جنی
و مارکس
منبع:
کومینفرم
سرچشمه:
تارنگاشت عدالت
ویرایش
متن از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
· «يکدندۀ داهی»
·
اين
نظر به ثبت رسيده ی رئيس پليس برلين راجع به کارل مارکس بوده است:
· «بیشک، نوک انگشتان پای مارکس، حاوی
گنجينه فکری بيشتری است تا کله بقيه افراد جامعه.»
1
·
سال
۱۸۵۲ بود و رئيس پليس در آن زمان «هينکل دای» نام داشت.
·
در
آن سال دکتر مارکس که از طرف جاسوسان پروسی تحت تعقيب بود، به عنوان پناهنده بی وطنی
در منطقه «سوهو» لندن، خيابان دين شماره ۲۸ در فقر و تنگدستی زندگی می کرد.
2
·
مارکس
در نامه خود به تاريخ ۸ سپتامبر، خطاب به انگلس می نويسد:
· «همسرم مريض است.
·
جنی
کوچکم مريض است.
·
طفلک
نوعی تب عصبی دارد.
· نتوانستم
و نمی توانم پزشکی را به بالينش بياورم.
·
برای
اینکه پول دوای او را ندارم.
·
اکنون
۸ تا ۱۰ روز است که خانواده را با نان و سيب زمينی سيرکرده ام و البته نمی دانم
که آيا امروز هم قادر خواهم بود، آن را تهيه کنم. و یا نه.»
3
·
گهگاه
اين نامه نويس احساساتی حتی پول تمبر و يا پول روزنامه نداشته است.
·
در
ادامه نامه مارکس می خوانيم که حتی خود او هفته ها بستری بوده و به نانوا،
لبنياتی، قصاب، سبزی فروش و همين طور صاحبخانه خود (۲۲ فوند فقط به صاحبخانه) بدهکار بوده است.
4
·
مارکس
می نویسد که معمولاً اين وضعيت فلاکتبار را با بی اعتنايی سپری می کند.
·
هرچند
که او مجبور بوده برای فراهم کردن مقدمات اثر اصلی اقتصادی خود منابع عظيمی را
مطالعه کند، ولی به طور گذرا قادر نبوده، در گنجينه کتب موزه انگليس غوطه ور شود.
·
برای
اینکه پول ورودی به موزه را نداشته و يا مثلاً برای خريد کاغذ جهت نوشتن مجبور شده،
کت خود را به گرو بگذارد.
5
·
هر
چند که مارکس در زندگی خصوصی خود مقتصد نبوده و نمی توانسته خرج و برج خود را
تنظيم کند، با اين حال اين حقيقتی است که تاکنون کسی با سرمايه ی به اين ناچيزی،
«سرمايه» را مورد بررسی دقيق قرار نداده است.
6
·
در اين
سال بی سامانی ۱۸۵۲ مارکس بهترين اثر خود، «هيجدهم برومر» را به پايان می رساند و
کتباً طی نامه ای با اعتماد به نفس خاصی اعلام می دارد که نقش بزرگی در تحول دانش
بشری ايفاء کرده است:
الف
·
او قبل
از هر چيز ثابت کرده که رژيم سرمایه داری هرچند از بلحاظ تاريخی ضرور و اجتناب
ناپذیر است، ولی این ضرورت، ضرورتی تاریخی است و مثل همه ضرورت های تاریخی، گذرا ست.
ب
·
برای
اینکه مبارزه طبقاتی که موتور عام توسعه
جوامع طبقاتی است به ديکتاتوری پرولتاريا می انجامد، دیکتاتوری خاصی که گورکن ديکتاتوری
طبقات اجتماعی است.
ت
·
دیکتاتوری
ئی که موجد جامعه بی طبقه، يعنی جامعه کمونيستی است.
پ
·
جامعه
ای که اصول اساسی اش همان طور که بعدها در «سرمايه» فرموله شده، جامعه ی «توسعه
همه جانبه و آزاد تک تک افراد است.»
7
·
پس
از آن که محاکمات کلن بر ضد اعضای برجسته «اتحاديۀ کمونيستها» (بنابر متن
کيفرخواست) به خاطر توطئه برای «لغو قانون اساسی کشور و تهییج و تسلیح شهروندان بر
ضد يکديگر و بر ضد سلطنت به نیت برافروختن جنگ داخلی» با محکوميت سنگين ۷
نفر از ۱۱ نفر از متهمين به پايان می رسد، اتحاديۀ کمونيست ها پس از حيات ۵ ساله،
در روز ۱۷ نوامبر ۱۸۵۲ خود را «ديگر متناسب با زمان نمی بیند» و منحل می کند.
8
·
پيشنهاد
انحلال توسط مارکس آماده می شود.
9
·
در طی
محاکمات متعدد راجع به او صحبت می شود.
10
·
به همين
سان از «مانيفست حزب کمونيست» صحبت ها می شود که به قول دادستان، اثر مارکس بوده است.
11
·
ضمنا
عبارت معروفی مرتبا بر زبان می آید که همچنان و هنوز بر زبان می آید:
· «پیش بینی اینکه در جامعه کمونیستی آینده
توسعه آزاد هر عضو جامعه، شرط توسعه آزاد همه اعضای جامعه خواهد بود!»
12
·
ولی
دادگاه از قرائت بيانيه ای که مارکس، خطاب به وکيل مدافع خود نوشته بود، ممانعت
به عمل می آورد.
13
·
دلیل
دادگاه این بوده که «اگر دست قوانين پروس به مارکس می رسید، اکنون او هم در
جایگاه متهمین نشسته بود.»
14
·
حق
با هينکل دای، يعنی همان رييس پليس برلين بوده، که در آن زمان رهبری مانور سرکوب
و عوامفریبی را به عهده داشته است:
·
او مارکس
را نماينده روشنفکرانی تلقی می کند که تيشه بر ريشه ارکان اساسی جامعه بورژوائی
زده اند.
ادامه
دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر