۱۳۹۲ شهریور ۳۱, یکشنبه

تحلیلی بر شعر «دگر به جوخه آتش نمی دهند طعام» از سیاوش کسرائی (2)


تحلیلی از شین میم شین

1
به قعر شب سفری می کنیم، در تابوت
هوا بد است
تنفس شدید
جنبش کم
و بوی سوختگی، بوی آتشی خاموش
و شیهه های سمندی که دور می گردد.
میان پچ پچ اوراد و الوداع و امان
نشسته شهر زبان بسته ـ باز ـ  در تب سرد
و راه بسته نماید ز رخنه تابوت

1
·        سخن از سفری است:
·        سفری شگفت، نه بر زین سمند.
·        سمند ـ بی سوار و شیهه کشان ـ دور می گردد.
·        سفر در تابوت صورت می گیرد.

2
·        سفر زنده ای مرده در تابوت.
·        زنده ی مرده ای که می اندیشد، می شنود، می بیند، می بوید.

3

·        سفر مرده ی زنده ای در تابوت که به هوا برای تنفس نیاز مبرم دارد و هوا بد است و بوی آتش کشته و خون و سوختگی دارد.

4

·        سفر از میدانی است، که زیر سم اسبان دشمن است و دشمن از پا افتادگان را در میان «پچ پچ اوراد و الوداع و امان»، ضمن سرکوب و ضرب و شتم به اسارت می گیرد.

5
·        جهان ـ تنها ـ از رخنه ی تابوت دیده می شود.
·        به همین دلیل، امید کم است و راه بسته، شهر لال و الکن و زبان بسته!

6
·        مقصد سفر در تابوت، قهقرا و قعر شب است.
·        سفر در تابوت به اعماق ظلمانی شب است.

2
به قعر شب سفری می کنیم، با کندی
چه می کنیم ؟
کجاییم ؟
شهر مأمن کو ؟
شهاب شب زده ای در مدار تاریکی
هجوم از چپ و از راست، دام در هر راه
عبوروحشت ماهی در آب های سیاه

1

·        سفر کند است و مرده ی زنده از چند و چون کردوکار خویش و از کجائی بود خویش بی خبر است.
·        سفر در تابوت جز این هم نمی تواند باشد.

2

·        از شهر مأمن، از امنیت و سلامت و امان خبری نیست:
·        شهاب شبزده ای در مدار تاریکی سقوط می کند تا فرو بمیرد.

3

·         هجوم از چهارسو و دام در هر راه، شرایط گذار ماهی وحشت زده ای را در آب های سیاه به خاطر خسته خطور می دهد.
·        اوضاع از این قرار است.
3
بگو به دوست :
ـ اگر حال ما بپرسد دوست ـ
«نمی کشند کسی را، نمی زنند به دار
دگر به جوخه آتش نمی دهند طعام
نمی زنند کسی را به سینه، غنچه خون
شهید در وطن ما کبود می میرد!»

1

·        مرده ی زنده که در تابوت به قعر و قهقرای شب سفر می کند، پیامی دارد.

2

·        پیامی برای دوست، برای دوستی که دوستی اش پس از شکست، خود سؤال بزرگی است.

3

·        برای دوستی که چه بسا، حالی از او نخواهد پرسید.

·        اما محتوای پیام مرده ی زنده از چه قرار است؟

4

·        پیام در واقع، گزارشی است از طرز رفتار خصم.
·        گزارشی است از دگرگشت طرز رفتار خصم با سپاه مغلوب:

الف

·        اکنون دیگر کسی را نمی کشند، به دارش نمی زنند.

ب

·        اکنون دیگر کسی را به تیرک تیرباران نمی بندند، آبش ـ حتی ـ نمی دهند، به رگبارش نمی بندند، تا بر سینه اش غنچه گل خون بشکفد.

ت

·        شهید اکنون از سوی هموطن بی وطن ـ در وطن ـ زیر زجر و شکنجه و آزار، کبود می میرد.

5

·        چرا که دیگر دادگاه و قانون و پرس و جوئی ـ حتی ـ در کار نیست.

6
·        چرا که دیگر جامعه ای ـ حتی ـ در کار نیست.

7

·        چرا که در وطن، انتقام کور و کینه کور حکمران همه میدان ها ست.

8

·        این نهایت سقوط جامعه ای به قعر و قهقرای بربریت است.

·        چرا که شیوه رفتار با مخالف، آئینه ماهیت و شخصیت هر کس و هر رژیم و نظامی است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر