سعید سلطانی
طارمی
اعترافات عاشقی صادق برای دلبرک
جفاکارش
(۱۱/۱۰/ ۹۱)
به فریبرز رئیس دانا
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
· ذوق می کنم
· باورت نمی شود، چه حس روشنی
· در کنار تو به من
· دست میدهد!
· انفرادی وسیع من اگرچه فکر را
· باز می کند
· و به پشت پرده ی خیال های ظاهرالصلاح، روشنی می افکند،
· لیک در کنار تو تمام دکمه های حسی
ام
· باز می شوند
· و عواطفم به اوج می رسند.
· وای، وای، وای...
· چشم های وحشی تو بی دریغ
· سِحر می کند مرا.
·
· کاش شیخ، چشم های وحشی تو را
· خواب دیده بود
· تا کمال شاهکارهای خویش را
· نقش آب دیده بود!
· فکر کن،
· این اطاق لخت یخ زده
· این چراغ مستِ راست تاب
· این چهار پایه ی هزار ساله ی خشن
· این...
· باورت نمی شود، تمام گوشه های گنگ
زندگی
· با تو دلپذیر می شود.
· می زنی؟
· چقدر خوب می زنی!
· کیف می دهد کشیده ات!
· فکر گوش من نباش
· دست هات را بپا
· دست هات، درد که نکرد؟
· داد می زنی؟
· گرچه نعره های تو به زندگی
· رنگ می دهد،
· فکر این که تارهای صوتی شما
· ممکن است ملتهب شوند
· روز و شب عذاب می دهد مرا
·
· آه،
· باورت نمی شود، چقدر نازک است
· شیوه ی سؤال کردنت!
·
· باورت نمی شود که «اعتراف،
· اعتراف،
· اعتراف کن!»
· از دهان تو به بوسه های نازنین ترین
زن جهان
· طعنه می زند.
·
کاش شیخ بود و می شنید نعره ی تو
را.
·
· درک می کنم،
· تو به خاطر من است نعره می کشی
· دمبدم، کشیده می زنی
· این چهار پایه را
· زیر من به ناگهان
· واژگونه می کنی
·
· درک می کنم، چقدر لطف می کنی
· وقتی این قپان باشکوه را به دست
هام می زنی
· درک می کنم، چقدر رنج می دهی به
دست و پای خویش.
· احتیاج نیست، خشمگین شوی
· هر چقدر خواستی
·
اعتراف میکنم.
·
· اعتراف می کنم که آفتاب
· عامل شب است
· ماه پایگاه دشمن است
· تیر یک خبرنگار خائن است
· زهره مطربی است، خود فروخته
· و زمین، زمین بی نوا
· هیچ وقت گرد و گردشی نبوده در فضا
· تابت و مسطح است
· مثل مستطیل، یا اگر اراده ی تو دایره است، دایره.
·
· من؟
· من که از قدیم آلتم
· آلت کثیف دست هر کسی، تو خواستی
·
· آه،
· این چراغ، این چراغ
· بی نصیب می کند مرا
· از مناظر شما.
·
· بازهم که می زنید
· دست تان ،
· دست تان ـ خدا نکرده ـ درد می کند.
·
· من که اعتراف می کنم
· اعتراف می کنم که آفتاب
· با نرینه ایزدی کبود چشم
· پشت کوه قاف، کارهای ناپسند می کند.
·
· اعتراف می کنم که ماه
· یک شب از دریچه ای که زیر سقف خانه
است
· در اطاق من حلول کرد.
·
· اعتراف می کنم که بوی یک زن جوان اطاق را
· لولِ لول کرد.
·
·
من از این که بی اراده در اطاق
بوده ام
· توبه می کنم
·
· توبه میکنم، نزن.
·
اگرچه ضربه های تو به شیر و قهوه
و عسل
· ناز می کند.
·
· من که مست فحش های نازک تو ام
· اعتراف می کنم، تو را شبی
· خواب دیده ام:
· صبح بود و آفتاب می دمید
· و تو در کویر بی نهایتی به سوی
دور دست های شعله ور
· در میان اشک و آه من
· محو می شدی
· و صدای بارشی مدام
· در فضا شکفته بود....
· ذوق می کنم.
پایان
شعری رئالیستی، افشاگر، زیبا
بلحاظ فرم و ساختار، بکر، بدیع
بلحاظ محتوا و معنا، مؤثر، بیدارنده، بی همتا
سرشته به طنزی تلخ، تلختر از زهرترین زهرها
فوق العاده زیبا
شاهکاری بی همتا
عمر شاعر درازتر از عمر نوح نبی
باد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر