۱۳۹۲ شهریور ۲۸, پنجشنبه

چاله ها و چالش ها (336)

  کدام سوسیالیسم و کدام چپ؟  
شیدان وثیق       
سرچشمه: اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
  
کنجکاو کنجکاو
پایان «نبرد» مردانه ی «چپ»
  
·        مایه ی بسی خوشحالی است که کم کم کل چپ به زیر سوال می رود و همه از شکست قطعی آن صحبت می کنند.
·        این چپ، تابحال "مردانه" جنگیده است.
·        کسی نیاز به نبرد "مردانه" ندارد و کم کم زنان هرچه بیشتر وارد میدان می شوند و مبارزه هرچه بیشتر از راه زندگی و زایش و نوزائی عبور خواهد کرد.
·        تنها طوفان کودکان همگون می زاید  

·        حالا نوبت تلون و رنگارنگی و شادی در مبارزه است.

·        مشت های خشمگین استالینی با پتک های کلفت و طالبانی بپایان رسیده است.

 واو سین
پیش شرط تحول جامعه، تسخیر قدرت بوسیله پرولتاریا ست.
امید اینکه بدون تسخیر قدرت، می توان جامعه را تغییر داد، نه تنها به معنی تسلیم در برابر مسأله قدرت است، بلکه علاوه بر آن، به معنی زانو زدن در برابر سیستم بازتولید حاکمیت است

بدون تسخیر قدرت، تغییر جامعه محال است! ( ۱۰ـ ۱)
مراجعه کنید به   در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پیروز
آنالیز و پارالیز

·        درانگلیسی ضرب المثلی هست به معنی افراط در تجزیه و تحلیل منجر به فلج و بی عملی می گردد.
·        مثلا در دوران پس از جنگ جهانی دوم که منشور جهانی حقوق بشر نوشته شده و چپ هم در کمال قدرت بود اگر دنیا بنحوی خواستار اجرای این منشور می شد شاید اوضاع ما تا حدی بهتر از این می بود که هست.
·        شاید.
·        ولی در حالی که " راست " هر روز به پیشروی و استقرار خود ادامه می دهد " رواقیون " چپ فلسفه می بافند و شیادان غیر چپ هم سکولار سکولار می کنند و حب دکتر رس می فروشند.
·        گویی هرگز منشوری نوشته نشده و یا خوانده نشده است.
·        چه باید کرد
·        ! دور زمان [و تخریب جهان هم ] درنگ ندارد.
·        شتاب کن.   

 مسعود معمار
بالندگی چپ در نقد و تکامل
·        ضرب المثلی از چرچیل :
·        متخصص واقعی کسی است که دقیقأ می داند چرا نظریه اش غلط بوده است.
·         در قدرت قرار داشتن یا خارج از قدرت هر کدام ویژگی هائی دارد و بنظر من در قدرت می توان مؤثر بود تا در خارج از قدرت.
·        مسئله حیاتی بستر جامعه و جایگاه اقتصادی وپتانسیل تولیدی کشور است.
·        در غیر این صورت و یا کسب قدرت سیاسی بدون پایگاه اجتماعی وسیع ٬ بناچار منجر به تجربه نظریه های تجربه شده خواهد شد.
·        مسئله خارج از قدرت به جامعه و نهادهای مدنی و تشکل های مستقل از حکومت و درجه رشد و قدرت تأثیرگذاری اش بر ساختار حقیقی قدرت برمی گردد .
·        ضرب المثلی هم می گوید:
·        هر چیزی را که بزور بدست بیاوری با زور هم باید نگهداری

مسعود بهبودی
قحط حقیقت جوئی در اخرالزمان

·        عجب واویلائی است!
  
·        به جای استدلال تجربی و نظری، معمار جماعت نقل قول از ائمه استعمار می آورند، ائمه ای که بعضی ها تئوری های کپک زده و بیات شان را اشاعه می دهند و چپ بیچاره را ایدئولوژی زدائی می فرمایند و سرگردان می سازند.
·        استاد پیروز   نیز کمافی السابق فرمان تفکر ممنوع صادر می کنند، آنهم برای کسانی که هنری و حرفه ای جز نازل کردن آیه و روایت و حدیث از فقهای ملی و بین المللی ندارند 

·       ! خدا عاقبت همه را به خیر کند
·        ظاهرا کیمیا کسی است که دنبال حقیقت عینی باشد.
 
مسعود معمار
چپ در راستای بهبودی جامعه

·        واویلا این است که در قرن بیست و یکم نمایندگی از چپی را ادعا می کنیم که در دیالک تیک قرن نوزدهم مانند ائمه اطهار و صدر اسلام در پیدایشش گیر کرده و دگراندیشانش را مانند انحراف از مبانی و اصول و سازشکار و غرق در جهان غرب می کوبد و یک کشور در جهان پهناور نمایندگی اش را نمی کند و بدنبال ظهور و روز موعود نشسته چون کنشگران دگراندیش چپ مثل پروفسور هابرمارس را نه تنها چپ نمی داند بلکه بزک سرمایه داری می انگارد و همگی دستآوردهای چپ را در اروپا که برای بهبودی جامعه کسب شده است به حساب بقای سرمایه داری تحلیل می کند که مانع از ظهور موعود می شوند و هر چه اوضاع نابسامانتر شود این موعود زودتر می رسد .
·        در ضمن همیشه محتوی سخن مهم است نه شخص ٬ البته چون ما عادت داشتیم همیشه بعد از نقل قول ٬ تأکید بر مجموعه آثار لنین و صفحه مندرج آن کنیم مانند قران آیه فلان و سوره فلان و صفحه مندرج آن  
·        لابد واویلا می شود چون چرچیل خدای ما نیست بلکه چون از سران استعمار بوده حرف هایش را اصلأ نباید خواند  
·        ملا نصرالدین شتری را برای اولین بار می بیند و شروع به ستایش خدا می کند.
·        ازش می پرسند چرا خدا را رحمت میفرستی؟
·        جواب می دهد که خدا را ستایش می کنم که بال به شتر نداده و الا اگر روی بام می نشست خانه ها آوار می شدند.

مسعود بهبودی
«چون کنشگران دگراندیش چپ مثل پروفسور هابرمارس را نه تنها چپ نمیداند بلکه بزک سرمایه داری میانگارد و همگی دستآوردهای چپ را در اروپا که برای بهبودی جامعه کسب شده است بحساب بقای سرمایه داری تحلیل میکند » 
(معمار)

·        خوب ببینیم که هابرمس کیست:
·        بهبودی بدبخت برای معرفی هابرمس خیلی خیلی چپ و انقلابی فقط جوایزی را که طبقه حاکمه (امپریالیسم) ارزانی اش کرده، نام می برد تا معمار جماعت بر شالوده آن ناجی موعود سرهم بندی کنند:

 یورگن هابرمس (متولد ۱۹۲۹ دوسلدورف)
جامعه شناس و فیلسوف آلمانی
از نمایندگان تئوری انتقادی (مابعد مکتب فرانکفورت)
پیوند دهنده ماتریالیسم تاریخی با پراگماتیسم آمریکائی، با تئوری توسعه پیاگت و با روانکاوی فروید
از پیروان تئوری دیسکورس اخلاق و حقوق کارل اوتو اپل
نماینده تئوری عمل مبتنی بر بحث
از فلاسفه بورژوائی معاصر

جوایز دریافتی هابرمس
سال    نام جایزه ها
۱۹۸۰ جایزه تئودور آدورنو
۱۹۸۵ جایزه خواهران شول
۱۹۸۶ جایزه گوتفرید ویلهلم لایب نیتس
۱۹۸۷ جایزه زورنینگ دانشگاه کوپنهاک
۱۹۹۵ جایزه کارل یاسپرس
۱۹۹۹          تئودور هویس
۲۰۰۱ جایزه صلح تجارت کتاب
۲۰۰۳ جایزه پرینس فون آستورین
۲۰۰۴ جایزه کیوتو (۵۰ میلیون ین)
۲۰۰۴ جایزه افتخاری هولبرگ (۵۷۰۰۰۰۰ یورو)
۲۰۰۵          جایزه هولبرگ (۵۲۰ هزار یورو)
۲۰۰۶ جایزه برونو کرایسکی
۲۰۰۶ جایزه دولت نورد راین وستفالین
۲۰۰۸ جایزه اروپا  (۵۰ هزار یورو)

1

·        ضمنا از معمار جماعت چه پنهان که درجه حقیقت احکام را نه نمایندگی آنها از سوی این و آن، بلکه پراتیک زنده ی زندگی تعیین می کند.
2

·        تئوری تحول جامعه بشری نه آیه و روایت و حدیث از ائمه استعمار کهنه و نو، نه تراوشات ذهنی علافان جهان، بلکه رهاورد پراتیک بشریت در تمامت طول تاریخ توسعه جامعه بشری  است.

3
·        چیزی از جنس احکام ریاضی است:
·        چیزی از جنس دو دو تا چهارتا ست.

4

·        مسئله اما این است که ایدئولوژی، چیزی طبقاتی است و حقیقت عینی به قول قدما برای بعضی طبقات اجتماعی و نمایندگان آنها  زهر تر از زهرترین زهرها ست.

5


·        و گرنه در حقانیت مارکسیسم ـ لنینیسم همانقدر می توان تردید کرد که در حقانیت قوانین و قانونمندی های علوم طبیعی و علوم ریاضی ـ طبیعی

6

·        معمار جماعت بهتر است که عمارات «علمی» خود را بر لحظات تاریخی گذرا و فریبا بنا نکنند و برای تهیه کاهگل تئوریکی خود آب از سراب  نیاورند.

7
·        به قول حریفی:

از این دیار چو غرش شیران گذشت و رفت
این عو عوی سگان شما نیز بگذرد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر