۱۳۹۲ شهریور ۲۹, جمعه

تمرین تفکر مفهومی (145 )


شین میم شین

سعدی
(دکتر حسین رزمجوف «بوستان سعدی»، ص 101 ـ 103)   
خرد باید اندر سر مرد و مغز
نباید مرا چون تو دستار نغز

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        من ترجیح می دهم که به جای عمامه گرانقیمت، مغز و عقل در سر داشته باشم.

1

·        سعدی در این بیت، دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت)  را به شکل دیالک تیک دستار و مغز و عقل بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن بود (ماهیت، مغز و عقل) می داند.

·        دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) یکی از ارزشمندترین شناخت افزارهای دیالک تیکی ـ ماتریالیستی است.
·        مارکس در شاهکار خود تحت عنوان «سرمایه» این شناخت افزار را با شناخت افزار دیگری به نام دیالک تیک فرم و محتوا ترکیب می کند و شناخت افزار دقیق تر و برا تری پدید می آورد:
·        دیالک تیک فرم نمودین ـ محتوای ماهوی را.   

2
خرد باید اندر سر مرد و مغز
نباید مرا چون تو دستار نغز

·        سعدی در این بیت به تحقیر نمود (دستار نغز) می پردازد.
·        بنظر او و بدرستی معیار امتیاز و ارزشمندی انسان ها نه عمامه نغز و گران قیمت، بلکه مغز و عقل در سر آنها ست.
·        کسی که مغز و عقل در سر ندارد، ولی عمامه نغز بر سر دارد، به خری شباهت دارد که پالانی زرین دارد.

3

·        در صحت این نظر سعدی نمی توان کمترین تردید را روا داشت.
·        ایراد استدلالی سعدی اما این است که به نیت تأکید بر اهمیت و نقش بود (ماهیت، مغز و عقل)، نمود (پدیده، دستار نغز) را تا حد هیچ تنزل می دهد.
·        ولی هرگز از این خبرها نیست.

·        نمود در دیالک تیک نمود و بود هیچ واره و هیچ کاره نیست.

·        اصولا هیچ قطبی در هیچ دیالک تیکی هیچ واره نیست.
·        قطب هیچ واره و هیچ کاره را به قلمرو دیالک تیک راه نمی دهند.
·        هر قطب دیالک تیکی به نوبه خود نقش صرفنظرناپذیری به عهده دارد.

·        بدون نمود (پدیده، ظاهر)، اصلا امکان پی بردن به چند و چون بود (ماهیت، باطن) وجود ندارد.
·        این رنگ و بو و عطر و شکل و شمایل سیب است که از ماهیت آن خبر می دهد و بیننده را به آزمون و آزمایش سیب ترغیب می کند تا بدان گاز زند و به ماهیت آن پی ببرد.
·        انسان برای شناخت ماهیت چیزها، پدیده ها و سیستم ها همیشه باید از نمود به راه افتد.
·        نمود نشانه های بود را در اختیار حواس بنی بشر قرار می دهد.

4

·        بسیاری از حشرات و جانوران نیز ببرکت نمود است که به بود پی می برند:
·        حیوانات با ادرار و تراوشات جسمی و صدا و طبل و دهل و غیره نمود معین و مقرری را پدید می آورند تا از وجود خود هم دوست را با خبر سازند و هم برای رقیب و دشمن خط و نشان کشند.

5
خرد باید اندر سر مرد و مغز
نباید مرا چون تو دستار نغز

·        می توان گفت که سعدی دیالک تیک نمود و بود را به شکل دوئالیسم هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن  بود می داند.
·        روندگان راه حقیقت اما باید از چنین خطائی اکیدا پرهیز کنند و دیالک تیک نمود و بود به هیچ قیمتی تخریب نکنند.
·        در غیر این صورت، خطای نظری و در پی آن، خطای عملی پیش برنامه ریزی شده خواهد بود.

·        یکی از ایرادات مهلک که چپ فلسفه فقیر در ایران و نه فقط در ایران مرتکب شده، همین تخریب دیالک تیک نمود و بود بوده است.
6
خرد باید اندر سر مرد و مغز
نباید مرا چون تو دستار نغز

·        سعدی از مثال ساده و ظاهرا روشن نتیجه اسلوبی غلط و فاجعه باری می گیرد.
·        وجود عقل و مغز اندیشنده در سر خیلی خوب است، ولی وجود دستار چه بزرگ و چه کوچک، چه نغز و چه ارزان قیمت هم ضرورت دارد و گر نه سر از سرما و یا گرما قادر به تفکر نخواهد بود.
·        سعدی با انتقاد توخالی و بی محتوا از رقبای (ماهیتا همسان) خود در دستگاه حاکمه، چپ نمائی می کند.
·        او بخش مهمی از اعتبار توده گیر خود را مدیون همین چپ نمائی عوامفریب خویش بوده است.

7
·        اما حکم سعدی حاوی هسته معقولی است:
·        هنوز هم که هنوز است، همین ظاهرپرستی در جامعه و جهان به عناوین مختلف و تحت اشکال مختلف رواج دارد و ظاهر چیزها به معیار معیارها بدل شده است.
·        امروزه نحوه لباس پوشیدن، مارک لباس و کفش، زشتی و زیبائی ظاهر، مدل ماشین و بزرگی و کوچکی خانه و میزان درآمد ماهانه چنان عمده می شوند، که از شخصیت و خرد و ارزش های ماهوی انسانها چیزی باقی نمی ماند.
·        ما این بیماری مسری اجتماعی و تمام ارضی را فرمالیسم (ظاهرپرستی) می نامیم.

8

·        ایرداد دیگر سعدی در مصراع «خرد باید اندر سر مرد و مغز»، این است که او مغز را چشمه اندیشه می داند.
·        این نظر سعدی ما را بی اختیار یاد ماتریالیست های مکانیکی فرانسه (لامتری، دیدرو، هولباخ و غیره) در قرن هجدهم می اندازد.
·        سعدی در موارد دیگری نیز شباهت عظیمی به این غول های اندیشه بشری دارد، که به جای خود نشان داده خواهد شد.
·        اما مغز در واقع نه چشمه اندیشه، نه منبع افکار، بلکه وسیله تفکر است.

·        داشتن صرف مغز به معنی داشتن توان تفکر نیست.
·        مغز باید اندیشیدن را تمرین کند و بیاموزد.

9

·        برای درک رابطه مغز و عقل باید از شناخت افزار دیالک تیکی دیگری بهره برگرفت:
·        باید دیالک تیک ساختار و فونکسیون را به شکل دیالک تیک مغز و عقل (تفکر) بسط و تعمیم داد و نقش تعیین کننده را از آن ساختار (مغز) دانست.  

·        چرا از دیالک تیک ساختار و فونکسیون و یا مغز و تفکر سخن می گوییم؟

·        برای اینکه تفکر (فونکسیون) نیز ساختار (مغز) را تحت تأثیر قرار می دهد:    
·        رابطه ساختار و فونکسیون (مغز و تفکر)، نه رابطه واره ای دوئالیستی، بلکه رابطه ای دیالک تیکی است.   
·        خود مغز (ساختار)  نیز در روند تفکر (یعنی در روند ایفای فونکسیون خاص خویش) توسعه و تکامل می یابد و ببرکت تکامل و توسعه خود، کیفیت تفکر را بالاتر می برد.  

·        سعدی یک سال بعد در گلستان به غلط، ولی نه بی دلیل تجربی، معده را محل نور معرفت (خرد و شناخت)  خواهد دانست، نه سر را :

اندرون از طعام خالی دار
تا در او نور معرفت بینی

·        ما این مسئله را در روند تحلیل گلستان مورد بحث قرار خواهیم داد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر