۱۳۹۲ شهریور ۲۲, جمعه

تمرین تفکر مفهومی (144 )



شین میم شین  
سعدی 
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص 101 ـ 103)    
چو مولام خوانند و صدر کبیر 
نمایند مردم به چشمم حقیر

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        اگر لقب دانشمند و دانا و پیشوا به من دهند، آنگاه توده مردم به نظرم حقیر می آیند.

·        سعدی در این بیت، مثل همیشه چندین شناخت افزار دیالک تیکی را در فرم های مختلف بسط و تعمیم می دهد و بدین طریق دنیائی اندیشه به خواننده و شنونده اشعار خود ارزانی می دارد:

1

·        سعدی در این بیت، اولا  دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) را به شکل دیالک تیک عزت ظاهری و فساد باطنی    بسط و تعمیم می دهد و از تأثیر مخرب نمود (عزت و امتیازات اجتماعی و سطحی و ظاهری) بر بود (طرز تفکر، اخلاق) پرده برمی دارد.
·        در این بیت سعدی، مفهوم «چو مولام خوانند و صدر کبیر»، در مقوله «نمود» جا می گیرد و مفهوم «نمایند مردم به چشمم حقیر»، در مقوله «ماهیت» و به قول سعدی «بود».
·        سعدی بر پایه تجارب زندگی دو شناخت افزار دیالک تیکی را به خواننده آموزش می دهد:

2

·        او از سوئی، دیالک تیک نمود و بود را به شکل دیالک تیک ظاهر و باطن بسط می دهد:
·        نمود (ظاهر)، همیشه ماهیت (باطن) در خور خود را ـ خواه و نا خواه ـ می طلبد و ماهیت (باطن)، نمود (ظاهر) در خور خود را پدید می آورد.
·        مولا و صدر کبیر نامیده شدن، برتر از توده مردم بودن را و امتیازات اجتماعی، تحقیر مردم را بطور اوتوماتیک به دنبال می آورد.
3 
چو مولام خوانند و صدر کبیر 
نمایند مردم به چشمم حقیر

·        اگرچه در دیالک تیک نمود و بود، نقش تعیین کننده از آن بود (ماهیت، باطن) است، ولی نمود (عناصر ظاهری) هیچ واره نیست.
·        درایت دیالک تیکی خارق العاده شیح شیراز همین جور جاها نمایان می گردد.
·        آنچه بظاهر نکته ساده و پیش پا افتاده ای جلوه می کند، یکی از ارزشمندترین دستاوردهای دیالک تیک ماتریالیستی است.
·        خیلی از عوام الناس فکر می کنند که در هر شناخت افزار دیالک تیکی، قطبی که نقش  تعیین کننده را به عهده دارد، همه کاره است و قطب دیگر منفعل، تماشاچی و هیچکاره.
·        ولی از این خبرها نیست.
·        انگل و هیچکاره و هیچ واره را به خطه دیالک تیک راه نمی دهند:
·        هر قطب هر شناخت افزار دیالک تیکی نقش چشمگیر صرفنظر ناپذیری به عهده دارد:
·        یعنی در قطب دیگر تأثیر می گذارد و از قطب دیگر تأثیر برمی دارد.
·        فقط در تحلیل نهائی یکی از آندو و یا سه نقش تعیین کننده را به عهده دارد.
·        همین و بس.
·        نه کمتر و نه بیشتر.

4 
چو مولام خوانند و صدر کبیر
نمایند مردم به چشمم حقیر

·        سعدی از سوی دیگر با شم تیز خود، به نتیجه مهمی در تئوری اجتماعی (فلسفه تاریخ) می رسد که ششصد سال بعد از سوی مارکس و انگلس تحت عنوان «درک ماتریالیستی تاریخ»، فرمولبندی و تدوین خواهد شد، کشفی همتراز با کشف آتش :
·        جایگاه و پایگاه طبقاتی انسانها، یعنی وجود اجتماعی انسان ها، در تحلیل نهائی، تعیین کننده طرز تفکر و طرز رفتار آنها، یعنی شعور اجتماعی آنها ست.
·        مولا و صدر بودن، همان و ممتاز بودن، همان.
·        ممتاز بودن، همان و خوارنمائی توده و نتیجتا تخفیف و تحقیر توده، همان.

5

·        اما سعدی ظاهرا به «مولا و صدر کبیر نامیده شدن» (ظاهر و نمود) پر بها می دهد و نمی تواند دریابد که در دیالک تیک نمود و بود، تعیین کننده نهائی نه نمود، نه مولا و صدر نامیده شدن صرف، بلکه ماهیت، یعنی مولا و صدر واقعی بودن است.
·        تعیین کننده نه عنوان، بلکه جایگاه اجتماعی و پایگاه طبقاتی انسانها ست.
·        اگر کسی مولا و صدر کبیر باشد، اگر کسی بلحاظ جایگاه اجتماعی با توده تفاوت داشته باشد، چه مولا و صدر بنامند و چه ننامند، توده را خوار خواهد شمرد و خود را ممتازتر از آنها خواهد دانست.
·        به زبان فلسفی، موقعیت اجتماعی عینی و واقعی او در ضمیر او منعکس خواهد شد و طرز تفکر و رفتار او را و معیارهای ارزشی و اخلاقی او را تغییر خواهد داد.

6

·        نیروی مهیبی که شرایط مادی اوبژکتیف (عینی) بر ضمیر انسانی وارد می سازند، چنان است که ضمیر چه بسا در مقابلش تاب مقاومت نمی آورد، خلع سلاح و تسلیم می شود.
·        سعدی به این حقیقت امر «ماتریالیستی ـ تاریخی» واقف است، ولی او برای حفظ امتیازات اجتماعی خود، برای حفظ و تحکیم حاکمیت طبقاتی مورد علاقه خود به وارونه جلوه دادن حقایق اجتماعی دست می زند و نمود را عمده می کند، تا به دوام و بقای بود موجود (فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی)  کمک کند.
·        سعدی عملا در این بیت، دیالک تیک نمود و بود را وارونه می سازد:
·        یعنی نقش تعیین کننده را در دیالک تیک نمود و بود از آن  نمود جا می زند.

7

·        سعدی و بعدها حافظ  وارونه سازان تردستی هستند.
·        آنها ضمیر مردم را بطرز مهیبی تخریب می کنند.

·        آن سان که مردم نمی توانند از دیدن ظاهر قضایا فراتر روند.
·        شیفته و واله لباس مندرس و پایین نشستن در مجلس و فروتنی کاذب و «وکیل مردم» نامیدن بی محتوای خود از سوی اعضای هیئت حاکمه می شوند.

·        این فرمالیسم فکری، رفتاری و اخلاقی امروزه در جمهوری یأجوج و مأجوج از هر نظر تکمیل گشته است.

8

·        نگاهی مختصر به اشعار عاشقانه سعدی و حافظ نشان می دهد که آنها چگونه هزاران صفحه از آثار خود را به وصف ظاهر معشوق (چشم و ابرو و خط و خال و قد و قامت و روی و بوی او) اختصاص داده اند.
·        معشوق حضرات موجودی انتزاعی و غیرقابل تعریف است و ضمنا فرم و نمود و ظاهر محض است.
·        ما در تحلیل غزلیات سعدی و حافظ به این مسئله خواهیم پرداخت.

9

·        سعدی در این بیت، ضمنا به تربیت خواننده و شنونده می پردازد.
·        شاید خود سعدی به غنای محتوائی این بیت واقف نباشد.
·        هندوانه زیر بغل خود دادن و یا زیر بغل همنوع خود چپاندن، کرد و کار چه بسا بسیار مخرب و مضری است:
·        می توان گفت که در این بیت سعدی روانشناسی اجتماعی ژرفی جاری است.
·        برای درک و توضیح این روانشناسی اجتماعی باید به دنبال شناخت افزار مناسبی در این بیت بگردیم:

10 
چو مولام خوانند و صدر کبیر
نمایند مردم به چشمم حقیر

·        شاید بتوان گفت که سعدی در این بیت، دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی را به شکل دیالک تیک امتیازات اجتماعی و طرز تفکر بسط و تعمیم می دهد:
·        مولا و صدر بودن و نامیده شدن از سوی این و آن می تواند امر را به خود طرف مشتبه کند و او را به منجلاب فساد اخلاقی و معرفتی سوق دهد.
·        یعنی او را به فردی از خود راضی، تاقچه بالا نشین و جاهل و خود برتر بین بدل کند.

·        مستبدین مادر زاد هنوز از مادر نزاده اند.
·        مستبدین را طبقات اجتماعی می سازند و بر گرده خلق می نشانند. 

·        اگر محیط اجتماعی مربوطه ایجاب نکند، اگر توده به برکت روشنگری و در روند روشنگری علمی و انقلابی به ساز و برگ خرد و خود اندیشی و نتیجتا به ساز و برگ خودمختاری (استقلال اندیشه و عمل) و هومانیسم تجهیز شده باشند، به راحتی تن به تمکین هر قلدر نمی دهند و از او بتی برای پرستش نمی سازند.
·        سعدی در این بیت احتمالا در ته دل، طبقه حاکمه را از مستبد پروری منع می کند تا غفلت از نقش تعیین کننده توده، موجب بی اعتنائی هیئت حاکمه به توده نگردد و سازمان تولید اجتماعی و نهایتا ساختار همبود موجود را مختل نسازد.
  
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر