(آذرماه 1350)
سرچشمه:
راه توده
گاف سنگزاد
·
مرغ آمین درد آلودی است، کاواره بمانده
·
·
رفته تا
آن سوی این بیدادخانه
·
باز
گشته، رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه
·
·
نوبت روز
گشایش را
·
در پی
چاره بمانده
·
می شناسد
آن نهان بین نهانان (گوش پنهان جهان دردمند ما)
·
جور دیده
مردمان را
·
·
با صدای
هر دم آمین گفتنش، آن آشنا پرورد،
·
·
می دهد
پیوندشان در هم
·
می کند
از یأس خسران بار آنان کم
·
می نهد
نزدیک با هم، آرزوهای نهان را
·
·
بسته در
راه گلویش او
·
داستان
مردمش را
·
·
رشته در
رشته کشیده (فارغ از هر عیب کاو را بر زبان گیرند)
·
بر سر
منقار دارد رشتهٔ سردرگمش را
·
·
او نشان
از روز بیدار ظفرمندی است
·
با نهان
تنگنای زندگانی دست دارد
·
از عروق
زخمدار این غبارآلوده ره، تصویر بگرفته
·
از درون
استغاثه های رنجوران
·
در
شبانگاهی چنین دلتنگ، می آید نمایان
·
·
و اندر
آشوب نگاهش خیره بر این زندگانی
·
که ندارد
لحظه ای از آن رهایی
·
می دهد
پوشیده، خود را بر فراز بام مردم آشنایی
پایان
سیاوش
بیان خاص
نیما با تركیباتی كه بویژه در این قطعه اندك نیستند یا وزن شعر او و تقطیعاتی كه
با طرح گفتگوها شكل می گیرند و مصرع های بلند و كشیده و تناسب آن با آرزوها، با
بال های پهن مرغ آمین و با یلداهای مردم و به همین ترتیب قافیه ها كه از قفا می
آیند و«زنگ پایان هرمطلب را می نوازند»، همه می ماند تا درجای خود گفته آید.
·
گفتیم که سیاوش در دیالک تیک فرم و محتوا، به نقش تعیین
کننده محتوا وقوفی بی چون و چرا دارد.
·
سیاوش محتوا را به حریق خانمانسوزی تشبیه می کند و بر ضرورت
مبرم هشدار خلق از این حریق خانمانسوز پا می فشارد.
·
به همین دلیل است که توضیح فرم شعر مرغ آمین نیما را به بعد
موکول می کند، به دوره پس از نجات از مهلکه حریق.
·
سیاوش در این حکم بلند، بخش مهمی از عناصر فرمال را به نام
می نامد، فونکسیون تبیینی آنها را بر زبان می راند و از تسلط شگرف خویش به
ساختارشناسی شعر و بویژه شعر نیما پرده برمی دارد:
سیاوش
بیان خاص
نیما
·
سیاوش با این مفهوم میان فرم تبیینی نیما و دیگران مرزبندی
می کند و از بیان خاص نیما سخن می راند.
·
بعد بلافاصله در سنت شیخ شیراز مثال می آورد:
سیاوش
با
تركیباتی كه بویژه در این قطعه اندك نیستند.
·
یکی از فرم های تبیینی خاص نیما، بکارگیری ترکیباتی است که
در شعر مرغ آمین نیز کم نیستند.
·
سیاوش بیشک در روند تحلیل خویش به این ترکیبات نیمائی اشاره
خواهد کرد.
·
ما نظری به شعر مرغ آمین نیما می اندازیم، دل به دریا می
زنیم و به دنبال این ترکیبات نیمائی می گردیم تا مصرف کننده محض نمانیم:
نیما
می شناسد آن نهان بین نهانان (گوش پنهان جهان
دردمند ما)
·
شاید یکی از ترکیبات مورد نظر سیاوش همین باشد:
1
·
مرغ آمین مرغ نهان بینی است.
2
·
مرغ آمین نهان ترین مرغ نهان بین در میان همه مرغان نهان از
نظرها ست.
3
·
مرغ آمین گوش پنهان جهان دردمند ما ست!
4
·
پس مرغ آمین مرغ نهان بین درد دل شنو نهان از نظرها ست.
نیما
رشته در رشته کشیده (فارغ از هر عیب کاو را بر
زبان گیرند)
·
شاید یکی دیگر از ترکیبات مورد نظر سیاوش نیز این باشد:
1
·
مرغ آمین داستان
مردمش را بسان تسبیحی به رشته کشیده است.
2
·
مرغ آمین داستانسرای درد خلق است.
3
·
مرغ آمین بی اعتنا به اتهامات و افتراها از هر رنگ است که
بدو نسبت می دهند.
4
·
بنابرین، مرغ آمین مرغ محبوب همه اقشار و طبقات اجتماعی
نیست.
·
چون در جامعه طبقاتی نمی توان طرفدار خلق بود و از گزند دشمنان
خلق در امان بود.
·
تهمت و افترا زدن یکی از حربه های دیرآشنا در مبارزه طبقاتی
است.
سیاوش
وزن شعر
او
·
سیاوش با این مفهوم از این نکته پرده برمی دارد که شعر
نیمائی، شعری وزن مند است و نه بی وزن.
·
کشف این حقیقت امر دشوار نیست:
نیما
مرغ آمین درد آلودی است، کاواره بمانده
رفته تا آن سوی این بیدادخانه
باز گشته، رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه
نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده
·
در همین بند شعر مرغ آمین هم می توان وزن شعر را احساس کرد
و هم واژه های همقافیه و موزون را نام برد:
·
« بیدادخانه» با «آب و دانه» همقافیه اند و هم وزن.
·
«کاواره بمانده» با «در پی
چاره بمانده» هم به همین سان.
سیاوش
تقطیعاتی
كه با طرح گفتگوها شكل می گیرند و مصرع های بلند و كشیده و تناسب آن با آرزوها، با
بال های پهن مرغ آمین و با یلداهای مردم
·
سیاوش ضمن اینکه توضیح عناصر فرمال به بعد موکول می کند، از
ظرافت های شگرف شعر نیما پرده برمی دارد.
·
خواننده شوخی شوخی درمی یابد که کوتاهی و بلندی مصرع ها در
شعر نیما نه بی دلیل، سرسری و دلبخواهی، بلکه آگاهانه، سنجیده، اندیشیده و حساب
شده است.
·
کوتاهی و بلندی مصرع های نیما در این شعر مرغ آمین بر
کوتاهی و بلندی آرزوهای مردم، بال های مرغ آمین و یلداهای مردم اشاره دارند.
·
·
سیاوش بطرزی کاملا مسکوت از دیالک تیک فرم و محتوای شعر
نیما پرده برمی دارد:
·
فرم شعر نیما بزعم سیاوش، نه چیزی تصادفی و سرسری، بلکه
قالب ضرور و قانونمندی برای محتوای مورد نظر شاعر است.
·
تحلیل دیالک تیکی شعر همین است، دیگر.
·
مگر کسی می تواند بهتر از این دیالک تیک فرم و محتوا را در شعری
نشان دهد؟
سیاوش
به همین
ترتیب، قافیه ها كه از قفا می آیند و«زنگ پایان هر مطلب را می نوازند»
·
بند واپسین در همین شعر مرغ آمین را به یاد می آوریم و نظر
سیاوش را به محک واقعیت عینی می زنیم:
نیما
او نشان از روز بیدار ظفرمندی است
با نهان تنگنای زندگانی دست دارد
از عروق زخمدار این غبارآلوده ره، تصویر بگرفته
از درون استغاثه های رنجوران
در شبانگاهی چنین دلتنگ، می آید نمایان
و اندر آشوب نگاهش خیره بر این زندگانی
که ندارد لحظه ای از آن رهایی
می دهد پوشیده، خود را بر فراز بام مردم آشنایی
·
واژه های همقافیه «رنجوران» و «نمایان»، «زندگانی» و بویژه «رهائی»
و «آشنائی» بزعم سیاوش از قفا می آیند و ناقوس وار، زنگ پایان شعر را در خاطر
خواننده طنین افکن می سازند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر