اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
سرچشمه: راه
توده
تحلیلی از شین میم شین
فردوسی
یگانه ای که حسابش از چاکران دربار جدا ست!
یگانه ای که حسابش از چاکران دربار جدا ست!
فصل دوم
فردوسی موُلف شاهنامه
فردوسی موُلف شاهنامه
·
غلط
مشهوری است که فردوسی کار دیگری نداشته، جز به نظم کشیدن شاهنامه.
1
·
می گویند:
·
«مآخذ
حاضر و آماده ای وجود داشته و فردوسی آن را با امانت تمام به نظم کشیده است.»
2
·
بسیاری
از پژوهشگران دائما روی «امانت» فردوسی تأکید می ورزند و او را به خاطر امانتداری
می ستایند.
3
·
چنین
کاری در واقع مدح شبیه ذم است.
4
·
اگر
ادعای این پژوهشگران را بپذیریم، باید قبول کنیم که فردوسی شخصیت سیاسی اجتماعی
برجسته ای نبوده و فقط ناظمی عاری از ابتکار بوده که در بهترین حالت فارسی دری را توسعه
داده است.
5
·
این
برداشت، به نظرما بسیار سطحی است.
6
·
ضمنا علاوه
بر دیگر معایب، این عیب بزرگ را هم دارد که نظر مردم را از ضرورت توجه به نظرات
فردوسی و محتوی شاهنامه منحرف می کند.
7
·
در نتیجه،
نظریات سیاسی ئی که رژیم حاکم شاه به فردوسی نسبت می دهد به عنوان تنها نقطه نظر سیاسی
بی رقیب راجع شاهنامه می ماند.
8
·
براستی
نیز اگر این ادعا درست باشد که کار فردوسی ثبت توام با امانت متن حاضر و آماده ای بوده،
دیگرهرگونه کنجکاوی در نظرات فردوسی و دوران فردوسی - که بنابرآن برداشت تأثیری در
محتوی شاهنامه نداشته - بی فایده می گردد.
9
·
توجه به
این نکته اهمیت بیشتری کسب می کند اگر به یاد آوریم که صاحبان و مبلغان این ادعا، به
کار تدوین کنندگان مآخذ اصلی را هم کم بها می دهند و برآنند که تنی چند نشسته اند
و هر آنچه را که ازمتون قدیم باقی مانده بود، درکتابی گرد آورده اند.
10
·
به این
ترتیب ماخذ شاهنامه عبارت می شود از مجموعه ناهمگونی از آنچه که تصادفا به میراث
مانده است.
11
·
به عبارت
دیگر، مأخذ شاهنامه در بایگانی ئی از یادگارهای تصادفی کهن خلاصه می شود.
12
·
بدین
طریق، هر قطعه از این مجموعه می تواند حاوی معنی و مفهومی باشد، حاوی پیامی از
تدوین کننده اصلی اش که مثلا در زمان ساسانیان می زیسته، باشد.
·
اما
مجموع اثر نمی تواند حاوی آماج و معنای سیاسی واحدی باشد.
13
·
در آن
صورت، شاعرو یا بهتر است، بگوییم، «ناظمی» هم که این مجموعه ناهمگون را با امانتداری
- یعنی به طور مکانیکی و بدون مداخله نظری خاص خود و بدون توجه به روح زمان خود - به نظم کشیده، پیامی
برای ابلاغ نخواهد داشت.
14
·
خوشبختانه
نظری دقیق به شاهنامه نادرستی این برداشت سطحی را به ثبوت می رساند و نشان می دهد
که فردوسی نه ناقل «امین» متنی حاضر و آماده، بلکه موُلف شاهنامه بوده است.
15
·
فردوسی روح
زمان خود را درشاهنامه منعکس کرده و پیامی جدی برای ابلاغ داشته است.
16
·
برای
توضیح مطلب، بهتر است به دلایل مدعیانی بپردازیم که می خواهند حق تألیف شاهنامه را
از فردوسی بگیرند.
17
·
آنها روی
هم رفته دو دلیل در دست دارند:
الف
·
دلیل اول
آنان عبارت از این است که فردوسی خود در شاهنامه تصریح می کند که «نامه باستان»
وجود داشته، دقیقی آن را به نظم می کشیده، ولی به سبب مرگ دقیقی، ناتمام مانده و
فردوسی کار او را ادامه داده است.
ب
·
دلیل دوم
حضرات این است که همه پرسناژهای شاهنامه در داستان های ایرانی وجود داشته اند و
نام آنها در سایر آثار آمده است.
·
و این نشان
می دهد که فردوسی چیزی ازخود اختراع نکرده، بلکه به داستان های باستانی ایران متکی
بوده است.
18
·
درهر دو
دلیل، هسته معقولی وجود دارد:
·
فردوسی واقعا
هم کار دقیقی را دنبال کرده و نامه باستانی هم موجود بوده است.
19
·
ولی مسئله
این است که اگر دقیقی شاهنامه را به پایان می رساند، آیا ما امروز شاهنامه ای با
همین محتوا و مضمون می داشتیم که داریم؟
20
·
آیا
تفاوت دقیقی و فردوسی فقط در استعداد شاعری آنها بوده است؟
21
·
به نظرما
نه!
22
·
دقیقی و
فردوسی جهان بینی متفاوتی داشته اند و لذا نمی توانستند، برخورد واحدی به شاهنامه داشته
باشند.
23
·
این حقیقت
امر از همان هزار بیتی که از دقیقی به میراث مانده و در شاهنامه آمده، آشکار می
شود.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر