اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
سرچشمه: راه
توده
تحلیلی از شین میم شین
یادآوری مؤلف
هنوز بسیارند كسانی كه شاهنامه را واقعاً هم اثری در
خدمت شاهان می دانند و نیز كسانی كه به علت مخالفت با نظام "شاهنشاهی”
نسبت به این اثر بزرگ فرهنگی كم توجهی میكنند.
بنابراین شناختن و
شناساندن شاهنامه،
همچنان از نظر آشنا كردن مردم
با فرهنگ غنی گذشته ایران كسب اهمیت میكند.
·
ما تحلیل
میراث سردار توده ها را با تأمل روی همین یاد آوری ایشان آغاز می کنیم:
جوانشیر
هنوز بسیارند كسانی كه
شاهنامه را واقعاً هم اثری در خدمت شاهان می دانند.
·
حق با
جوانشیر است، ولی چرا و به چه دلیل؟
1
·
دلیل اول
آن شاید ناتوانی روشنفکران ایرانی از تفکر مفهومی باشد.
·
بدون آموزش،
تمرین و تسلط بر تفکر مفهومی هرگز نمی توان به درک محتوای نوشته ها نایل آمد.
·
چون فقط و فقط ببرکت تفکر منطقی بالنده از قضاوتی
به قضاوتی، از مفهومی به مفهومی است که می توان محتوای نوشته ها را درک کرد.
2
·
تحلیل ها
و تفسیرها و تدریس های جاری در کشور ایران عمدتا خصلت فرمالیستی دارند:
·
انرژی
عظیمی از «علما» و «طلاب» در زمینه کشف ریشه واژه ها و معنی تحت اللفظی ابیات و
نوشته ها تلف می شود و نتیجتا همه چیز گفته می شود، بی آنکه چیز معنامند بدرد بخوری
گفته شود.
3
·
تحلیل ماتریالیستی
ـ دیالک تیکی میراث معنوی خلق های ایران احتمالا و بطور جسته و گریخته و ناپیگیر
از طرف صاحب نظران کشورهای سوسیالیستی صورت گرفته است.
·
ما متأسفانه
هنوز به منابعی از این دست، دست نیافته ایم.
4
·
ارزش و
ارج ارزنده این پژوهش جوانشیر در همین نهادن سنگ اول است.
·
تحلیل
میراث سردار توده ها از سوی ما به نیت تداوم بخشیدن بر تلاش عزیز از دست رفته ای
است، که در جای خالی اش در دل خرد و خراب مان، کوهی از اندوه سر برمی کشد و غم روی
غم انبار و تلنبار می شود.
5
·
دلیل
دیگر ناتوانی از فهم میراث ادبی و فلسفی و غیره، وابستگی به طبقات اجتماعی بی فردا
و بی دورنما ست.
·
انعکاس
واقعیت عینی در آئینه ضمیر انسان ها، همیشه از صافی های طبقاتی می گذرد.
·
از این رو،
پیش شرط کشف حقیقت عینی و حقیقت تاریخی، وابستگی به طبقه اجتماعی فردامندی است.
·
در غیر
اینصورت، دستیابی به حقیقت پنهان در میراث معنوی ملی و بین المللی بسیار دشوار و
مثله و مخدوش صورت خواهد گرفت.
جوانشیر
و نیز كسانی كه به علت مخالفت با نظام "شاهنشاهی” نسبت به این اثر بزرگ فرهنگی كم توجهی
میكنند.
·
از همین
حکم جوانشیر نیز می توان به فقر فکری و فرهنگی
بخش دیگر روشنفکریت کشور پی برد:
1
·
برای
حضرات، پیش شرط مطالعه و بررسی اثری، موافقت و یا مخالفت احتمالی آن اثر با «نظام»
چلقوزی است.
·
سوبژکتیویسم
هزار فرم دارد، اینهم یکی از آن فرم های تهوع آور است.
·
چون بدین
طریق، سوبژکتیف بر اوبژکتیف تقدم پیدا می کند:
·
چون علایق
فردی بر واقعیت عینی منعکسه در آثار پیشینیان تقدم پیدا می کند.
2
·
با همین
پیشداوری است که افرادی و یا رژیم هائی کتاب می سوزانند.
·
هر کس و
هر دسته و گروهی به امحای هر اثری می پردازد که باب طبعش نیست.
·
نتیجه
این کردوکار خرافی و مخرب فقط می تواند بی همه چیزی مادی و معنوی (پاوپریسم) ملتی باشد.
·
در نیتجه
این جور کردوکارهای فکر ستیز و فرهنگ ستیز است که ملتی با تمدنی چند هزارساله باید
ساده ترین مایحتاج مادی و معنوی خود را از
خارج وارد کند و ثروت ملی ناچیز خود را بطرز بی برگشتی حیف و میل سازد.
جوانشیر
بنابراین شناختن
و شناساندن شاهنامه، همچنان از
نظر آشنا كردن مردم با فرهنگ غنی گذشته ایران كسب اهمیت می كند.
·
از این
حکم جوانشیر می توان به فقر نظری خود ایشان هم
پی برد.
·
آشنائی
با شاهنامه باید نه فقط برای آشنا کردن ملتی با فرهنگ فقیر و یا غنی گذشته اش،
بلکه برای نقد دیالک تیکی آن صورت گیرد.
·
کردوکاری
که می تواند نسل هائی از اندیشندگان را به خود مشغول دارد.
·
منظور از
نقد دیالک تیکی اثری و اندیشه ای اما چیست؟
1
·
نقد دیالک
تیکی را می توان دیالک تیک سلب و اثبات نامید.
·
دیالک
تیک گسست و پیوست نامید.
·
دیالک
تیک قطع و استمرار نامید.
·
این دیالک
تیک سلب و اثبات و یا گسست و پیوست به چه معنی است؟
الف
دیالک
تیک پیوست و گسست
·
گسست (سلب،
قطع) به معنی کندن و دور انداختن هر عنصری از میراث مادی و معنوی است که کهنه و پوسیده
و میرنده و مزاحم پیشرفت است.
·
بدین
طریق، همه ایده ها و اندیشه ها و آداب و عادات پیشینیان که با تعالی مادی و فکری و
فرهنگی انسان این روزگار منافات دارند، نقد و بی اعتبار و حذف می شوند.
·
از آنجمله
اند خرافات گوناگون و باورهای متناسب با توسعه نازل نیروهای مولده در زمان های
قدیم.
ب
·
پیوست (تداوم،
استمرار) به معنی کشف، حفظ و توسعه و تکامل بخشیدن به هر عنصری از میراث مادی و
معنوی است که همچنان و هنوز نو، زنده، بالنده، آینده مند و آبستن پیشرفت است.
·
بدین
طریق تئوری و اسلوب (متد) علمی و فلسفی به میراث مانده از پیشینیان کشف، بررسی،
اثبات و حفظ می شود و با دستاوردهای مدرن علمی و فنی و فرهنگی و فکری و فلسفی
پیوند می خورد و توسعه و تکامل داده می شود.
2
·
توسعه و
تکامل در ذره ذره طبیعت و جامعه و تفکر از گردنه همین دیالک تیک پیوست و گسست می
گذرد.
·
این دیالک
تیک در کار مدام بی امان است.
·
بدون نفی
و حفظ، بدون سلب و اثبات، بدون گسست و پیوست، کمترین پیشرفتی امکان پذیر نیست.
·
فقط
جماعت ابله و کودن به نابودی مطلق و بی برگشت میراث مادی و معنوی بشریت مبادرت می
ورزند و نه اهل فهم و فراست و علم و عقل.
3
·
به همین
دلیل هم باید میان دو نوع نفی تفاوت قائل شد:
الف
نفی مکانیکی
·
نفی
مکانیکی هرچه را که از معاصران و یا از پیشینیان به میراث مانده، به آتش می کشد و
نابود می سازد.
·
مثلا اکنون
که اسلام ستیزی بوسیله ایدئولوژی امپریالیسم بشدت مد شده است، باندهای فکری و
فرهنگی مافیائی به نفی مکانیکی دین اسلام و اندیشه های پیامبر و امامان و غیره
مذبوحانه کمر بسته اند.
·
بدین
طریق همه چیز از داربست مکانی ـ زمانی اش جدا می شود و مورد لعن و نفرین ابلهانه
قرار می گیرد.
ب
نفی دیالک تیکی
·
نفی دیالک
تیکی اما به کشف، حفظ و توسعه جنبه های مثبت و نقد و حذف جنبه های منفی می پردازد
و بدین طریق میان گذشته و حال و آینده پل می زند.
·
از چنین
پلی است که دستاوردهای مادی و فنی و فکری و فرهنگی نسل ها با هم پیوند می یابند و جامعه
در کلیت خود پیشرفت می کند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر