۱۳۹۲ خرداد ۱۰, جمعه

سیری در گلستان سعدی (51)

 
 
سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهارم
(گلستان با ب اول، ص 21 ـ 24) 
تحلیلی از شین میم شین

پرتو نیکان نگیرد، هر که بنیادش بد است
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است.
 
·       معنی تحت اللفظی:
·       کسی که بد ذات باشد، تحت تأثیر نیکان قرار نمی گیرد.
·       تربیت نا اهل به همان اندازه دشوار است که نگهداشتن گردو بر گنبد.

·       تربیت را سعدی از نقطه نظر دربار فئودالی ـ قرون وسطائی تعریف می کند:

فی الجمله، پسر را به ناز و نعمت برآوردند و استاد ادیب را به تربیت او نصب کردند، 
تا حسن خطاب و رد جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند و در نظر همگان پسند آمد. 

·       پس تربیت، یعنی به ناز و نعمت پروردن، حسن خطاب، رد جواب و آداب خدمت ملوک آموختن تا مقبول درباریان بیافتد.
·       به هرحال، بنا بر این تئوری، بنیاد نیک و بد انسانی امری طبیعی، الهی، مادرزادی، مقدر و تعیین شده از قبل است.

1

·       در شاهنامه فردوسی نیز همین تئوری نمایندگی می شود:

ز ناپاک زاده مدارید امید
که زنگی، به شستن نگردد سفید

·       معنی تحت اللفظی:
·       به حرامزاده امیدی نبندید
·       برای اینکه سیاهپوست در اثر شستشو سفید پوست نمی شود.

·       نماینده محتوای این بیت در شاهنامه  نیز ظاهرا تئوری بنیاد نیک و بد را نمایندگی می کند.
·       چند و چون نمایندگی این تئوری در تئوری اجتماعی فردوسی باید در روند تحلیل شاهنامه روشن شود.
·       بنا بر محتوای این بیت، انسان ها به پاک و ناپاک طبقه بندی می شوند و پاکی و ناپاکی، نسل به نسل منتقل می شود.
·       یعنی چیزی سرشتی و «سرنوشتی» است.

2

·       انسان، بنظر نمایندگان تئوری بنیاد نیک و بد، موجودی بی اختیار، وابسته و هیچکاره است.
·       او بنا بر خواست غیر (خدا)، بنا بر اراده غیر، بطور تصادفی صاحب بنیاد نیک و یا بد می گردد و لذا مستقل از خواست خود، یعنی چه بخواهد و چه نخواهد، مظهر خیر و یا شر می شود.

3

·        اگر کسی بنیادش بد باشد، هرگز قابل تربیت نخواهد بود.
·       در نتیجه، جامعه باید فاتحه او و امثال او را درجا و بی درنگ بخواند و فرمان قتلش را بلافاصله صادر کند:
·       قتل الموذی، قبل عن یوزی
·       موذی را قبل از اینکه فرصت آزار پیدا کند، بکش!

·       ملک هم، به عنوان رئیس قوه مجریه، همین کار را می کند:
·       «همه را کشتن فرمود.» 
4

·       اکنون می توان به پتانسیل وحشتناکی که در این تئوری باطل و غیرعلمی قرون وسطائی نهان شده است، پی برد.

·       ولی بنیاد انسانی به چه معنی است؟

·       معیار بنیاد نیک و بد کدام است؟ 
5

·       سعدی به این معیار عینی که از اهمیت حیاتی ـ مماتی برخوردار است، کوچکترین اشاره ای حتی نمی کند.
·       اگر معیار عینی روشنی برای بنیاد خوب و بد تعیین نشود، در و دروازه به روی هر قلدر و جباری ـ چارطاق ـ باز خواهد شد تا اعمال خودسرانه و دلبخواهانه خود را ـ بی پروا ـ جامه عمل بپوشاند.

6

·       درغیاب معیارعینی در زمینه ی بنیاد خوب و بد، در غیاب تعریف دقیق از بنیاد خوب و بد، راه برای تصمیم گیری دلبخواهی و سوبژکتیف باز خواهد شد.

7

·       اکنون این سؤال پیش می آید که آیا به تعداد آدم ها بنیاد وجود دارد و یا اینکه تنها دو نوع مشخص از بنیاد، در نهاد آدمی نهاده شده و کل بشریت به خیر و شر بنیادین طبقه بندی شده است؟

8

·       نمایندگان این تئوری از همان آغاز فرمولبندی آن، دست به گریبان تناقضی لاینحل بوده اند که در سراسر آثار سعدی به صور مختلف و با سماجتی خارق العاده مطرح می شود:

9

·       اولا اگر بنیاد انسانی خدادادی است، اگر بنیاد بد، به خواست خدا در نهاد انسان ها نهاده شده است، اگر انسان در داشتن نوع  بنیاد، صاحب اختیار نبوده و نیست، پس به چه دلیلی باید حکم اعدام او را صادر کرد؟
·       در این صورت، قاعدتا باید خالق کذائی را، یعنی بانی بنیاد بد را به بازخواست کشید و محکوم به اعدام نمود، نه مخلوق بی اختیار را که تصادفا و بخواست خدا دارای بنیاد بد شده است.

10

·       سعدی در شعر زیر، دترمینیسم ایدئالیستی خود را از صراحت غیرقابل انکار می گذراند:

سعدی
(گلستان با ب اول، ص 47)  

گر گزندت رسد زخلق، مرنج
که نه راحت رسد زخلق، نه رنج

از خدا دان، خلاف دشمن و دوست
که دل هر دو در تصرف او ست

گرچه تیر از کمان همی گذرد
از کماندار داند، اهل خرد.

·       معنی تحت اللفظی:
·       اگر از بنی بشر رنجی بر تو رود، رنجیده مباش.
·       برای اینکه خلق نه، می تواند موجب رنج کسی گردد و نه، می تواند موجب آسایش او گردد.
·       خصومت دوست و دشمن را از خدا بدان.
·       برای اینکه دل (ضمیر) هر دو تحت تصرف خدا ست.
·       اگرچه تیر از کمان می گذرد، خردمند نه کمان را بلکه کماندار را مسئول تلقی می کند.

11

·       اگر محتوای نظری نهفته در همین شعر سعدی را با پیگیری و قاطعیت بپذیریم، آنگاه مسئولیت دزدی و راهزنی افراد فوق الذکر در حکایت، نه به عهده دزدان و راهزنان، بلکه مستقیما به عهده خدا می افتد و لذا کسی حق ندارد، فرمان کشتن آنها را، به هر بهانه ای هم که باشد، صادر کند.

12

·       ثانیا کسی هم که بنیاد خوب دارد و بانی عمل خیر است، برای بنیاد خوب خویش رنجی نبرده و لذا ماهیتا فرقی با دیگری ندارد، که تصادفا قرعه بنیاد بد بنامش افتاده است.

13

·       ثالثا انسان نیک بنیاد کذائی، به چه حقی باید نقش خدا را بازی کند و فرمان صادر کند، که « نسل فساد اینان، منقطع کردن اولی تر است و بیخ تبار ایشان بر آوردن»؟

14

·       تئوری بنیاد نیک و بد که سعدی هفتصد سال پیش مطرح می سازد، امروز در مقایسه با زمان سعدی، از اهمیت و فعلیت بمراتب وحشت انگیزتری برخوردار است.
·       امروز هم «ملوک» گونه گون در مقیاس جهانی، براساس همین تئوری تئولوژیکی ـ ایدئالیستی،  بشریت را به خیر و شر طبقه بندی می کنند و فرمان قتل عام میلیون ها انسان به اصطلاح «بد بنیاد» را در جامعه و جهان صادر می کنند.
15

·       وقتی رؤسای جمهور جنون گرفته از بحران عمومی سرمایه داری از محور خیر و شر سخن می گویند و کشورهای دیگر را به گورستان مبدل می سازند، وقتی جورج بن جورج مخالفین امریکا را «بدان» (بدگایز) و امریکائی ها متعلق به طبقه حاکمه را «خوبان» (گودگایز) تلقی می کند، وقتی طبقه حاکمه و هیئت حاکمه در کشور سعدی در لفافه های تئولوژیکی (فقهی) از هر سپیداری داری برپا می دارند، معنائی جز اعتبار و فعلیت کماکان همین تئوری شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد ندارد.

·       به همین دلیل باید این تئوری سرتاپا ارتجاعی، ضد هومانیستی، ضد علمی و مطلقا باطل را مورد انتقاد سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) و فلسفی ـ علمی همه جانبه قرار داد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر