۱۳۹۲ مهر ۱, دوشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (30)


فصل دوم
مبارزه بر سر فلسفه و «نا فلسفه»
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین

بخش سوم
فلسفه به مثابه تجسم خرد

اثری از مجله ارجمند هفته
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (1770 ـ 1831)

·        هگل تفکر کلاسیک بورژوائی را به کمال رساند و مورد جمعبندی قرار داد:

1

·        او فلسفه را تجسم خرد (جسمیت یابی خرد) تلقی کرد.
 
2

·        او فلسفه خرد را به مثابه فلسفه مطلق محسوب داشت.

3

·        او رسالت جهانساز و جهان رهاساز فلسفه را از قدرت مطلقه خرد و از قوه پیش برنده ی خرد و تله ئولوژی (آماجگذاری)  خرد استخراج کرد.

4
 فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ (1775 ـ 1854)
فیلسوف و نماینده اصلی ایدئالیسم آلمانی

·        شلینگ 20 ساله در نامه ای به هگل می نویسد:
·        «ما همه چیز خود را مدین فلسفه ایم.»
·        «فلسفه هنوز به پایان نرسیده و ما باید همچنان با فلسفه باشیم.» 

5

·        شلینگ تلنگرهای خود را از از این انتظار و از این امید دریافت می کرد.

6

·        انتظارات و امیدهای سیاسی هگل که با فلسفه گره خورده بود، از این حد فراتر می رفت.

7

·        اگرچه بعدها از رادیکالیته (ریشه گرائی) آن کاسته شد و با تغییر محتوای فلسفه او، مفهوم فلسفه او نیز دستخوش تغییر گشت، ولی علیرغم آن، درک هگل از رسالت تاریخی فلسفه با نظر او راجع به دوران او به مثابه «زمانه زایش و گذار به دوران نوین» گره خورده بود.
·        (هگل، «فنومنولوژی روح»، ص 15، 1967)  

8
·        و هگل به برنامه خود وفادار ماند:
·        فلسفه باید دانش علمی کلیت باشد.

9

 یوهان گوتلیب فیشته (1762 ـ 1814)
یکی از برجسته ترین نمایندگان ایدئالیسم آلمانی

·        هگل با پیگیری خط مشی کانت، با پا فراتر نهادن از حد کانت و با به چالش کشیدن راه حل کانت به کشف و افشای تضادها و نقاط ضعف فرم های قبلی مفهوم خرد و مفهوم فلسفه در تفکر کلاسیک بورژوائی، آندو (مفهوم خرد و فلسفه را) تا حد اعلای (ایدئالیستی) ممکنه اش توسعه داد و نقادانه بر طرح خرد و طرح فلسفه کانت، فیشته و شلینگ جوان غلبه کرد.      

10

·        فلسفه ایدئالیستی خرد دیالک تیکی هگل اما تنش های حل نشده و لاینحل در این فلسفه را پدید آورد:
·        بدین طریق، این حد اعلای ممکنه سرانجام به غیرممکنه بدل شد.

11

·        این فلسفه به دلیل ساختار فکری اساسی اش نه، می توانست تصحیح شود و توسعه داده شود و نه، در چارچوب تفکر به استکمال رسیده در آن، بوسیله فلسفه دیگری جایگزین شود.

12

·        دلیل اینکه هگل، دیالک تیک خرد را نمی توانست حفظ و حراست کند، در مفهوم بنیادی خرد او قرار داشت.

13

·        اینکه علیرغم کلیه تلاش های توضیحی (که بلحاظ طرح مسئله اکثرا حاصلخیز بوده اند) دوگانگی مفهوم خرد او به جای خود باقی می ماند:  

الف

·        فلسفه به مثابه دانش از «ابدی» و به مثابه «جمعبندی فکری زمان خود»
·        (هگل، «خطوط اساسی فلسفه حقوقی»، ص 16، 1956) 

ب

·        فلسفه به مثابه دانش در پایان راه دشوار و تضادمند روح

ت

·        فلسفه به مثابه شناخت شونده (تغییریابنده ی) تاریخ  

پ

·        فلسفه ای که مدعی چیزی نیست که قبل از شعور و در ورای شعور وجو داشته باشد.

ث

·        فلسفه ای که «علم درخود» است و به علوم دیگر، محتوای علمی خود را اعطا می کند.
·        (هگل، «خرد در تاریخ»، ص 127، 1970)  
14

·        اینکه علیرغم کلیه تلاش های توضیحی، دوگانگی مفهوم فلسفه  او نهایتا لاینحل می ماند، از ایده خود این توضیحات ناشی می شود:
·        از این ایده که فلسفه «خرد داننده» است. 
·        (هگل، «آثار 20 جلدی»، جلد 10، ص 394) 

15

·        در نتیجه، دوگانگی بلحاظ رسالت و وظیفه فلسفه، لاینحل می ماند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر