۱۳۹۲ شهریور ۲۸, پنجشنبه

تئوری هنر (14)

سنگسار استیون مقدس
اثری از رامبرانت
پروفسور دکتر ویلهلم گیروس
برگردان شین میم شین
  
·        مارکسیسم ـ لنینیسم منکر قدرت متمدن ساز عوامل استه تیکی نیست.
·        ولی بنا بر شناخت تاریخی، بر آن است که توان عوامل استه تیکی ـ به مثابه بخشی از طبیعت نوعی خلاق انسانی ـ تنها زمانی می تواند مؤثر واقع شود که قدرت مادی (یعنی قدرت اقتصادی و سیاسی) در دست طبقات مولد تحت رهبری طبقه کارگر باشد.  

هگل

 گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (1770 ـ 1831)
آثار هگل به 14 بخش طبقه بندی می شود:
آثار آغازین (جوانی)
آثار انتقادی ینا
طرح های سیستمی ینا
فنومنولوژی روح
منطق (کوچک و بزرگ)
فلسفه طبیعت
روح سوبژکتیف
روح اوبژکتیف (خطوط اصلی فلسفه حقوق)
فلسفه تاریخ
آثار مربوط به سیاست روز
فلسفه هنر
فلسفه مذهب
فلسفه و تاریخ فلسفه
دایرة المعارف علوم فلسفی

·        سیستم تئوری هنر فراگیر و همه جانبه را هگل تشکیل می دهد.

1

·        به نظر هگل، هنر و علم شیوه هائی اند که «ایده مطلق» خود را در آنها نمودار می سازد.

2

·        «ایده مطلقی» که پس از مرئی و برونی سازی خود در واقعیت، به خود می آید و خود را در مراحل زیرین تحقق می بخشد:
الف
·        در فرم تصور به مثابه مذهب
ب
·        در فرم مشاهده به مثابه هنر
ت
·        در فرم تفکر محض به مثابه فلسفه

3

·        هر اثر هنری «قوای همیشه مؤثر در تاریخ را بدون حضور حال حاضر بلاواسطه حسی و بدون تجلی بی ثبات آن» در مقابل مشاهده حسی قرار می دهد.

4

·        هنر بنظر هگل، عبارت است از «نمودارسازی حسی مطلق»
·        (ص 108)   
5

·        در آثار هنری بنظر هگل، روح خلقی ملت به مثابه عرصه (مدیوم) واقعیت یابی «روح جهانی» مادیت می یابد. 

6

·        هگل همه آثار هنری بزرگ از قبیل درام و حماسه و شعر و نقاشی و تندیس و غیره را به مثابه مخلوقات خلق ها تلقی می کند.

7

·        بنظر هگل، خلق ها در آثار هنری خویش، خود را و روند و روال زندگی خود را تبیین می دارند.
·        (ص 1083)   
8


·        البته مفهوم خلق در قاموس هگل، در مقایسه با مفهوم خلق در قاموس هردر، خصلت محافظه کارانه (کنسرواتیو) نیرومندی دارد. 

9

·        هگل در همرأیی کامل با گوته، ویلهلم فون هومبولت و شیللر، هم برای تخیل (قوه تصور)  فردی و هم برای تخیل خلقی در کرد و کار خلاق هنری نقش تعیین کننده قائل می شود.
·        (ص 290)  

10

·        هگل اما روند زندگی را عمدتا به مثابه سوبژکتیویته روحی محسوب می دارد.

11

·        هگل در فونکسیون هنر به مثابه فرم واقعیت یابی سوبژکت انسانی ـ به عنوان موجودی نوعی ـ نگرش ژرفی دارد.

12

·        هگل اما از آنجا که مخالف آشکار ماتریالیسم بوده، عینیت (اوبژکتیویته) این رابطه سوبژکت انسانی را با خودجنبی ایده و اندیشه یکسان تلقی می کند و توسعه هنرها و فرم های هنری را نه از تضادهای حیات مادی جامعه، بلکه از تضادهای دیالک تیکی و خودجنبی مفهوم استخراج می کند.  

13

·        هگل بدین طریق، توالی مرحله ای توسعه هنر از سمبولیک تا کلاسیک و از کلاسیک تا رومانتیک را بر بنیان تضاد میان تجلی حسی و ایده و بر مبنای حل هر دفعه ای این تضاد توضیح می دهد.

14

 رامبرانت (رمبراند هارمنزون وان راین)  (1606 ـ 1669)
نقاش هلندی و از چهره های زرین آن کشور

·        هگل ضمنا نه فقط آثار هنری قرون وسطی را، بلکه حتی آثار هنری شکسپیر، رامبرانت، گوته و شیللر را جزو هنر رومانتیک محسوب می دارد.

15

·        هگل دیالک تیک «تجلی حسی» و «ایده» را به مثابه معیاری برای دوره بندی توسعه هنری برمی گزیند.
·        برای اینکه در این دیالک تیک، معیار ارزیابی زیبائی نمایان می گردد.  

16

·        نتیجه این برخورد هگل و بویژه شاگردان او چیزی جز تجاوز به تاریخ هنر نبوده است.

17

·        هگل علاوه بر آن، فقط توسعه هنری اروپا را ملاک قرار می دهد و به هنر آسیا و آفریقا از تاقچه بالا به چشم تحقیر می نگردد.

18

·        هگل در رابطه با تعیین رابطه هنر و فلسفه نیز دچار همین مشکل بوده است.

19

·        هگل هنر را  به این دلیل که در بند «تجلی حسی» است، در مقایسه با فلسفه که بنظر او تنها تبیین مناسب ایده است، به مثابه فرم نازلتر شناخت قلمداد می کند که باید بوسیله فلسفه جایگزین و مرخص شود.  

20

اثری از مجله ارجمند هفته

·        مارکسیسم ـ لنینیسم این تحقیر شناخت هنری از سوی هگل را قاطعانه رد می کند.

21

·        مارکسیسم ـ لنینیسم هنر را به مثابه «وسیله بی جانشین جامعه بشری» محسوب می دارد که بشریت بکمک آن به شناخت امکانات آتی خود دست می یابد و به ساز و برگ تصمیمگیری در زمینه گزینش بدیل های (آلترناتیوهای)  تاریخی که در برابر دارد، مجهز می شود و به عمل آگاهانه قادر می گردد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر