۱۳۹۲ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (12)

 سرچشمه :
صفحه فیس بوک کوروش یوسفی
اگر عقیده مخالف شما را عصبانی می کند،
نشان آن است که ناخود آگاه می دانید.
دلیل مناسبی برای
دفاع ازآنچه فکر می کنید، ندارید!
برتراند راسل

میم حجری

 برتراند راسل (1872 ـ 1970)   
فیلسوف، ریاضی دان، منطقدان انگلیسی
مؤلف (با الفرد وایتهد) مهمترین اثر ریاضی موسوم به «اصول ریاضی»
پدر فلسفه تحلیلی
مبارز راه صلح و خلع سلاح
استاد دانشگاه
برنده جایزه نوبل ادبیات (1950)
از نمایندگان فلسفه بورژوائی واپسین (پوزیتیویسم)  

·        این نقل قول از ریاضیدان بزرگ و فیلسوف بورژوائی واپسین (پوزیتیویسم) حاوی ایرادات نظری، اسلوبی و معرفتی ـ نظری جدی است.

1
اگر عقیده ی مخالف، شما را عصبانی می کند،
نشان آن است که ناخود آگاه می دانید.

·        چرا و به چه دلیل؟
·        عصبانی شدن کسی از نظر مخالف چرا باید دلیل بر معرفت و شناخت آن کس از آن نظر باشد؟

·        این ادعای برتراند راسل ضمنا بلحاظ فلسفی (جهان بینی) به چه معنی است؟

2

·        این ادعا بدان معنی است که موافقت و یا مخالفت با ایدئولوژی (نظر) دیگری، فقط و فقط علت معرفتی ـ نظری دارد:
·        اگر کسی «ناخودآگاه» به بطلان نظر کسی واقف باشد، از شنیدن و خواندن آن نظر، از کوره در می رود، عصبانی می شود و مشت بر در و دیوار می کوبد.

·        یکی از خصوصیات اصلی فلسفه بورژوائی واپسین نیز همین است:
·        اختراع منشاء و علت معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) برای چیزها، پدیده ها و سیستم های اجتماعی.  

3

·        منظور از مفهوم «ناخود آگاه دانستن» چیست؟
·        چگونه می توان چیزی را اولا «ناخود آگاه» دانست، ثانیا جوابی در رد صحت آن، در کله و چنته نداشت؟

·        شاید منظور برتراند راسل این باشد که بطلان آن نظر را حدس می زنید، ولی دلیل نظری روشنی برای اثبات بطلان آن ندارید.
·        خوب حدس زدن را که نمی توان با هزار من سریش به دانستن چسباند.
·        ولی همین است، دیگر.
·        آش خاله است و فیلسوف طبقه حاکمه که از قضای روزگار آشپزی پیشه کرده است.
·        اگر کسی  مفاهیم فلسفی را فرا نگرفته باشد، به همین روز می افتد.
·        یعنی کسی از منظورش سر در نمی آورد.

·        هدف هم همین است:
·        گیج کردن بنی بشر با واژه بازی و یا با واژه سازی دلبخواهی تا تبادل میان انسانی نظر از ریشه تخریب شود.   

·        عصبانی شدن از شنیدن نظر دیگری اما می تواند علل دیگری داشته باشد:

4
اگر عقیده ی مخالف، شما را عصبانی می کند،
نشان آن است که ناخود آگاه می دانید.

·        عصباتی شدن از شنیدن نظر مخالف، اولا می تواند علت طبقاتی داشته باشد.
·        یعنی کمترین ربطی به صحت و سقم آن نظر نداشته باشد.
·        اگر بورژوائی بشنود که کسی منشاء ثروت را استثمار توده های مولد و زحمتکش می داند، یعنی ثروت را کار مرده متراکم در جائی می داند، حتی اگر بنا بر تجارب شخصی صد در صد مطمئن باشد که حق با او ست، از کوره در خواهد رفت و مزدوران چاقوکش خود را شبانه به سراغش خواهد فرستاد تا با منطق چاقو بطلان نظرش را اثبات کنند، او را به قول علمای شیعی ارشاد و به راه رستگاری هدایت کنند.  

5

·        عصبانی شدن از شنیدن نظر مخالف می تواند علت پسیکولوژیکی داشته باشد.
·        مثلا با جماعت قمارباز نمی شود، بحث و تبادل نظر کرد.
·        چون اعصاب شان پیشاپیش خرد و خراب و روان شان متشنج است و به اشاره ای حتی از کوره در می روند و مشت بر در و دیوار می کوبند.
·        البته اگر زورشان به صاحب نظر نرسد.

6
·        نظر برتراند راسل اما خالی از حقیقت هم نیست.

·        مثلا جماعت لال ناتوان از نوشتن چون قادر به ابراز نظر نمی شوند، سر بر در و دیوار می کوبند:
·        چون به قول ریاضی دان بزرگ، «ناخود آگاه می دانند» که طرف جفنگ می گوید، ولی نمی توانند بطلان نظرش را اثبات کنند.

7
اگر عقیده مخالف شما را عصبانی می کند،
نشان آن است که ناخود آگاه می دانید.
دلیل مناسبی برای
دفاع ازآنچه فکر می کنید، ندارید!

·        ایراد دیگر نظر برتراند راسل این است که او فکر می کند که می توان اندیشه ای داشت، ولی قادر به فرمولبندی آن نبود.
·        بچه مدرسه ها هم چه بسا همین تصور غلط را از قضیه دارند:
·        در مکتوبات عاشقانه شان می نویسند که دنیائی حرف برای گفتن دارند.
·        آه، اگر دیدار میسر می شد، چه ها که گفته نمی شد.
·        و وقتی دیدار میسر می شود، نه فرصتی برای گفتن می ماند و نه مطلبی. 

·        در این جور مواقع است که شعرا آچمز می شوند و دست به توجیه شاعرانه می زنند:

گفته بودم:
«چو بیایی، غم دل با تو بگویم»
چه بگویم که غم از دل برود، تا تو بیائی

8

·        این اعتراف شاعرانه، به زبان بی زبانی بدان معنی است که فشار غریزی ـ روانی ـ عاطفی در بین بوده و نه اندیشه ای که به تصور باطل برتراند راسل، طرف «دلیل مناسبی برای دفاع ازآنچه فکر می کرد، نداشت.»
·        شاعری که کسب و کاری جز سخنورزی ندارد، از بابت ریختن اندیشه (غم دل)  در قالب کلام چه مشکلی خواهد داشت.

9



·        ایراد اسلوبی (متدیکی) ریاضی دان بزرگ این است که او به وجود اندیشه ی بی کلام باور دارد.

·        به تصور او می توان فکری در کله داشت، ولی جمله ای در چنته نداشت.

·        این توهم متافیزیکی را عوام الناس باسواد و بی سواد همه از دم دارند.

·        این بدان معنی است که آنها دیالک تیک ماده و روح و دیالک تیک فرم و محتوا را نمی شناسند و یا برسمیت نمی شناسند.   

10


·        این بدان معنی است که آنها دوئالیسم ماده و روح را به شکل دوئالیسم جمله و حکم و یا حتی به شکل دوئالیسم مفهوم و واژه بسط و تعمیم می دهند و نقش تعیین کننده را از آن  روح (فکر، مفهوم، حکم) می دانند.
·        فقط در چنین صورتی و با چنین باوری می توان ادعا کرد که کسی اندیشه (حکم)  در کله دارد، ولی جمله (دلیل مناسب)  در چنته ندارد، مفهوم در کله دارد، ولی واژه در چنته ندارد.

·        این تصور مطلقا باطلی است.

·        چون مفهوم فقط و فقط در فرم کلمه و یا واژه تشکیل می شود و اندیشه (حکم)  فقط و فقط در فرم جمله.
·        نه مفهوم بی کلمه وجود دارد ونه حکم (اندیشه) بی جمله.
·        به همین دلیل است که ما از دیالک تیک واژه و مفهوم و از دیالک تیک جمله و حکم سخن می گوییم.      

11

·        دیالک تیک واژه و مفهوم و دیالک تیک جمله و حکم و یا دیالک تیک فکر و کلام از سوئی بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا ست و از سوی دیگر بسط و تعمیم دیالک تیک شعور و وجود (روح و ماده)

·        در زمینه ایرادات دیگر این یاوه ریاضیدان بزرگ خود خواننده بهتر است به تجارب شخصی و تاریخی بیاندیشد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر