سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت هفتم
(گلستان با ب اول، ص 27 ـ 28)
تحلیلی
از شین میم شین
قدر
عافیت، کسی داند، که به مصیبتی گرفتار آید.
·
معنی تحت اللفظی:
·
پیش شرط قدر دانی از سلامتی، تجربه
کردن مصیبتی است.
·
در این حکم (جمله) موجز شیخ شیراز یکی از مهمترین کشفیات کلاسیک های مارکسیسم
تبیین می یابد:
·
کشف یگانه ای با اهمیت معنوی دوگانه
ای.
·
کدام کشف یگانه ای با کداماهمیت
معنوی دوگانه ای؟
1
·
سعدی در این حکم، دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک تیک تجربه مصیبت ـ قدر دانی از عافیت بسط و تعمیم
می دهد و بدرستی نقش تعیین کننده را از آن پراتیک (تجربه مصیبت) می داند.
·
به نظر سعدی پیش شرط درک عافیت،
تجربه شخصی مصیبتی است.
·
این اما به چه معنی است؟
2
·
این بدان معنی است که دانش هر کس، نتیجه
تجربه شخصی او ست.
·
این نظر سعدی فی نفسه نادرست نیست،
ولی انعکاس حقیقت نیم بندی است و نه حقیقت تام و تمام.
·
چرا؟
3
·
برای اینکه منشاء دانش علاوه بر تجربه
شخصی، تجربه نوعی هم است:
·
تجربه نوعی در تجربه ای تبلور می
یابد که افراد و گروه های انسانی در طول تاریخ از سر گذرانده اند، ثبت کرده اند و
برای کل بشریت به میراث نهاده اند.
·
به همین دلیل تاریخ بشری در عین
حال آموزشگاهی به وسعت دنیا ست.
·
بنی بشر حتما نباید تجربه ای را شخصا
کرده باشند تا به دانش حاصل از آن دست یافته باشند.
·
بنی بشر می توانند تجارب بشریت را
و دانش حاصل از آن را نیز به خدمت گیرند.
4
·
به همین دلیل است که ما نه با دانش
افراد منفرد، بلکه با سیر دایره وار دانش بشری سر و کار داریم:
·
مثلا برای تولید داروئی چه بسا
دانش نسل های متوالی به خدمت گرفته می شود:
·
انگار در آزمایشگاهی تاریخی نسل
های متوالی از شیمیدان ها به کار می پردازند و هر کدام بخشی از دارو را تولید می
کنند و پس از ترکیب بخش های مختلف، داروی مربوطه تشکیل می یابد.
5
قدر
عافیت، کسی داند، که به مصیبتی گرفتار آید.
·
این بدان معنی است ک منشاء تئوری
نه کله خالی بنی بشر، بلکه پراتیک زنده زندگی است.
·
این بدان معنی است که مغز بشر نه چشمه
اندیشه، بلکه ارگان اندیشیدن است، به همان سان که قلب ارگان پمپاژ خون به شاهرگ ها
ست ونه چشمه خون.
·
به همان سان که پا ارگان رفتن و در
رفتن است و نه چشمه رفتن و در رفتن.
·
این اما به چه معنی است؟
6
·
این بدان معنی است که مغز سیگنال
های حسی ارسالی از سوی حواس را مورد حلاجی (آنالیز) قرار می دهد و اندیشه، نتیجه
حاصل از این حلاجی است:
·
اول کودک بارها دست به آتش می زند
و دستش می سوزد و بعد مغز سیگنال های حسی مربوطه را تجزیه و تحلیل می کند و به این
اندیشه می رسد که طبیعت آتش سوزاندن است.
·
این اما بلحاظ فلسفی به چه معنی
است؟
7
·
این بدان معنی است که شناخت حسی بر
شناخت عقلی و شناخت تجربی بر شناخت نظری تقدم دارد:
·
این بدان معنی است که در دیالک تیک
حسی و عقلی نقش تعیین کننده از آن حسی است و در دیالک تیک تجربی و نظری، نقش تعیین
کننده از آن تجربی است .
·
این اما بدان معنی نیست که شناخت عقلی
و نظری هیچ واره و هیچ کاره اند.
·
شناخت عقلی و نظری توأم با شناخت حسی
و تجربی تشکیل می شوند و به داد شناخت حسی و تجربی می رسند:
·
می توان گفت که حواس و مغز همیشه دست
در دست با هم کار می کنند.
·
یعنی یکی بدون دیگری ول معطل است:
·
یعنی میان شان رابطه دیالک تیکی بر
قرار است:
·
ضد یکدیگرند، ولی همیشه با هم اند.
·
یعنی بر همدیگر متقابلا تأثیر می
گذارند و از همدیگر تأثیر برمی دارند.
·
رابطه دیالک تیکی به همین رابطه می
گویند.
·
·
مراجعه کنید به دیالک تیک حسی و عقلی، دیالک تیک تجربی و نظری
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
8
قدر
عافیت، کسی داند، که به مصیبتی گرفتار آید.
·
کودک برای اولین بار به آب نباتی
برخورد می کند.
·
نمی داند خوردنی است و یا نه.
·
از مغز کوچک خود می پرسد.
·
مغز ولی عالم الغیب نیست.
·
مغز به کودک توصیه می کند که آب
نبات را با حتیاط تمام مزمزه کند تا سیگنال حاصل از مزمزه را بتواند حلاجی کند و
به ماهیت آن پی ببرد.
·
وقتی کودک بار دوم به آب نبات
رسید، مغز به سؤال کودک بلافاصله جواب می دهد و خوردنش را توصیه می کند.
9
·
بنابرین در دیالک تیک پراتیک و تئوری
(تجربه مصیبت و قدر دانی از عافیت) نقش تعیین کننده از آن پراتیک (تجربه، آزمون،
آزمایش، عمل، کار) است.
·
این یکی از کشفیات بزرگ مارکس است.
10
·
حالا حتما حریفی خواهد پرسید:
·
پس چرا از کشف یگانه ای با اهمیت
معنوی دوگانه ای سخن گفتیم؟
·
دلیلش این است که پراتیک نه تنها منشاء
تئوری (دانش، قدر دانی از چیز و یا کسی)، بلکه ضمنا محک تعیین صحت و سقم تئوری (نظر،
اندیشه) است.
·
حافظ هم به این حقیقت امر واقف
بوده است:
خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد
·
تجربه در قاموس حافظ محک تعیین صحت
و سقم دعاوی است:
·
تئوری وقتی حقیقی است که از کوره
پراتیک سربلند بیرون آید.
·
اندیشه «آب در فشار جو در صد درجه
سانتیگراد می جوشد» به شرطی درست است که واقعا هم در صد درجه بجوشد (پراتیک).
·
حکم یاد شده در غیر این صورت باطل تلقی
خواهد شد.
·
نتیجه حاصل اینکه پراتیک (تجربه)
هم منشاء تئوری (اندیشه، دانش) است و هم محک آزمون صحت و سقم تئوری، اندیشه و یا
دانش است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر