
توقف ۴۰۰ شرکت دولتی در صف فروش
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس گفت:
«یکی از شعارهای دولت یازدهم خصوصی سازی بود، اما به فراموشی سپرده شد و نمی دانم
چرا وزرای نیرو، نفت و صنعت و معدن با
خصوصی سازی مخالفت می کنند.»
سرچشمه:
مجله هفته
سبزه
خود زرع کنند و خود پاره!
چقدر شفاف است این مصاحبه!
چقدر شفاف است این مصاحبه!
بیانگر زدن چوب حراج به ثروت مردم ایران است.
این دزدان خود بدهی بالا می آورند و سپس بابت بدهی خود از ثروت های مردم ایران، اخاذی میکنند.
اول خصوصی سازی را می آورند سپس اصل متمم ۴۴ قانون اساسی را در تکمیل آن و سپس عضویت در بانک جهانی و صندوق پول را، که ابر ابزار هایی، در دست امپریالیسم غالب جهت چپاول کشور های دیگر اند.
از این طریق امپریالست ها توانستند خیلی سریع اکثریت مردم ایران را به فقر و فاقه بیاندازند و اکنون به حساب نسل های آینده، ایران فروشی می کنند.
اینرا میگویند سرمایه داری ناب که با پای جبهه ی ملی و حزب توده ی ایران راه می رود!
این دزدان خود بدهی بالا می آورند و سپس بابت بدهی خود از ثروت های مردم ایران، اخاذی میکنند.
اول خصوصی سازی را می آورند سپس اصل متمم ۴۴ قانون اساسی را در تکمیل آن و سپس عضویت در بانک جهانی و صندوق پول را، که ابر ابزار هایی، در دست امپریالیسم غالب جهت چپاول کشور های دیگر اند.
از این طریق امپریالست ها توانستند خیلی سریع اکثریت مردم ایران را به فقر و فاقه بیاندازند و اکنون به حساب نسل های آینده، ایران فروشی می کنند.
اینرا میگویند سرمایه داری ناب که با پای جبهه ی ملی و حزب توده ی ایران راه می رود!
جفپا
خرافات و جزمیت ناب!
در مورد جبهه ملی به علت بی اطلاعی قصد قضاوت ندارم.
شما برای ادعای خود مدرک
هم دارید؟
در مورد حزب توده در هر نشریه یا ارگان حزبی بلا انقطاع مقالات و اعلامیه های رسمی یافت می شوند که
عکس نظر کوربینانه شما
را بوضوح ثابت میکنند:
«آنکه حقیقت را نمیداند نادان است.
آنکه می داند و انکار می کند جنایتکار است.»
(برتولت برشت)
سبزه
نه دوست من «پای کسی بودن هم طبقاتی» است.
باید دید که حزب تمام خلقی و تزهای مسالمت آمیز سه گانه، برای چه
طبقه ای «پا» بوده است، که حزب توده از سال های ۶۰ میلادی با آن راه می رود؟ آن وقت
است که هر بچه ای که معنی طبقات را
بداند، این «پای توده» ای را خواهددید.
در ضمن من بیخود اول نام حزب جبهه ی ملی
رانیاوردم.
عصای اصلی، همان جبهه ی ملی است که همیشه وزیرانی از خود، چه
در زمان شاه«نوکر بی اختیار که
در پاریس ترور شد» و چه پس از آن، مانند وزیر کار و غیره داشته است
حتی بعد از قتل های زنجیره ای ِ آقای رفسنجانی!
و اکنون فعالانه در شهرهای مختلف آلمان در دانشگاه ها، بصورت رسمی،
جلسات تبلیغی برای «حکومتی اسلامی» سازمان
می دهند!
موفق تر باشید.
موفق تر باشید.
جفپا
شما خوشبختانه فقط “نادانید” با مراجعه به
نوشته ها و مدارک حزب توده بسادگی می
توان دریافت که حزب توده - یا عموم چپ های ایران- سوای اشتباهاتی که باعث بی سر شدن جنبش چپ و کارمزدان ایران
شده، تحت هر شرایطی همیشه و همه جا مخالف خصوصی سازی و نئولیبرالیسم بوده و عمل
کردهاند.
افترای شما بر ضد این فاکت واضح، جز جعل عمد که خود منتج از
نفرت کور از کمونیست هائی که همنظر
شما نیستند، دلیل دیگری ندارد.
این بیماری قابل درمان است:
رجوع کنید به نوشته لنین در مورد “بیماری کودکی
کمونیسم”
همین بیماری است که شما را- بر خلاف میل تان؟- عملا به تطهیر
سیاست جنایت بار الیگارشهای انحصاری و نئولیبرالی جمهوری اسلامی سوق می دهد:
وقتی این سیاست بنظر شما از طرف حزب توده و جبهه ملی اعمال می شود، “تقصیر” رفسنجانی، سپاه، ولی
وقیح، … و غیره فقط حد اکثر جانبی و کمرنگ می شود.
آنچه شما به جای فاکت برای توجیه نفرت کور و مخرب خود سر هم بندی می کنید، دون
کیشوت بازی بچگانه ای بیش نیست:
با سفسطه به جنگ فاکت رفتن برای یک انسان اندیشمند افت دارد!
رهگذر
عجب مباحثه فرهنگمندانه ای!
جهان وارونه به همین می گویند:
«هماندیشی مبتنی بر استدلال تجربی، نظری و منطقی را خیلی از معماران روح فحاشی می نامند تا برای مفهوم «فحاشی» متقابل قرینه ای یافت نشود و بطور اوتوماتیک، فحاشی به عنوان هماندیشی مبتنی بر خرد قلمداد شود.
سبزه مدافع استالینیسم است.
جفپا چی؟
مدافع حزب توده؟
جل الخالق!
فقط لطفی در حق بشریت بکنید و آبروی استالین و حزب توده را نبرید.
استالین و حزب توده را به خیر بعضی ها امید نیست، شر مرسانند، سنگین ترند.
جهان وارونه به همین می گویند:
«هماندیشی مبتنی بر استدلال تجربی، نظری و منطقی را خیلی از معماران روح فحاشی می نامند تا برای مفهوم «فحاشی» متقابل قرینه ای یافت نشود و بطور اوتوماتیک، فحاشی به عنوان هماندیشی مبتنی بر خرد قلمداد شود.
سبزه مدافع استالینیسم است.
جفپا چی؟
مدافع حزب توده؟
جل الخالق!
فقط لطفی در حق بشریت بکنید و آبروی استالین و حزب توده را نبرید.
استالین و حزب توده را به خیر بعضی ها امید نیست، شر مرسانند، سنگین ترند.
سبزه
رفیق شفیق رهگذر،
چه خوب است که به هسته ی مسئله که روبه گشایش است نیرو و استدلال خود را تمرکز دهید.
این وظیفه مارا سنگین تر می نماید، نه از جهت حزب توده ستیزی و یا استالین ستیزی!
بلکه بخاطر وظیفه شاقی که بر دوش همه ی رفقایی که می فهمند و این سرنوشت را نمی خواهند پذیرا باشند.
چه خوب است که به هسته ی مسئله که روبه گشایش است نیرو و استدلال خود را تمرکز دهید.
این وظیفه مارا سنگین تر می نماید، نه از جهت حزب توده ستیزی و یا استالین ستیزی!
بلکه بخاطر وظیفه شاقی که بر دوش همه ی رفقایی که می فهمند و این سرنوشت را نمی خواهند پذیرا باشند.
باید محیطی جهت بحث های سازنده و قبل از همه
با
پرنسیب های حزبی
طراز نوین، بوجود آوریم.
بشما حق میدهم.
بشما حق میدهم.
کاری پر زحمت و شاید در وهله اول هم بدون
پاداش ِ قابل نمایش باشد و صدای زنده باد و دست زدن ها در کار نباشد.
اگر ما وظایف خود را درنیابیم و هنوز هم به گروه گرایی «سکتاریسم» خود ادامه دهیم و یا بصورت صد ها سایت سرخ و سپید و زرد باقی بمانیم و یا هرکدام برای خودمان کمونیست های آتشین باشیم ولی در عمل از حزب و حزبیت همچون گذشته فرار نماییم، در آینده ای نزدیک به سختی پشیمان می شویم.
جفت پا لااقل دارای پرنسیب های حزبی است و مسئولیتش در مورد فاجعه ی بالا قابل مقایسه با بی حزبان بی پرنسیب نیست.
اگر ما وظایف خود را درنیابیم و هنوز هم به گروه گرایی «سکتاریسم» خود ادامه دهیم و یا بصورت صد ها سایت سرخ و سپید و زرد باقی بمانیم و یا هرکدام برای خودمان کمونیست های آتشین باشیم ولی در عمل از حزب و حزبیت همچون گذشته فرار نماییم، در آینده ای نزدیک به سختی پشیمان می شویم.
جفت پا لااقل دارای پرنسیب های حزبی است و مسئولیتش در مورد فاجعه ی بالا قابل مقایسه با بی حزبان بی پرنسیب نیست.
جفپا
قصد من دفاع از این یا آن حزب نبود، بلکه مخالفت با اظهارات
مجعول و خود زنی
چپ ها، آن هم در چارچوبی که اصولا حرفی از چپ ها در میان نبود. کامنت اولیه شما در چارچوب یک “خبر”
ژورنالیستی و نه تحلیل مطرح شد. من هم مایلم چپ ها دست از سکتاریسم فلج کننده خود بر
داشته و تبدیل به رقیب و بدیل جریانات
سرمایه - محور – چه اسلامی چه سکولار-
شوند.
تا وقتی چپ ها ـ حرف از جنگ طلبان و طرفداران دیگر
امپریالیسم نیست ـ یکدیگر را بدواً همانطور که هستند، قبول نکنند و اصرار داشته باشند که
طرف مقابل اول باید “توبه” کند، در بر همین پاشنه خواهد چرخید که تاکنون چرخیده است.
مثال د. کا. پ و حزب چپ که شما مطرح می کنید بهترین گواه این مدعا ست:
این دو حزب که با هم در بسیاری امور همکاری حتی پرسنلی - مثلا در انتخابات - میکنند،
از پایه متفاوتند:
د.کا.پ خود را حزب مارکیست – لنینیست طبقه کارگر میداند
حزب چپ در جمع یک حزب چپ سوسیال دمکرات است
البته با فراکسیونی مارکسیستی.
آنچه شما قاعدتا باید بدانید:
د.کا.پ و حزب توده کمافی سابق “احزاب برادرند” با بهترین
روابط
همبستگی.
سوال این است:
چرا بطور مثال شما با د.کا.پ و حزب چپ
همبستگی
دارید، اما با
حزب توده خصومت؟
شعار من این است:
اول تفاهم و همبستگی، نزدیکی، مشارکت و بحث، سپس اتحاد و
شاید امتزاج
ادامه
دارد.
ویرایش:
پاسخحذفجمله «با سفسطه به جنگ فاکت رفتن برای یک انسان اندیشمند افت دارد.» باید به شرح زیرباشد: «استدلال هر چقدر هم منسجم و و مقبول باشد، فاکت - حقیقت اثبات پذیر تجربی و مستند ـ را تعریفا نمیتواند مردود سازد و تبدیل به افسانه نماید.
با پوزش