سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
دزد
·
گرچه
ارزان می فروشم من، متاعم را
·
عابر
غافل،
·
از برم
بی اعتنا مگذر!
·
من ـ به
جان کندن،
·
با مشقت،
بی صدا، ترسان ـ
·
هر شب از
دیوار مردم، می روم بالا
·
می خزم
بر بام های پست
·
می دوم
در سایه دیوار
·
می گریزم
در پناه شیروانی ها.
·
از در و
درگاه یا هر رخنه و روزن
·
می کنم
سر توی هر پستو
·
تا به
دست آرم،
·
آنچه می
خواهم
·
خواب
·
خواب تان
در بستر راحت
·
خواب بی
پایان تان هر نیمه شب تا صبح
·
در کمند
این گرفتاری کشانیدم
·
و مرا
آزاد
·
و مرا
محکوم
·
در به
سرقت بردن سنگ و جواهر کرد.
·
خوب می
بینم که می لرزند
·
دست های
من
·
دست هایم
ـ با همه ورزیدگی در انتخاب چیزها ـ ناشی است
·
و عرق از
تیره پشتم ـ بسان جویبار نازکی ـ جاری است.
·
با چه
خوف از صاحب خانه
·
با چه
خوف از گزمه و شبگرد
·
باز می
گردم به راه خویش
·
و شب جان
سخت را در کوچه ها تا روز می آرم!
·
و به
دیگر روز
·
با چه
تشویشی
·
بر سر
بازار دیگر، من
·
می فروشم
این به جان آورده ها با شکل دیگرگون.
·
گرچه
ارزان می فروشم من، متاعم را
·
عابر
غافل،
·
از برم
بی اعتنا مگذر!
·
من چگونه
بانگ بردارم:
·
« دزد تو،
گمگشته ی تو ـ پیش تو ـ اینجا ست!»
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر