سعدی
( گلستان با ب اول، ص 29)
نترسد آن، که بر افتادگان نبخشاید
که گر ز پای در آید، کسش نگیرد دست
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
کسی که از افتادگان دستگیری نکند، هراس از آن ندارد که وقتی
از پای درآید، کسی به دستگیری اش نشتابد.
·
·
سعدی در
این هشدار قصد ابلاغ کدامین حقیقت امری را دارد؟
·
برای
پاسخ به این پرسش بهتر است به شناخت افزار دیالک تیکی مورد نظر او دست یابیم.
1
نترسد آن، که بر افتادگان نبخشاید
که گر ز پای در آید، کسش نگیرد دست
·
برای کشف
شناخت افزارهای دیالک تیکی سعدی بهتر است که به مفاهیم او نظری بیاندازیم:
·
«افتادگان»،
«دستگیری»
2
·
اکنون می
توان گفت که سعدی دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک ایستاده و افتاده بسط
و تعمیم می دهد و از از فراز می خواهد به دستگیری از افتاده بپردازد.
·
این
تئوری احسان سعدی است.
·
در همین
تئوری سعدی و حافظ، هومانیسم فئودالی گنجانده شده است، هومانیسمی سرشته به
عوامفریبی و کنسرواتیسم (محافظه کاری، سیاست حفظ وضع موجود.)
3
·
افتاده
کیست و دلیل افتادگی او چیست؟
·
افتادگان
اعضای زحمتکش جامعه اند که عمری بسان مورچه جان کنده اند و حاصلی کردوکارشان یا به
دلیل سطح نازل توسعه نیروهای مولده بخور و نمیر بوده و یا مورد چپاول خان های خودی
و بیگانه قرار گرفته است.
·
اکنون که
دیگر قادر به کار نیستند، بسان خری از املاک اربابی رانده شده اند تا در بهترین حالت
به گدائی روزگار بگذرانند.
4
·
سعدی در
باب احسان از طبقه حاکمه و زحمتکشان هنوز نیافتاده می خواهد که از این افتادگان
دستگیری کنند.
·
اگر سعدی
و بعد حافظ صراحت بیشتری به خرج دهند، طبقه حاکمه را از شورش گرسنگان هشدار می
دهند:
حافظ
ساقی به جام عدل بده باده، تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پربلا کند
·
معنی تحت
اللفظی:
·
ساقی در جام
عدل می بده تا گدایان حمیت و جرئت به خرج ندهند و دنیا را دچار آفت نسازند.
·
·
حافظ هم
همان رهنمود سعدی را ابلاغ می کند:
·
او از طبقه
حاکمه بطور غیرمستقیم عدل پیشگی می طلبد تا سیستم فئودالی در نتیجه شورش گرسنگان
دچار
بلا نگردد.
·
حافظ این
طرز استدلال را نیز از سعدی دارد.
5
·
نگرانی
سعدی و حافظ از فروپاشی نظام فئودالی در اثر شورش توده های مولد و زحمتکش است و
احسان به افتادگان منفذ لازم برای جلوگیری از انفجار توده ای است.
6
نترسد آن، که بر افتادگان نبخشاید
که گر ز پای در آید، کسش نگیرد دست
·
شیوه
استدلال سعدی اما قابل توجه است.
·
سعدی قانون
زیر و زبر شدن چیزها را برای تهدید ایستاده به خدمت می گیرد.
·
تئوری
احسان سعدی از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار است.
·
آن سان
که او بابی از بوستان و گلستان را بدان اختصاص داده است.
·
مسئله احسان
در قاموس سعدی به مثابه ایدئولوگ سرسپرده فئودالیسم، مسئله ای حیاتی ـ مماتی است.
·
آن سان
که او حتی دست به تهدید علنی می زند و طبقه حاکمه را از خیزش انقلابی توده ها به وحشت
می اندازد:
7
·
سعدی
همانند ماتریالیستی تمام عیار به تجارب تاریخی ـ واقعی اشاره می کند.
·
کم نبوده
اند ایستاده هائی که افتاده اند و بی یار و یاور مانده اند.
·
اخطار
سعدی صریح و روشن است:
·
اگر می
خواهی که در دوره شکست و بی کسی تنها و بی یاور و بی پناه نمانی، از ستم بر ضعفا و
زیردستان پرهیز کن!
·
سعدی در
این اخطار استراتژیکی خود، چندین شناخت افزار دیالک تیکی را به خدمت می گیرد:
8
·
او اولا دیالک تیک بیم و امید را
به خدمت می گیرد و به شکل دیالک تیک افتادگی و دستگیری بسط و تعمیم می دهد.
9
·
او ضمنا
و در پرده، دیالک تیک داد و ستد را به شکل
دیالک تیک دستگیری از افتاده و امید به دستگیری به هنگام افتادگی بسط و تعمیم می دهد:
·
امروز از
افتاده دستگیری کن (داد)، تا فردا به هنگام افتادگی از تو دستگیری کنند (ستد.)
·
امروز دست
از ستم بردار (داد)، تا فردا پوست از تنت نکنند و پناهت دهند
(ستد.)
10
·
سعدی می
تواند به موعظه ملک بی انصاف بپردازد.
·
سعدی فوت
و فن وعظ را سال ها پیش، در نظامیه بغداد آموخته است، ولی او در وهله اول نه واعظ،
بلکه حکیم و فیلسوف است، فیلسوفی جامعه گرا و خردگرا.
·
او تنها
زمانی به وعظ متوسل می شود و آیه و حدیث
می آورد که قصد اثبات احکام باطل و ارتجاعی را بر سر دارد و برای اثبات احکام
نامعقول نمی توان از عقل کمک گرفت.
·
عقل
همیشه جانبدار حق است و برای اجبار عقل به جانبداری از باطل راهی جز حلق آویز کردن
آن وجود ندارد.
·
سعدی راه
حلی برای غلبه بر تضاد فراز و فرود ندارد و لذا کاهش حتی المقدور ستم بر بنده ها و
رعایا را هدف خود قرار می دهد.
·
در جامعه
سعدی، حتی هفتصد سال بعد از مرگ او به سبب سطح توسعه نازل نیروهای مولده، همچنان و
هنوز شرایط عینی و ذهنی لازم برای حل فوری تضاد فراز و فرود فراهم نیامده است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر