۱۳۹۲ شهریور ۲۸, پنجشنبه

رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (17)

اثری از منصوره اشرافی
سرچشمه :
صفحه فیس بوک   منصوره اشرافی  
  
حاشیه ای در متن!

حاشیه زندگی برای ما مهم تر است یا متن آن؟
شاید متن زندگی برای
مان مهم تر باشد، اما افسوس که همیشه به حاشیه بیشتر می پردازیم و آن را دوست تر داریم.
ضرب المثلی آلمانی می گوید:
 (einmal ist keinmal)
به معنی یکبار یعنی هیچ بار.
زندگی ما هم یک بار است یعنی هیچ بار و در این هیچ بار هرگز فرصتی برای تصحیح متن و ویرایش آن نخواهیم یافت.

میم حجری
پیشکش به سپیده ـ زداینده خستگی ناپذیر سیاهه ها

·        حاشیه و متن هر چیز همیشه و همه جا دست در دست و شانه به شانه و نفس به نفس با هم می روند.

1

·        شاید بتوان دیالک تیک حاشیه و متن را بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا از سوئی و بسط و تعمیم دیالک تیک برونی و درونی (خارجی و داخلی)  از سوی دیگر تلقی کرد.

2

·        در دیالک تیک فرم و محتوا نقش تعیین کننده از آن  محتوا (متن) است.

·        بنابرین کسانی که  به قول شاعر،  «همیشه به حاشیه بیشتر می پردازند و آن را دوست تر دارند»، افرادی فرمالیست و ساده لوح و صورت پرست اند.
·        چنین کسانی در سطح صاف و ساده ی چیزها، پدیده ها و سیستم ها لیز می خورند و یا در بهترین حالت پرسه می زنند.

3


·        فرمالیسم را دیری است که طبقه حاکمه به مذهب مدرن و محبوب و توده ربائی در سطوح ملی و بین المللی ارتقا داده است و بدین طریق به تکمیل و تعمیق خودفریبی و عوام فریبی عمیق نایل آمده است:

4

·        جائی حجاب زن و یا طرز پوشش و ریش و تبیین مرد (حواشی)  عمده و یا حتی مطلق می شود تا محتوا (متن)  به تند باد فراموشی سپرده شود و جای دیگر چین و چروک صورتی، بزرگی و کوچکی قد و قامتی، زشتی و زیبائی روی و مو و سینه و باسنی.  

5

·        در دیالک تیک داخلی و خارجی نیز همیشه و همه جا نقش تعیین کننده از آن  داخلی است.

·        پدیده ها و روندهای درونی در تحلیل نهائی تعیین کننده ی پدیده ها و روندهای برونی اند:
·        طوفان ها در اعماق دیدرس و دسترس ناپذیر، در درون دریاها و اقیانوس ها نطفه می بندند و بعد برونی می شوند و ناوهای مغرور غول آسا را سرنگون می سازند و غرق می کنند.
·        ولی کمتر کسی از پدیده ها و روندهای درونی خبر دارد و یا به آنها اعتنا.

6


·        به همین دلیل است که ساده لوحانه و عوام واره به حاشیه پرداخته می شود و متن از یادها می رود.
·        تا حاشیه دیر یا زود مضمحل شود و به حال روز متن از یاد رفته و بر باد رفته بیافتد.
·        تا به حال و روز متنی بیافتد که بکلی فراموش شده، به امید تصادف کور رها شده، تغذیه و آبیاری نشده، فرسوده و فقیر و حقیر گشته است.


·        آنگا خدای حاشیه (الهه سکس و زیبائی صوری و برونی) مثلا در هیئت برژیت باردو، در به روی همه می بندد و خانه مجلل خود را به گور خود مبدل می سازد.
·        قصه سقوط خدایان فرم و برون و حاشیه شاید از همین قرار باشد.  

7
زندگی ما هم یک بار است یعنی هیچ بار  

·        نه.
·        از این خبرها نبوده، نیست و نخواهد بود.
·        چون ـ بی اعتنا به اعتراض ضرب المثل ها ـ  یک برابر با هیچ نیست.
·        چون یک وجود واقعی دارد، ولی هیچ، هیچ است، وجود ندارد و تفاوت عدم با وجود از زمین تا کهکشان است.

8
 در این هیچ بار هرگز فرصتی برای تصحیح متن و ویرایش آن نخواهیم یافت.

·        درست به همین دلیل که یک برابر با هیچ نیست، همیشه فرصت تجدید نظر هم در متن وجود دارد و هم در حاشیه.

·        زندگی اتفاقا بهترین فرصتی است برای تحول صوری و مضمونی، فرمال و ماهوی ـ محتوائی.

·        شیخ تیز اندیش شیراز از این حقیقت امر خبر داشته است و حتی از نقش تعیین کننده ی بی چون و چرای محتوا (متن) نیز:

 صورت زیبای ظاهر (حاشیه) هیچ نیست
تا توانی سیرت (متن) زیبا بیار!
    
·        البته سعدی می داند که حاشیه را هرگز نمی توان هیچ انگاشت.
·        نیت سعدی تأکید مؤکد بر نقش تعیین کننده محتوا (ماهیت و متن) است.

·        و گرنه حاشیه نیز از اهمیت چشمگیری برخوردار است و نقش خاص خود را همیشه و همه جا بازی می کند.
·        همه اقطاب همه دیالک تیک ها نیز به همین سان.
·        قطب انگل، هیچکاره و هیچ واره را به قلمرو دیالک تیک راه نمی دهند.

9
در این هیچ بار هرگز فرصتی برای تصحیح متن و ویرایش آن نخواهیم یافت.

·        شاعر هم ـ بی اعتنا به استنتاج نهائی اش ـ بهتر از خیلی ها می دانند که همیشه فرصتی برای شروع از نو و پردازش و ویرایش متن هست.
·        شاید خود و بی شک خیلی ها چه بسا «آزموده اند در این عرصه بخت خویش.»

·        و زیباتر و شورانگیزتر از این ویرایش مداوم و مکرر متن، هنر و حرفه ای نیست.

·        در همین روند ویرایش مستمر و مکرر متن ها ست که  تاریخ نو می شود و به پله های متعالی صعود می کند.
·        در همین تحول و تجدید مداوم و مستمر مضامین و ماهیات است که انسان غارنشین همسایه با دد و دام به انسان دلاسوده شهرنشین ارتقا می یابد و در قله های رفیع دانائی و توانائی، پوزخندی سرشته به فخر و رضایت بر جبر کور هستی حواله می کند.

10
زندگی ما هم یک بار است یعنی هیچ بار و در این هیچ بار هرگز فرصتی برای تصحیح متن و ویرایش آن نخواهیم یافت.

·        شاید در این رابطه بوده که شاعری با درایتی و مسئولیتی ستایش انگیز، خطاب به فرزندش و نسل آینده اش گفته است:

ما که گفتیم:
«گذشت از سر ما»
و اگر حرف شما این باشد،
وای بر حال شما!
(نقل به مضمون)

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر