۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

سیری در جهان بینی شهریار(2)

  محمد حسین بهجت تبریزی (۱۲۸۵-۱۳۶۷)
متخلص به شهریار
شین میم شین
  
گویند مرگ سخت بُوَد، راست گفته اند
سخت است لیک، سخت تر از «انتظار» نیست

از روزگار، عاطفه هرگز طمع مدار
اصلاً، نشانِ «عاطفه» در روزگار نیست

منصور زنده باد که در پایِ دار گفت:
«آسان گذر ز جان، که جهان پایدار نیست!»

جان پرور است زندگی شهرِیار، لیک
جز غم به «شهریار» در این شهر، «یار» نیست.
سرچشمه :
صفحه فیسبوک
Reza Hyt

شهریار
از روزگار، عاطفه هرگز طمع مدار
اصلاً، نشانِ «عاطفه» در روزگار نیست.

·       مفهوم مرکزی این بیت شهریار، «روزگار» است.

·       روزگار اما به چه معنی است؟

1

·       روزگار یکی از مقولات قرون وسطای فئودالی است.
·       روزگار در فرهنگ واژگان فارسی به معنی گیتی، زمانه، عصر آمده است.

·       ولی با رجوع به فرهنگ واژه ها نمی توان به درک محتوای مفاهیم نایل آمد.

·       ما برای درک منظور شهریار سری به دیوان حافظ می زنیم.

حافظ
پیوند عمر بسته به مویی است، هوش دار
غمخوار خویش باش، غم روزگار چیست.

·       معنی تحت اللفظی:
·       رشته پیوند عمر به موئی بسته است.
·       هشدار.
·       غم خودت را بخور، نه غم روزگار را.

2

·       حافظ ظاهرا مفهوم «روزگار» را مترادف با مفهوم  نظام اجتماعی بکار می برد.
·       به توصیه خواجه شیراز، به جای اندیشیدن به جامعه و نظام اجتماعی حاکم، بهتر است که به خود بیاندیشیم.

3

·       این بدان معنی است که حافظ دیالک تیک فرد و جامعه را به شکل دیالک تیک فرد و روزگار بسط و تعمیم می دهد و بعد فرد را مطلق می کند و جامعه را دور می اندازد.
·       این به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک فرد و جامعه به شکل دیالک تیک واره همه چیز و هیچ است.

4
·       این به معنی تبلیغ اگوئیسم (خودپرستی) است.
·       این به معین اندیشیدن به خود بی اعتنا به روزگار، بی اعتنا به جامعه است.

·       دلیل حافظ این است که رشته پیوند عمر به موئی بسته است.
·       چون هر آن امکان مردن هست، پس زنده باد اگوئیسم!

·       از خردستیزان انتظار دلیل تجربی و عقلی بیهوده است.

·       اگر خردگرائی جای خواجه بود، می توانست نتیجه بکلی دیگری بگیرد و بگوید:
·       چون رشته پیوند عمر به موئی بسته است و لذا زندگی جاودانه نداریم، پس بهتر است که به جامعه و جهان و بشریت و همنوع بیاندیشیم.

5



·       اتفاقا شاعر دیگری در قرن بیستم به همین نتیجه رسیده است.

·       فروغ فرخزاد از مرگ پرنده نتیجه می گیرد که باید بی تابانه دوست بدارد.
·       این به معنی سنگین تر کردن کفه ترازو به نفع جامعه است.

6


·       شاعر دیگری به نام خسرو گلسرخی اندرز و رهنمود حافظ را بطرز بمراتب رادیکال تری دور می اندازد:
·       او از مرگ دختر رحمان با تب دو ساعته نتیجه می گیرد که «باید یکی شویم» و روزگار را زیر و زبر کنیم.

سرود پیوستن
خسرو گلسرخی

باید که دوست بداریم یاران را
باید که چون خزر بخروشیم

فریادهای ما اگر چه رسا نیست
باید یکی شود

باید تپیدن هر قلب، اینک سرود
باید که  سرخی هر خون، اینک پرچم
باید که سرخی هر خون اینک پرچم

باید که قلب ما
سرود ما و پرچم ما باشد
باید که در سپیده  البرز
نزدیک تر شویم
باید یکی شویم

اینان هراس شان ز یگانگی ما ست
باید که سر زند
طلیعه خاور
از چشم های ما
باید که لوت تشنه
میزبان خزر باشد

باید  کویر فقیر
از چشمه های شمالی، بی نصیب نماند

باید که دست های خسته بیاسایند
باید که خنده و آینده، جای اشک بگیرد

باید بهار
در چشم کودکان جاده ی ری
سبز و شکفته و شاداب
باید بهار را بشناسند
باید جوادیه بر پل بنا شود
پل
این شانه های ما

باید که رنج را بشناسیم
وقتی که دختر رحمان
با یک تب دو ساعته می میرد
باید که دوست بداریم یاران را
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد.
 پایان

حافظ
بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد

·       معنی تحت اللفظی:
·       حافظ، سر بر آستان تسلیم بگذار.
·       برای اینکه اگر بستیزی، روزگار هم می ستیزد.

7

·       مفهوم «روزگار» اکنون از صراحت گذرانده می شود و صحت حدس ما تأیید می شود:
·       بزعم حافظ بنی بشر باید تسلیم طلبی پیشه کند.
·       چون در غیر این صورت با مبارزه روزگار مواجه خواهد شد.

 یورگن هابرمس (متولد 1929 دوسلدورف) با پاپ
جامعه شناس و فیلسوف آلمانی
از نمایندگان تئوری انتقادی (مابعد مکتب فرانکفورت)
پیوند دهنده ماتریالیسم تاریخی با پراگماتیسم آمریکائی، با تئوری توسعه پیاگت و با روانکاوی فروید
از پیروان تئوری دیسکورس اخلاق و حقوق کارل اوتو اپل
نماینده تئوری عمل مبتنی بر بحث
از فلاسفه بورژوائی معاصر
جوایز دریافتی هابرمس
سال     نام جایزه ها
1980  جایزه تئودور آدورنو
1985  جایزه خواهران شول
1986  جایزه گوتفرید ویلهلم لایب نیتس
1987  جایزه زورنینگ دانشگاه کوپنهاک
1995  جایزه کارل یاسپرس
1999 تئودور هویس
2001  جایزه صلح تجارت کتاب
2003  جایزه پرینس فون آستورین
2004  جایزه کیوتو (50 میلیون ین)
2004  جایزه افتخاری هولبرگ (5700000 یورو)
2005 جایزه هولبرگ (520 هزار یورو)
2006  جایزه برونو کرایسکی
2006  جایزه دولت نورد راین وستفالین
2008  جایزه اروپا  (50 هزار یورو)

·       اتفاقا در قرن بیستم، فیلسوفی به نام هابرمس در سال 1968 همین هشدار حافظ را مو به مو تکرار می کند:
·       او جوانان اروپا را در سنت حافظ، نهی از مبارزه می کند و جوایز میلیونی درو می کند:
·       او هم می گوید:
·       «اگر رودار شوید، طبقه حاکمه دستگاه عریض و طویل سرکوب خود را به کار خواهد انداخت و دمار از روزگارتان برخواهد آورد.»
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر