اثری از رضا اولیاء
خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ 772 هجری قمری)
رساله دلگشا
شوهر چهارم
زني كه سر دو شوهر را خورده بود، شوهر سيمش رو به مرگ بود.
براي او گريه مي كرد و مي گفت:
« اي خواجه، به كجا مي روي و مرا به كي مي سپاري؟»
گفت :
«به چهارمين. »
پایان
تحلیل از یدالله سلطان پور
پیشکش به مادرم
شوهر چهارم
خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ 772 هجری قمری)
رساله دلگشا
شوهر چهارم
زني كه سر دو شوهر را خورده بود، شوهر سيمش رو به مرگ بود.
براي او گريه مي كرد و مي گفت:
« اي خواجه، به كجا مي روي و مرا به كي مي سپاري؟»
گفت :
«به چهارمين. »
پایان
تحلیل از یدالله سلطان پور
پیشکش به مادرم
شوهر چهارم
·
عنوان این حکایت عبید « شوهر چهارم» نام دارد.
·
از همین عنوان می توان به موضوع آن پی برد:
·
دیالک تیک دیرآشنای زن و مرد!
عبید
زني كه سر دو شوهر را خورده بود، شوهر سيمش رو به
مرگ بود.
براي او گريه مي كرد.
· همین فرمولبندی عبید به زهر زن ستیزی سرشته است.
·
چرا و به چه دلیل؟
1
·
اولا به این دلیل که عبید زن را به خوردن سر همسرانش یعنی به باعث مرگ آنها شدن، به دق دادن و کشتن آنها
متهم می کند.
2
·
ثانیا به این دلیل که زن را به ریاکاری و گریه الکی بالای
سر همسر در حال نزعش متهم می کند.
·
انگار جماعت زن نه دل دارند، نه عاطفه و احساس و عشق نسبت
به همسر خویش.
3
·
ثالثا از این طرز تلقی عبید بوی پیشداروی های خرافی مبتنی
بر زن ستیزی به مشام می رسد.
·
خرافه ای که بنا بر آن زنان عجوزه اند و سودائی جز وسوسه و
فریب مرد جماعت در سر ندارند.
عبید
و مي گفت:
« اي خواجه، به كجا مي روي و مرا به كي مي سپاري؟»
· زن بی پناه در جهنم زن ستیزی بالای سر همسرش گریه می کند و از درد درونش پرده برمی دارد.
عبید
گفت :
«به چهارمين. »
·
مرد و یا در واقع، عبید در نهایت بی رحمی و حماقت، عاطفه و
احساس زن را تخطئه می کند و او را به جرم واهی هنوز مرتکب نشده، محاکمه و محکوم می
سازند.
·
انگار زن پس از مرگ همسر باید از گرسنگی و بیکسی بمیرد تا
پشت سرش مشتی ابله ذکر خیر کنند:
·
«چه
زن خوبی که پس از مرگ همسرش دیگر شوهر نکرده است!»
·
این نحوه برخورد و رفتار با نیمه دیگر جامعه از پیشداوری
های ریشه دار زیر پرده برمی دارد:
الف
·
اولا از این پیشداوری که انگار زن نه زحمتکشی بی اجر و مزد،
بلکه موجودی انگل و خودخواه است.
ب
·
ثانیا از این پیشداروی که زن فکر و ذکری جز عیاشی ندارد و
همسر خود را دق کش می کند تا امکان ازدواج با مرد دیگری را پیدا کند.
ت
·
ثالثا از این پیشداوری که انگار مردجماعت تحفه نطنزند و زن
به کنه می ماند که به هر مردی که گیر می آورد، می چسبد و دست برنمی دارد.
·
این حکایت عبید فقط به درد بدآموزی خواننده می خورد و
لاغیر.
·
از این رو، نقد دیالک تیکی و اوبژکتیف این یاوه ها ضرورتی صرفنظرناپذیر
است.
·
فرق هم نمی کند که مشتی آن را توهین به مقدسات و بزرگان و
غیره تلقی کنند و یا نکنند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر