۱۳۹۲ شهریور ۲۰, چهارشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (24)



پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین
فصل اول
بخش نهم
صرفنظر فلسفه بورژوائی واپسین از
پیشرفت، تاریخ، شناخت و حقیقت

1


·        اگر نظرات متفکرین فلسفه بورژوائی واپسین مابعد شوپنهاور و نیچه در نظر گرفته شود که ما نمونه هائی از آنها را در بخش های پیشین عرضه کرده ایم، آنگاه می توان به زوال تفکر بورژوائی واپسین در سیری نزولی اش پی برد.

2
·        در این رابطه دو نکته مهم جلب توجه می کند:

الف
·        میدان تنگ نگرش آنها

ب
·        فقدان یقین آنها به دورنمای تاریخی

3

·        فلسفه بورژوائی تحت شرایط امپریالیستی، دیگر اعتنائی به تاریخ ندارد و بر خلاف فلسفه کلاسیک بورژوائی  فاقد یقین به دورنمای تاریخی است.

4

·        دلیل این بی دورنمائی تاریخی این است که در جامعه ی فلسفه بورژوائی واپسین، یعنی در جامعه امپریالیستی، بعد تاریخی از دست آن گرفته شده است.

5

·        برای اینکه در این جامعه ابتکار عمل تاریخی را طبقه کارگر از دست بورژوازی سرمایه داری انحصاری خارج کرده و به دست خود گرفته است.

6

·        وقتی از روند زوال در فلسفه بورژوائی واپسین سخن می رود، یعنی از روندی سخن می رود که با شوپنهاور و نیچه و از زمان آندو شروع شده و تا عصر حاضر ادامه یافته، باید به دو نکته زیر توجه داشت:

الف

·        نکته اول اینکه این روند زوال، گرایش بنیادی و اساسی فلسفه بورژوائی معاصر را تشکیل می دهد.

ب

·        نکته دوم اینکه این روند زوال فقط روند فلسفی صرف نیست، بلکه روندی است که بطور اجتماعی ـ تاریخی مشروط می شود و لذا روندی عینی است که از شرایط جامعه امپریالیستی نشئت می گیرد.

7

·        این بدان معنی است که در رابطه با فلسفه بورژوائی واپسین، مسئله در وهله اول این نیست که هر کدام از متفکرین بورژوائی واپسین، بنا بر وضعیت سوبژکتیف خویش چه می خواهند و چه فکر می کنند.
·        بلکه مسئله این است  که آنها بنا بر وجود عینی خویش چه بر زبان می رانند و به عبارت دقیقتر، چه می توانند بر زبان برانند.

8

·        تفکر آنها، آری افکار آنها به دلیل جایگاه شان در روند تولید و  قبل از همه در روند بازتولید جامعه امپریالیستی (یعنی به دلیل پایگاه طبقاتی شان. مترجم) با محدودیت هائی مواجه است و عملا به بند کشیده شده است.    
9

·        متفکرین بورژوائی واپسین با افکار خود ـ کم و بیش ـ در بیواسطگی ئی قرار دارند که هگل به نقد کشیده است.
·        به عبارت دیگر، آنها همه در سطح مناسبات امپریالیستی محبوس مانده اند و نمی توانند تکان بخورند.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر