سیاوش کسرائی (1305
ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
شین میم شین
بر سرزمین سوختگی
تلاش در جهت تحلیل شعر «بر سرزمین سوختگی»
ادامه
در زیر سقف ننگ
در پشت میز نو
سرخوردگی سلاحش را
تسلیم می کند
·
مفاهیمی
که سیاوش در این بند شعر به خدمت می گیرد، عبارتند از «سقف ننگ»، «میز نو»،
«سرخوردگی»، «تسلیم»، «سلاح»
1
مفاهیم «سقف ننگ» و «میز نو»
·
سیاوش با
مفاهیم «سقف ننگ» و «میز نو» قصد افشای کدامین حقیقت امر را دارد؟
1
·
او ـ به
احتمال قوی ـ همرزمان دیرین خود را در مد نظر دارد که پس از پیروزی انقلاب سفید و
حذف فئودالیسم، غریزتا به تأیید مسکوت و یا علنی دستاوردهای انقلاب روی می آورند و
تحلیل طبقاتی می یابند.
2
·
سقف ننگ
احتمالا اشاره به آپارتمان و زندگی درخور طبقه متوسط است.
·
اشاره به
استفاده چه بسا شرمگین از لذات مادی زندگی است.
·
اشاره به
مبادله ایمان توده ای با رفاه بورژوائی نوین است.
3
·
مفهوم
«میز نو» احتمالا به ترقی شغلی است که مبارزان دیروز کسب می کنند.
·
می توان
گفت که سیاوش دیالک تیک کار و زندگی را به شکل دیالک تیک میز نو و سقف ننگ بسط و
تعمیم می دهد.
·
سیاوش با
این دو مفهوم از تحول در وجود اجتماعی یاران دیروز خویش پرده برمی دارد.
4
·
سیاوش موافق این تحول در شیوه زیست توده ای ها
نیست.
·
از این
رو ست که آن را ننگ آور می شمرد و تحقیر می کند.
·
چرا و به
چه دلیل؟
·
چرا باید
سیاوش مخالف لذت بردن از زندگی باشد؟
·
طرفداری
از سوسیالیسم که به معنی ریاضت پیشگی نیست.
·
طرفداری
از سوسیالیسم به معنی بهسازی دم افزون شیوه زندگی مادی و معنوی انسان ها ست.
·
طرفداری
از سوسیالیسم به معنی گذار از ریاضت به لذت است.
·
چرا باید
سیاوش از مفهوم «سقف ننگ» سخن بگوید؟
·
پاسخ این
پرسش در مفهوم بعدی سیاوش نهان شده است:
2
مفهوم
«سرخوردگی»
·
تغییر
وجود اجتماعی انسان ها، تغییر شیوه درآوردن نان سفره، تغییر شیوه زیست به مثابه
علت، نمی تواند معلولی را به دنبال نکشد.
·
دیالک تیک علت و معلول، یکی از
دیرآشناترین دیالک تیک های عینی است.
·
دیالک
تیک علت و معلول عطر شورانگیز اندیشه های ارسطو را به مشام آدمی می آورد، اندیشه
های ارسطو ـ هیولای بی همتای جهان باستان کلاسیک ـ را، غول بی همتای آنتیک را.
1
·
تغییر
وجود اجتماعی انسان ها به تغییر وجود اجتماعی آنها ختم نمی شود، بلکه شعور اجتماعی
انسان ها را زیر و رو می کند:
·
ورود به
زیر سقف ننگ و نشستن در پشت میز نو به تحول طرز تفکر تازه وارد پشت میزنشین می
انجامد.
·
کمتر کسی
بسان سیاوش به دیالک تیک وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی وقوف دارد.
·
تغییر
وجود اجتماعی همان و سرخوردگی همان.
·
ورود به
زیر سقف ننگ و جلوس در پشت میز نو همان و پشت پا زدن به باورهای کهن همان.
2
·
سیاوش
نمی خواهد که همرزمانش فریب لذت کاپیتالیستی را بخورند و رسالت تاریخی خویش را به
باد فراموشی بسپارند.
·
ولی چند
و چون انسان ها صرفا به اراده و خواست آنها تشکیل نمی شود.
·
چند و
چون انسان ها در دیالک تیک جبر و اختیار قوام می یابد و در این دیالک تیک نقش
تعیین کننده از آن جبر است.
·
و لذا از
سرخوردگی گریز و گزیری نیست.
3
·
انقلاب
سفید تکخال دربار و امپریالیسم بود که کمر توده های مولد شهر و روستا را شکست، ولی
علیرغم آن یکی از وصایای مهم جنبش انقلابی سرکوبگشته را جامه عمل پوشاند، محو قطعی
فئودالیسم را.
·
گیرم که
طبقه اجتماعی مغلوب دوباره به قدرت رسید، ولی برگشت به فرماسیون برباد رفته
نتوانست صورت گیرد و نمی توانست هم صورت گیرد.
·
تضاد
چرکین شعله ور در شرایط کنونی، به احتمال قوی تضاد زیربنای کاپیتالیستی با روبنای
فئودالی ـ مذهبی ـ قرون وسطائی است.
4
·
ضد
انقلاب (سفید) پیروز روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی را هرگز در اختیار نداشته است.
·
از این
رو ست که فرماسیون سرمایه داری در حال حاضر از روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی محروم
است.
·
مناسبات
تولیدی جامعه، کاپیتالیستی است، ولی روبنای ایدئولوژیکی جامعه آمیزه حیرت انگیزی
از عناصر فئودالی ـ برده داری ـ مذهبی است.
·
تراژدی
مردم ایران اما نه فقط این پدیده، بلکه این حقیقت امر است که دوران کنونی نه دوران
رشد و شکوفائی مناسبات تولیدی سرمایه داری (قرن هجدهم و نوزدهم)، بلکه دوران
گندیدگی سرمایه داری است، دوران بحران عمومی فراگیر سرمایه داری است و لذا دوران
گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم است، دوران گذار از ماقبل تاریخ به تاریخ واقعی
است.
5
·
از این
رو، اوپوزیسیون بورژوائی در هر کشوری فاقد توان و ظرفیت (پوتانسیل) انقلابی
است.
·
کلید
رهائی دیری است که دیگر نه در فرتوت و دستان لرزان اوپوزیسیون بورژوائی، بلکه در
دستان پینه بسته دهقانان و کارگران است.
·
مردم این
گونه کشورها چاره ای جز گرد آمدن زیر پرچم پرولتاریا و متحدین زحمتکش آن ندارند.
·
اکنون
حتی دفاع از آماج های لیبرالی و فرمال ـ دموکراتیک به عهده پرولتاریا ست.
·
شعارهای
پیشین آزادی ـ برابری ـ برادری که بورژوازی آغازین بر پرچم رهائی بخش خویش نگاشته
بود، اکنون برای خود بورژوازی به رؤیا و ایدئال بدل شده اند و خود به هیچوجه توان
دفاع راستین از آنها را ندارد.
6
·
هم پیروی
از اوپوزیسیون بورژوائی در شرایط کنونی خطا ست و هم دنباله روی و یا تأیید ضد
انقلاب (سفید) فئودالی ـ برده داری ـ بورژوائی ـ مذهبی ـ قرون وسطائی فاجعه بار
است.
·
این
البته به معنی صرفنظر از تشکیل جبهه وسیع از همه طبقات و اقشار مترقی نیست.
·
مسئله
تنها هژمونی طبقاتی این جبهه است.
·
اگر قرار
باشد که کشتی انقلاب رهائی بخش به سامان خود برسد، سکاندار آن باید پرولتاریای
انقلابی سازمان یافته وآگاه باشد و بس.
ادامه دارد
ویرایش:
پاسخحذفکلید رهائی دیری است که دیگر نه در دستان فرتوت و لرزان اوپوزیسیون بورژوائی، بلکه در دستان پینه بسته دهقانان و کارگران است.
با پوزش