۱۳۹۲ شهریور ۳۱, یکشنبه

سیری در گلستان سعدی (83)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت ششم
(گلستان با ب اول، ص 25 ) 
تحلیلی از شین میم شین

سعدی
(گلستان با ب اول، ص 25 ) 
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیر دست
دوستدارش روز سختی، دشمن زور آور است

با رعیت صلح کن وز جنگ خصم، ایمن نشین 
زانکه شاهنشاه عادل را رعیت لشکر است.

·        معنی تحت اللفظی:
·        پادشاهی که بر طبقات تحت حاکمیت و حکومت ستم روا می دارد، در ایام سختی، دوستداری  جز دشمن نخواهد داشت.
·        با رعیت صلح کن و از جنگ با دشمن ایمن و آسوده خاطر باش.
·        برای اینکه رعیت، لشکر شاهنشاه دادگر است.

پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیر دست
دوستدارش روز سختی، دشمن زور آور است.

·        سعدی در این بیت، برای ابلاغ رهنمود خویش، چندین دیالک تیک مختلف را بسط و تعمیم می دهد:

1
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیر دست
دوستدارش روز سختی، دشمن زور آور است

·        او از سوئی دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک پادشاه و زیردست و عملا به شکل دیالک تیک طبقه حاکمه و طبقه محکوم بسط و تعمیم می دهد.

·        آنچه در نگاه سرسری خیلی ساده و پیش پا افتاده جلوه می کند، حاکی از نگرش دیالک تیکی شیخ شیراز به هستی اجتماعی است.
·        سعدی عملا همان بینشی را بطور خوپو نمایندگی می کند که ماتریالیسم تاریخی قرن ها بعد نمایندگی خواهد کرد:
·        سعدی جامعه را با توجه به تضاد اصلی آن در نظر می گیرد.

2
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیر دست
دوستدارش روز سختی، دشمن زور آور است.

·        سعدی در این بیت، ضمنا دیالک تیک دوست و دشمن را به خدمت می گیرد و به شکل دیالک تیک طبقه حاکمه و دشمن خارجی بسط و تعمیم می دهد.

3
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیر دست
دوستدارش روز سختی، دشمن زور آور است.

·        بنظر سعدی طبقه حاکمه ای که بر طبقه محکوم ستم روا می دارد، عملا ارکان جامعه را دچار تزلزل می سازد.
·        برای اینکه با ستم بر توده مولد و زحمتکش، زمینه را برای دخالت قوای خارجی آماده می شود.

·        درک ژرف سعدی از دیالک تیک داخلی و خارجی در این بیت ستایش انگیز است.

·        چرا و به چه دلیل ما چنین ادعا می کنیم؟

4

·        برداشت ما از بینش سعدی این است که او در آن واحد هم دیالک تیک طبقه حاکمه و توده های مولد و زحمتکش را در مد نظر دارد و هم دیالک تیک دخلی و خارجی را.

·        سعدی دیالک تیک داخلی و خارجی را به شکل دیالک تیک طبقه حاکمه ملی و طبقه حاکمه بین المللی بسط و تعمیم می دهد:
·        یعنی به شکل دیالک تیک پادشاه و بیگانگان (پادشاهان فئودالی کشورهای دیگر)  

·        این نحوه نگرش شیخ شیراز بلحاظ ژرف اندیشی بی نظیر و بی همتا ست.

·        چرا که فقط به شرط داشتن چنین اسلوب و متد بینشی است که می توان برای مسائل جامعه راه حلی رادیکال و ریشه ای اندیشید و ارائه داد.
·        این حقیقت امر در بیت بعدی از صراحتی لنینی گذرانده می شود:

5
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم، ایمن نشین 
زانکه شاهنشاه عادل را رعیت لشکر است.

·        سعدی اکنون اقطاب دیالک تیکی را به نام می نامد:
·    سعدی    دیالک تیک طبقه حاکمه و طبقه محکوم را به شکل دیالک تیک پادشاه و رعایا (تضاد اصلی جامعه فئودالی) بسط و تعمیم می دهد و بر زبان می راند.

·        بنظر سعدی برای خاطرآسودگی از دشمن خارجی باید به وحدت ملی رسید:
·        باید طرفدار رعایا بود.

·        چرا و به چه دلیل؟

6
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم، ایمن نشین 
زانکه شاهنشاه عادل را رعیت لشکر است.

·        اولا به این دلیل که جامعه بر شانه های توده های مولد و زحمتکش (رعایا) قرار دارد و با شانه خالی کردن توده رعیت از تولید مایحتاج اولیه جامعه، نه از تاکی نشان می ماند و نه تاک نشانی.
·        به عبارت دیگر با اختلال اساسی در روند تولید مادی، جامعه بسان خانه ای از کارتن فرو می پاشد.  

7

·        ثانیا به این دلیل که با اختلال در روند تولید، فقر همه جانبه جامعه را در برمی گیرد و نارضایتی عمومی گسترش می یابد و پایه های مادی حاکمیت فرو می ریزد.

·        همین نارضایتی عمومی، زمینه را برای سوء استفاده طبقه حاکمه بین المللی (خوانین و سلاطین فئودالی دیگر در کشورهای دیگر) فراهم می آورد.

·        سعدی در جاهای دیگر با صرافت و صراحت روشن تری خواهد گفت که رعیت بن و بیخ سلطنت است.

8

·        ثالثا به این دلیل که لشکریان خوانین و سلاطین فئودالی از جوانان متعلق به رعایا تشکیل می یابد.
·        اگر رعایا ناراضی باشند، فرزندان شان هرگز برای دفاع از کشور تره خرد نخواهند کرد.
·        به همین دلیل است که سعدی خواهان صلح دشوار طبقاتی میان ارباب و رعیت می شود، صلحی که بلحاظ عینی امکان ناپذیر است و سعدی از این قضیه بی خبر نیست.

9

·        دو قطب دیالک تیکی هر چیز در همزیستی و ستیز همزمان اند.
·        و صلح راستین میان آندو محال است.

·        سعدی از تضاد دیالک تیکی عینی ـ درونی چیزها و پدیده های طبیعی و اجتماعی بی خبر نیست، ولی چاره ای جز توصیه تعدیل این تضاد طبقاتی ندارد.

·        صلح میان بنده و بنده دار، ارباب و رعیت به معنی مرگ سیستم بنده داری  و فئودالی است.

·        وحدت و مبارزه همزمان این دو قطب ضامن ادامه حیات سیستم مربوطه است و بس.

·        حل این تضاد، به زبان سعدی برقراری صلح میان رعیت و ارباب، بمعنی قبض روح فئودالیسم خواهد بود، بمعنی زایش سیستم اجتماعی نوین، یعنی سیستم سرمایه داری خواهد بود و دریائی از خون آبی اشراف فئودال و روحانی بر سنگفرش خیابان ها روان خواهد گشت.

·        چنین صلحی به معنی نفی همزمان رعیت و ارباب فئودال خواهد بود و به معنی تشکیل پرولتاریا از سوئی و بورژوازی از سوی دیگر.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر