سعدی
شیرازی
( ۵۶۸ -
۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهارم
(گلستان با ب اول، ص 21 ـ 24)
تحلیلی از شین میم شین
پرتو نیکان
نگیرد، هر که بنیادش بد است
تربیت نا اهل را
چون گردکان بر گنبد است.
·
معنی تحت اللفظی:
·
کسی که بد ذات باشد، تحت تأثیر نیکان قرار نمی گیرد.
·
تربیت نا اهل به همان اندازه دشوار است که نگهداشتن گردو بر
گنبد.
·
تربیت را سعدی از نقطه نظر دربار فئودالی ـ قرون وسطائی تعریف می
کند:
فی الجمله،
پسر را به ناز و نعمت برآوردند و استاد ادیب را به تربیت او نصب کردند،
تا حسن
خطاب و رد جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند و در نظر همگان پسند آمد.
·
پس تربیت، یعنی به ناز و نعمت پروردن، حسن خطاب، رد جواب و
آداب خدمت ملوک آموختن تا مقبول درباریان بیافتد.
·
به هرحال، بنا بر این تئوری، بنیاد نیک و بد انسانی امری
طبیعی، الهی، مادرزادی، مقدر و تعیین شده از قبل است.
1
·
در شاهنامه فردوسی نیز همین
تئوری نمایندگی می شود:
ز ناپاک زاده مدارید امید
که زنگی، به شستن نگردد سفید
·
معنی تحت اللفظی:
·
به حرامزاده امیدی نبندید
·
برای اینکه سیاهپوست در اثر شستشو سفید پوست نمی شود.
·
نماینده محتوای این بیت در شاهنامه نیز ظاهرا تئوری بنیاد نیک و بد را نمایندگی می
کند.
·
چند و چون نمایندگی این تئوری در تئوری اجتماعی فردوسی باید
در روند تحلیل شاهنامه روشن شود.
·
بنا بر محتوای این بیت، انسان ها به پاک و ناپاک طبقه بندی
می شوند و پاکی و ناپاکی، نسل به نسل منتقل می شود.
·
یعنی چیزی سرشتی و «سرنوشتی» است.
2
·
انسان، بنظر نمایندگان تئوری بنیاد نیک و بد، موجودی بی
اختیار، وابسته و هیچکاره است.
·
او بنا بر خواست غیر (خدا)، بنا بر اراده غیر، بطور تصادفی صاحب
بنیاد نیک و یا بد می گردد و لذا مستقل از خواست خود، یعنی چه بخواهد و چه نخواهد،
مظهر خیر و یا شر می شود.
3
·
اگر کسی بنیادش بد باشد،
هرگز قابل تربیت نخواهد بود.
·
در نتیجه، جامعه باید فاتحه او و امثال او را درجا و بی
درنگ بخواند و فرمان قتلش را بلافاصله صادر کند:
·
قتل الموذی، قبل عن یوزی
·
موذی را قبل از اینکه فرصت آزار پیدا کند، بکش!
·
ملک هم، به عنوان رئیس قوه مجریه، همین کار را می کند:
·
«همه را کشتن فرمود.»
4
·
اکنون می توان به پتانسیل وحشتناکی که در این تئوری باطل و
غیرعلمی قرون وسطائی نهان شده است، پی برد.
·
ولی بنیاد انسانی به چه معنی است؟
·
معیار بنیاد نیک و بد کدام است؟
5
·
سعدی به این معیار عینی که از اهمیت حیاتی ـ مماتی برخوردار
است، کوچکترین اشاره ای حتی نمی کند.
·
اگر معیار عینی روشنی برای بنیاد
خوب و بد تعیین نشود، در و دروازه به روی هر قلدر و جباری ـ چارطاق ـ باز
خواهد شد تا اعمال خودسرانه و دلبخواهانه خود را ـ بی پروا ـ جامه عمل بپوشاند.
6
·
درغیاب معیارعینی در زمینه ی بنیاد خوب و بد، در غیاب تعریف
دقیق از بنیاد خوب و بد، راه برای تصمیم گیری دلبخواهی و سوبژکتیف باز خواهد شد.
7
·
اکنون این سؤال پیش می آید که آیا به تعداد آدم ها بنیاد
وجود دارد و یا اینکه تنها دو نوع مشخص از بنیاد، در نهاد آدمی نهاده شده و کل
بشریت به خیر و شر بنیادین طبقه بندی شده است؟
8
·
نمایندگان این تئوری از همان آغاز فرمولبندی آن، دست به
گریبان تناقضی لاینحل بوده اند که در سراسر آثار سعدی به صور مختلف و با سماجتی
خارق العاده مطرح می شود:
9
·
اولا اگر بنیاد انسانی خدادادی است، اگر بنیاد بد، به خواست خدا
در نهاد انسان ها نهاده شده است، اگر انسان در داشتن نوع بنیاد، صاحب اختیار نبوده و نیست، پس به چه
دلیلی باید حکم اعدام او را صادر کرد؟
·
در این صورت، قاعدتا باید خالق کذائی را، یعنی بانی بنیاد
بد را به بازخواست کشید و محکوم به اعدام نمود، نه مخلوق بی اختیار را که تصادفا و
بخواست خدا دارای بنیاد بد شده است.
10
·
سعدی در شعر زیر، دترمینیسم
ایدئالیستی خود را از صراحت غیرقابل انکار می گذراند:
سعدی
(گلستان با ب اول، ص 47)
گر گزندت رسد زخلق، مرنج
که نه راحت رسد زخلق، نه رنج
از خدا دان، خلاف دشمن و دوست
که دل هر دو در تصرف او ست
گرچه تیر از کمان همی گذرد
از کماندار داند، اهل خرد.
· معنی تحت اللفظی:
· اگر از بنی بشر رنجی بر تو رود، رنجیده مباش.
· برای اینکه خلق نه، می تواند موجب رنج کسی گردد و
نه، می تواند موجب آسایش او گردد.
· خصومت دوست و دشمن را از خدا بدان.
· برای اینکه دل (ضمیر) هر دو تحت تصرف خدا ست.
· اگرچه تیر از کمان می گذرد، خردمند نه کمان را
بلکه کماندار را مسئول تلقی می کند.
11
· اگر محتوای نظری نهفته در همین شعر سعدی را با پیگیری
و قاطعیت بپذیریم، آنگاه مسئولیت دزدی و راهزنی افراد فوق الذکر در حکایت، نه به
عهده دزدان و راهزنان، بلکه مستقیما به عهده خدا می افتد و لذا کسی حق ندارد،
فرمان کشتن آنها را، به هر بهانه ای هم که باشد، صادر کند.
12
· ثانیا کسی هم که بنیاد خوب دارد
و بانی عمل خیر است، برای بنیاد خوب خویش رنجی نبرده و لذا ماهیتا فرقی با دیگری
ندارد، که تصادفا قرعه بنیاد بد بنامش افتاده است.
13
· ثالثا انسان نیک بنیاد کذائی، به
چه حقی باید نقش خدا را بازی کند و فرمان صادر کند، که « نسل فساد اینان، منقطع
کردن اولی تر است و بیخ تبار ایشان بر آوردن»؟
14
· تئوری بنیاد نیک و بد که سعدی هفتصد
سال پیش مطرح می سازد، امروز در مقایسه با زمان سعدی، از اهمیت و فعلیت بمراتب
وحشت انگیزتری برخوردار است.
· امروز هم «ملوک» گونه گون در
مقیاس جهانی، براساس همین تئوری تئولوژیکی ـ ایدئالیستی، بشریت را به خیر و شر طبقه بندی می کنند و
فرمان قتل عام میلیون ها انسان به اصطلاح «بد بنیاد» را در جامعه و جهان صادر می
کنند.
15
· وقتی رؤسای جمهور جنون گرفته از بحران عمومی سرمایه
داری از محور خیر و شر سخن می گویند و کشورهای دیگر را به گورستان مبدل می سازند،
وقتی جورج بن جورج مخالفین امریکا را «بدان» (بدگایز) و امریکائی ها متعلق به طبقه
حاکمه را «خوبان» (گودگایز) تلقی می کند، وقتی طبقه حاکمه و هیئت حاکمه در کشور
سعدی در لفافه های تئولوژیکی (فقهی) از هر سپیداری داری برپا می دارند، معنائی جز
اعتبار و فعلیت کماکان همین تئوری شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد ندارد.
· به همین دلیل باید این
تئوری سرتاپا ارتجاعی، ضد هومانیستی، ضد علمی و مطلقا باطل را مورد انتقاد سوسیولوژیکی
(جامعه شناسی) و فلسفی ـ علمی همه جانبه قرار داد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر